فیلم «امروز» تازهترین ساخته رضا میرکریمی در دورانی اکران شده که یکی از بزرگترین چالشهای اخلاقی کنونی جامعه ایرانی را به آشکارتری شکل ممکن به تصویر کشیده، ولی در پایان به جای اینکه خشم بیننده را تخلیه کند، سکوت و عبور بیتنش از کنار این قضاوتها را تجویز کرده است؛ رویکردی که در فضای کنونی جامعه ایرانی نادر است.
به گزارش «تابناک»، «امروز» ساخته رضا میرکریمی سخنی تازه از این کارگردان توانمند است؛ فیلمی که نگاهی عمیق به یکی از بزرگترین مستنکرهای اخلاقی جامعه کنونی دارد و این رفتار نه تنها در ایران که در سطح جهان، در حکم امری بحرانساز در ساحت اخلاق مورد توجه قرار گرفته و هشدارهای فراوانی در قالبهای گوناگون درباره این بیماری اخلاقی بیان شده است.
رضا میرکریمی که هیچ گاه در پی سبک مشخص و یک مدل فیلمسازی امتحان پس داده ـ که «سینمای میرکریمی» خواند شود ـ نبوده و هر فیلمش، ریسکی تازه به شمار میرود، در «امروز» فضای تازه، داستان تازه و کاراکترهای تازه را تجربه کرده و نشان داده قصد تکرار خودش را در آثار دیگر ندارد و خود را در یک قالب محدود نمیکند و در پی بیان سخن تازهای است.
پرویز پرستویی با تهنشینی از حاج کاظم اصلاً آدم طبیعی نیست. او در حالی که در اوج بحران است و از هر سو آماج اتهامات غیراخلاقی قرار گرفته، از همسرش پیگیر امور معمول است و مقابل همه پیشداوریها سکوتی میکند که برای تماشاچی از هر فریادی رساتر است؛ اما آیا بهتر نبود به جای سکوت، همان آغاز داستان فریاد برمیآورد و سخن میگفت و خود را از بدگمانی دور میکرد؟ مگر این دستور دین ما نیست که باید از موضع سوءظن نیز دوری جست؟
بیگمان عقلانیت چنین حکم میکند که او صراحتاً پاسخی به بدگمانیها میداد؛ اما اگر راننده تاکسی این فیلم، سکوتش را در همان آغاز میشکست و در عوض همه سوءظنها متوجه زنی میشد که همراهش بود، چه سرنوشتی برای این زن رقم میخورد؟ آیا به قربانگاه فرستادن آبرو، برای حفظ آبروی دیگری، در فضای کنونی جامعه ما هضم شدنی است و یا حاج کاظم که این بار با سکوت پیش آمده بود، باید وارد چنین میدان سختی نمیشد و دامنش را از آنچه به او نسبت داده میشد، پاک میکرد؟
سکوت در چنین فضایی برای چنین کاراکتری شاید دور از ذهن نباشد، ولی پس از تغییر وضعیت و رسیدن بحران به اوج که دیگر پرستویی دلیلی برای پردهپوشی نمیبیند، چرا سکوت همچنان همراهش است؟ آیا با روایات جذاب غربی، منطقی نبود که حاج کاظم قصه ما سلاح میکشید و تک تک آنهایی که او را در معرض بدترین اتهامها قرار داده بود، میکشت؟ آیا این روایت برای مخاطب عام جذابتر و گیراتر نبود؟
البته که چنین روایتی جذابتر بود و خشم بیننده در پایان فیلم از سکوت پرستویی در قبال آماج حملاتی که به او میشود را فروکش میکرد؛ اما اگر چنین میشد، دیگر داستان میرکریمی نبود. میرکریمی شخصیتی را به تصویر کشیده که در برابر پیشداوریها و بیاخلاقی سکوت میکند و برایش چنین جفاهایی علیالسویه شده و از کنارش میگذرد؛ همچون عارفی که از کنار جوانان یاغی که به او بیحرمتی میکنند، خواهد گذشت.
با این حال، آنچه برای یک چهره اخلاقی از این سکوت حاج کاظمِ تازه تأملبرانگیزتر است، پیشداوری بیرحمانهای است که در جامعه ایران و همچنین در دیگر کشورهای جهان چشمگیر است. فریادی که به بلندای سکوت در «امروز» میشنویم، نهیبی برای تجدیدنظر در این رفتارمان است که همواره اسیرش هستیم و بارها به خطا بودن این پیشداوریهایمان پی بردهایم. یک گام برای اخلاقیتر شدن فضای «جهان شهری» که در آن زندگی میکنیم، گذر از این پیشداوریهاست و این فیلم، فرصتی مناسب برای نهیب به خود و تجدیدنظر در نگاهمان خواهد بود.
البته این نگاه اخلاقی، نافی نقدهای فنی نسبت به «امروز» نیست و بیگمان ریتم کند فیلم ـ که برای تماشاچی ایرانی هنوز پذیرفته نیست و برای جامعه اروپایی کاملاً طبیعی است ـ میتواند پیگیری فیلم را دشوار کند یا شوک نقش اول در پایان فیلم نقدهایی را در پی دارد؛ اما آنچه مسلم است، اینکه پیام این فیلم از فرم اثر پیشتر است و این پیام در پایان به مخاطب رسانده و تماشاچی با بازیگر نقش اول همداستان میشود، هرچند شاید در برخی سکانسها، پا به پای حاج کاظمِ تازه پیش نیاید.