با مشخص شدن سکاندار تازه رسانه ملی و رونمایی از مدیریت تلویزیون در دوران محمد سرافراز، این پرسش پیش روست که با توجه به نقدهای چند سال اخیر، چه اولویتهایی در دوران تازه پیرامون عملکرد رسانه ملی به عنوان یک ضرورت باید مورد توجه قرار گیرد تا کارآمدی صداوسیما در دوران تازه به نقطه مطلوب نزدیک شود؟
به گزارش «تابناک»، حضور محمد سرافراز در طبقه چهارم ساختمان شیشهای صداوسیما، امیدها را برای یک خانهتکانی جدی و تغییرات ساختاری اساسی در این نهاد افزایش داد؛ امیدواری که با برخی انتصابات پنجمین رئیس صداوسیما به ویژه استقرار اصغر پورمحمدی در معاونت سیما بیش از گذشته شد؛ اتفاقی که با حمایت ۵۰۰ هنرمند همراه شد، ولی حقیقت امر آن است که تغییر ساختارها وسیعتر از معاونت سیماست و معاونتهای اداری و مالی و سیاسی نیز نیازمند تغییرات هستند.
در این میان شاید مهمترین رویکردی که به عنوان یک اولویت برای تغییر فضای رسانه ملی باید مورد توجه قرار گیرد، کوچکسازی و چابک سازی این رسانه بزرگ است؛ رسانهای که علیرغم آنکه از بسیاری از رقبایش نیروی انسانی بیشتری دارد، در عمل بازدهی کمتری دارد و به همین دلیل میتوان در پی تعدیل مستمر ۵۰ هزار نیروی این سازمان تا رسیدن به عددی منطقی از طریق ادغام نهادهای موازی برآمد.
به عنوان نمونه، میتوان به ادارات طرح و برنامه اشاره کرد که تمامی شبکه جداگانه چنین ساختاری دارند و این ساختارها نیز کارکرد مشابهی دارد، حال آنکه میتوان یک شورای طرح و برنامه با نیروی انسانی گزینش شده از میان شورای طرح و برنامههای شبکهها، وظایف تمامی این شوراها را بر عهده بگیرد و با حذف ادارات طرح و برنامه شبکهها و انجام چنین ادغامی، یکی از طرحهای ساده کوچکسازی صورت پذیرد.
در رسانه ملی از این نوع ساختارهای موازی که کارکردهای مشابهی دارند و ادغامشان نه تنها به روند کار ضربه نمیزند، بلکه سیاست گذاری و اجرا را نیز یک دست میسازد، به تعداد قابل توجهی وجود دارد. شناسایی این ساختارها یکی از روشهای معمول برای کوچکسازی است که شاید با مقاومتهای درون سازمانی مواجه شود اما در هر حال تحققش، امری اجتناب ناپذیر است و باید به ساختارهای ماتریسی روی آورد و کارکردهای چندگانه از نهادهای و نیروهای متخصص گرفت و از اسلوبهای سازمانی کهنه گذر کرد.
برون سپاری فعالیتهای سازمان ـ به استثنای فعالیتهایی که با امنیت گره میخورد ـ نیز یکی از مباحثی است که نه تنها شائبه وجود هر گونه خطایی را در تولید برنامه و ارزیابیهای مالی به صفر میرساند، بلکه بخش خصوصی را نیز بسیار فعال خواهد ساخت تا محصول آماده پخش با کیفیت در رقابت با دیگران با قیمت تمام شده قابل قبول به رسانه ملی بفروشد و در عین حال مدیران ارشد رسانه ملی درگیر پروسه تولید یک سریال یا فیلم نمیشوند و به امور کلان بر زمین مانده این نهاد خواهند پرداخت.
در پیش گرفتن این رویکرد و تنها ورود در مرحله خرید محتوای نهایی از بخش خصوصی، به ارتقاء جدی کیفیت برنامههای تلویزیون و کاهش قیمت تمام شده این محصولات کمک خواهد کرد. در واقع شاید سادهترین راه برای ارتقاء سطح کییفی برنامههای تلویزیون با کمترین هزینه ممکن، ارائه استانداردهای بینالمللی به عنوان مبنای خرید برنامهها از بخش خصوصی باشد و مبادی ورودی رسانه ملی با مقایسه این استانداردها با اثر ارائه شده، تعیین قیمت کرده و اقدام به خرید محصول نمایند.
البته باید در تعرفههای تولید نیز تجدیدنظر نمود، چرا که با تعرفههای کنونی تولیدات الف ویژه، الف و ب، اساساً امکان تولید محصول باکیفیت بسیار دشوار است و به همین دلیل بسیاری از فیلمسازان ترجیح دادهاند در شبکه خانگی فعالیت کنند و آثارشان پس از کسب درآمد در چرخه شبکه خانگی، با قیمتی پایین تر به تلویزیون فروخته شود.
از دیگر مباحث اساسی که جزو اولویتهای رسانه ملی است و احتمالاً در دوره جدید مورد توجه قرار خواهد گرفت، توسعه برخی زیرساختها است که جزو ابزارهای ضروری یک رسانه هستند اما در عین حال در چند دهه اخیر گسترش چشمگیری نداشتهاند. استودیوها یکی از همین زیرساختها محسوب میشوند که به تناسب رشد کمی شبکهها گسترش نیافتهاند و به همین دلیل اساساً برپاسازی دکورهای وسیع و همراه با تماشاگر که جزو ملزوماتِ معمول تاکشوهای مشهور دنیا محسوب میشود، در برنامههای گفتوگومحور تلویزیون بسیار اندک اتفاق میافتد و همچنین دکورها به همین دلیل گاهی دستخوش آسیب میشوند.
همین مسئله باعث میشود در خصوص تعداد برنامههای استودیویی تلویزیون نیز محدودیتهایی وجود داشته باشد و هماکنون نیز برخی از این برنامهها در خارج از استودیوهای تلویزیون ساخته میشود. البته استودیو تنها یکی از این زیرساختهای کمیاب است و هنوز بسیاری از تجهیزات روز دنیا به قدر کفایت در دسترس متخصصین رسانه ملی نیست و همین محدودیتهای فنی، عرصه را برای عرضه خلاقیت نیروهای سازمانی محدود مینماید.
از دیگر چالشهای اساسی رسانه ملی، حوزه خبر است که در معاونت سیاسی متمرکز شده است؛ معاونتی که هنوز سرنوشتش در دوران تازه مشخص نشده، ولی در عین حال، معاونت سیاسی نیز بازوهایی نظیر شبکه خبر، واحد مرکزی خبر و باشگاه خبرنگاران دارد و تغییرات یکپارچه در این حوزه و افزایش استقلال سازمانی در این بخش، میتواند در تغییر فضای مملو از نقدهای جدی که در این حوزه همواره مطرح شده و پاشنه آشیل رسانه ملی در یک دهه اخیر بوده، تأثیر عمیقی داشته باشد.
شاید تا یک دهه پیش نیز برخی سبکهای اطلاع رسانی میتوانست در بخش وسیعی از مردم اثرگذار باشد اما با توسعه ابزارهای نوین اطلاع رسانی از جمله اینترنت در بستر تلفنهای همراه و ارتقاء سریع سواد رسانهای عموم مردم و همچنین رشد و سرعت عمل رسانههای رقیب خارجی در پوشش وقایع کشورمان، دیگر اطلاع رسانی یکپارچه یک خبر توسط همه بخشهای خبری رسانه ملی نتیجه بخش نخواهد بود و باید در پی اطلاع رسانی غیرمستقیم بود.
تغییر فضای اطلاع رسانی البته نیاز به سرعت عمل بیشتری نیز دارد، چرا که در نظر گرفتن مصالح کشور و تدبیر در انتشار اخبار، باعث شده تلویزیون در سالهای اخیر از رقبای خارجیاش عقب بماند و بعضاً خط خبری را آنها به دست گرفتهاند که این ضربه بدی به صداوسیما زده است. میتوان با در نظر گرفتن دستورالعمل مشخص برای وقایع مختلف، تدابیر را پیش از وقوع اتفاقات طراحی کرد و پس از یک اتفاق، با پیاده سازی تدبیر از پیش طراحی شده، جریان خبری را به دست گرفت و البته تدبیر را نیز به نحوی طراحی ننمود که مخاطب، پوشش بیطرفانه رسانه خارجی را ترجیح دهد.