متغیرهای «تعداد فرزندان»، مدت زندگی مشترک، مدت شناخت و میزان شناخت همسر قبل از ازدواج با گرایش زنان به طلاق رابطه معنادار و معکوسی دارند به طوری که با افزایش مقدار این متغیرها از مقدار گرایش زنان به طلاق کاسته می شود.
به نوشته برهان، پایین آمدن نرخ باروری در جمهوری اسلامی ایران و عبور آن از مرز هشدار که به آن نرخ جانشینی نیز می گویند سبب شد تا زنگهای خطر برای دستگاههای متولی امر در حوزه جمعیت به صدا در آمده و همگی آنان برای کنترل و مدیریت بحرانی به نام «بحران کاهش جمعیت» دست به کار شوند. نرخ باروری کنونی در ایران رقمی پایین تر از 1.7 است در حالی که نرخ هشدار یا همان نرخ جانشینی 2.1 بوده و این نشان میدهد که در صورت عدم مدیریت وضع موجود، کشور ما با شیب تندی در حال افتادن در پرتگاهی به نام پرتگاه جمعیتی است.
با مطرح شدن مساله بحران جمعیت در کشور، دستگاه های متولی امر، یکی از راه های مهم برای خروج از این بحران را حرکت خانواده به سمت چند فرزندی و عبور از خانوادههای تک فرزندی معرفی کردند. در واقع پدید آمدن خانوادههای تک فرزند، آسیبی بود که به تدریج در کشورما شکل گرفت و توانست در بلند مدت سهم به سزایی در پایین آمدن نرخ باروری در کشور و در نتیجه ایجاد چنین بحرانی را داشته باشد.
عوامل دخیل در پدید آمدن بحرانی نظیر بحران کاهش و پیری جمعیت، ناشی از چندین عامل هستند که از مهم ترین آنان میتوان به شاخصهایی نظیر رغبت اقتصادی و رغبت فرهنگی در فرزندآوری اشاره کرد. اگرچه تصور برخی بر این است که آن چه خانوادهها را از داشتن فرزند بیشتر منع میکند، عدم وضعیت مطلوب اقتصادی آن خانواده است اما باید گفت در سالهای اخیر آن چه مانع از ازدیاد نسل در خانوادههای مرفه شده است، تغییر در طرز فکر و یا به عبارتی تغییر در سبک زندگی است. این خانوادهها تحت تاثیر شعارهای پوچ به سمت و سویی کشیده شده اند که تنها تمایل به داشتن یک یا حداکثر دو فرزند را دارند.
در این میان اما برخی افراد و مسئولین که بعضا دارای تریبونهایی در رسانه های کشور نیز هستند، از همان روزهای نخست مطرح شدن موضوع بحران جمعیت، اساسا این بحران را رد کرده و این موضوع را با ارقام نه چندان علمی و مستند منکر شدند، اما طولی نکشید که با اعتراف دستگاههای مختلف در این حوزه، این ادعای خود را کنار گذاشته اما همچنان مخالفت خود را در قالب مخالفت با راهکارهای پیشنهادی برای عبور از این بحران، ادامه دادند. از جمله استدلالهایی که جریان مذکور جهت مخالفت با بحث ازدیاد نسل در جامعه مجددا مطرح کردند، موضوع تک فرزندی است.
به اعتقاد این افراد خانواده ها به جای رسیدگی به چندین فرزند، به خیال تربیت بهتر تمام امکانات خود را در اختیار یک فرزند قرار داده و برای تربیت همان یک فرزند بکوشند. به عبارتی میتوان گفت این افراد معتقدند تربیت صحیح فرزند تنها وابسته به خوب خوردن و خوب پوشیدن و داشتن امکانات رفاهی است و دیگر عوامل نظیر بودن در کنار هم سالان خود و داشتن برادر و خواهر و بودن در اجتماعات کوچک، نقشی در تربیت این فرزندان نخواهد داشت. این استدلال اما متاسفانه سالهاست که بسیاری از خانوادهها را فریفته و آنان را به خیال تربیت بهتر فرزند از طریق فراهم کردن امکانات حداکثری باخود همراه ساخته است.
اگرچه فراهم آوردن امکانات کامل رفاهی امتیازی مثبت محسوب میشود و میتواند کمکی در تربیت بهتر فرزند باشد اما نه شرط لازم و نه شرط کافی برای تربیت فرزندی صالح است. تصور کنیم کودکی که از داشتن برادر و خواهر محروم بوده و تمام روز خود را در اتاقی پر از اسباب بازی و انیمیشن و کارتون به خیال داشتن امکانات و رفاه سپری می کند و به همین ترتیب از بودن و هم نشینی با افرادی که با وی پیوند خونی و عاطفی دارند و او را برادر یا خواهر خود می دانند برخوردار نیست، آیا چنین کودکی قابل مقایسه با کودک دیگری که به جای بازی کردن با اسباب بازی های پلاستیکی با خواهران و برادران خود بازی کرده، با آنا درد و دل میکند میخندد گریه و دعوا می کند، قابل مقایسه است؟ کدام یک از این دو کودک اجتماعی تر و مردمی تر رشد خواهد کرد؟
آن چه به خانوادههای تک فرزند گفته نشده این است که امکانات مادی نظیر داشتن بهترین لباس، وسایل بازی و خوارکی هیچ گاه جای داشتن موجود زندهای به نام خواهر و برادر را نخواهد گرفت و اگر کودک نیازهایی نظیر بازی، قهر، دعوا، ایثار و فداکاری و مواردی از این دست را در خانه خود و در کنار برادر و خواهر خود تجربه نکند؛ ضمن آنکه تبدیل به موجودی از درون منزوی خواهد شد، هیچ گاه مهارت های خوب زندگی کردن را به خوبی نخواهد آموخت و بعدها در زندگی شخصی خود در قبال همسر وفرزندان آینده خود نیز با مشکل رو به رو خواهد بود.
باید گفت داشتن چندفرزند هرگز منافی خوب زندگی کردن و برخورداری از امکانات نبوده و نیست، بسیاری از مادران ایرانی، لباسهای فرزندان بزرگ تر خود را برای فرزندان کوچکتر کنار می گذاشتند و به همین ترتیب وسایل بازی فرزندان بزرگتر به فرزندان کوچکتر می رسید. به بیانی دیگر اگر نحوه استفاده از امکانات و مدیریت خرج در خانواده ها اصلاح شود و بسیاری از خرج های فانتزی و بیهوده از لیست مخارج خانواده حذف شود، یک خانواده چند فرزندی هم میتواند امکانات مناسب را برای فرزندان خود فراهم کند، روشی که بسیاری از مادران ایرانی در گذشته و حال در مدیریت خانه خود به کار گرفتهاند.
طلاق، یکی از آسیبهای خانواده تک فرزندهمانطور که اشاره شد، تک فرزندی علاوه بر موثر بودن در پدید آمدن بحران جمعیتی، آسیب های فرهنگی و اجتماعی دیگری را نیز با خود به همراه دارد. فرزندانی که در خانوادههای تک فرزند رشد میکنند، به وضوح نسبت به سایر هم سالان خود که دارای خواهر و برادر هستند، دارای کمبودهایی در ابعاد روحی و فکری هستند. کودک متولد شده در خانواده تک فرزند، از داشتن دوستی در خانه که با او درد و دل کرده، مشورت کند و کمک بگیرد؛ محروم است. به دنبال این موارد، جامعه ای را تصور کنیم که اکثر جوانان آن کودکی و سپس بلوغ خود را در تنهایی و انزوا در خانه سپری کرده اند، شادابی و پویایی چنین جامعهای یقینا قابل قیاس با جامعهای که اکثر جوانان آن کودکی خود را در خانوادهای پرجمعیت گذارنده اند؛ نخواهد بود.
پژوهش ها چه میگویندطبق پژوهشهای صورت گرفته، میان تعداد فرزند و میل به طلاق در زنان رابطه معکوسی وجود دارد. به عبارتی دیگر، در یک خانواده هرچه تعداد فرزندان بیشتر باشد میل مادرانی که به هر دلیل در فکر طلاق هستند، کاهش می باید و هرچه تعداد فرزند کمتر باشد، زنی که خواستار طلاق باشد؛ رغبت بیشتری برای گرفتن طلاق از خود نشان میدهد.
در تحقیق صورت گرفته متغیرهایی نظیر: اختلاف تحصیلی زوجین، اختلاف سن زوجین، سطح تحصیلات زن، درآمد و سن ازدواج زن با گرایش زنان به طلاق رابطه معنادار و مستقیمی داشتند به این معنی که با افزایش این متغیرها بر مقدار گرایش زنان به طلاق نیز افزوده می شود. و متغیرهای «تعداد فرزندان»، مدت زندگی مشترک، مدت شناخت و میزان شناخت همسر قبل از ازدواج با گرایش زنان به طلاق رابطه معنادار و معکوسی دارند به طوری که با افزایش مقدار این متغیرها از مقدار گرایش زنان به طلاق کاسته می شود.
آن چه در بالا آمد دلایلی بود بر رد شبهه موجود در جامعه مبنی بر اینکه داشتن یک فرزند و رسیدگی تمام و کمال به آن را به جای داشتن چند فرزند به خانواده ها توصیه میکرد. طبق آمار موجود، تعداد خانواده ای تک فرزند در ایران، 35درصد از کل خانواده ها بوده که رقم پایینی نیست و خطرات یاد شده را به دنبال خواهد داشت.
مکررا باید یادآور شد که انسان اجتماعی آفریده شده است و تنهایی و انزوا با او چندان سازگار نیست و آسیب های خاص خود را برای انسان به دنبال دارد، لذا خانواده تک فرزند نه تنها به خود آسیب زده بلکه موجب تضیعف تدریجی جامعه در ابعاد مختلف خواهد شد.