روزشمار جشنواره بینالمللی فجر سرعت گرفته و همزمان با نزدیک شدن جشنواره ـ به عنوان تنها آوردگاه جدی برای فیلمهای ایرانی ـ تلاش سخت سینماگران برای رساندن آثارشان به این رویداد افزایش یافته است؛ تلاشی که در بسیاری از اوقات با آسیب رسیدن به ساختار یک فیلم سینمایی همراه میشود و در نهایت نمایش نسخهای ضعیف از یک اثر در جشنواره، منجر به قضاوتهایی درباره آن اثر میشود که نتیجهاش شکست در گیشه خواهد بود.
به گزارش «تابناک»، ریتم جشنواره فجر تند و تندتر میشود و در همین راستا ریتم فیلمسازی تندتر میشود و بسیاری از فیلمسازان به تکاپو افتادهاند تا دهم دی ماه نسخه اولیه فیلمشان را برای بازبینی به هیأت انتخاب جشنواره برسانند. البته در این زمینه قطعا برخی ناکام خواهند بود و دست از این جشنواره خواهند شست؛ اما برخی فیلمسازان نیز به هر قیمت ممکن خودشان را به جشنواره سی و سوم میرسانند.
این تکاپو برای رسیدن به جشنواره در بسیاری از اوقات، منجر به آسیب دیدن جدی آثار سینمایی میشود؛ اتفاقی که مسبوق به سابقه بوده و به واسطه همراهی که مسئولان جشنواره داشتهاند، فیلمها بدون بازبینی نسخه نهایی، چراغ سبز حضور در جشنواره را دریافت کردهاند و به همین دلیل، گاه برخی فیلمها به رغم حضور در لیست نهایی، به جشنواره نمیرسند و سانسهای اکرانشان خالی میماند؛ اتفاقی که در هیچ جشنواره استاندارد دیگری رخ نمیدهد و یا حداقل مرسوم نیست.
این وضعیت در جشنواره سی و دوم که از نظم بهتری نسبت به دورههای پیشینش برخوردار بود نیز مشهود گشت و در جریان اکران فیلم «معراجیها» در سانس ویژه کاخ جشنواره نیز به اوج خود رسید؛ اتفاقی که هرچند درباره فیلمی خارج از بخش مسابقه بود، در هر صورت درشان مهمترین رویداد فرهنگی کشور نبود و باید از تکرارش جلوگیری کرد.
تمهیدات اندیشیده شده در قوانین جدید جشنواره با این محتوا که مهلت ثبتنام اولیه فیلمها تا ۳۰ آبان ۹۳ بود و مهلت ارائه نسخه اولیه آثار تا ۳۰ آذر ۹۳ در نظر گرفته شده و فیلمسازان باید نسخه نهایی آثارشان را نیز تا ۱۹ دی ماه ارائه نمایند، میتواند مانع تکرار این اتفاقات شود؛ اما حقیقت امر آن است که احتمال عدم رعایت این قاعده در این دوره از جشنواره نیز دور از ذهن نیست، به خصوص اگر فیلمهای مهم بیرون مانده باشند.
در این میان آنچه محل تأمل است، هزینههایی است که تکاپوی حضور در جشنواره فیلم فجر بر بسیاری از آثار بلند سینمایی وارد میکند. بسیاری از کارگردانها برای آنکه جشنواره را از دست ندهند، حاضر میشوند فیلمهایشان را بدون آنکه از تدوین دقیق برخوردار باشد و یا صداگذاری و ادیتهای فنی لازم روی اثرشان صورت پذیرفته باشد، در جشنواره به نمایش بگذارند و به رغم توصیه مسئولان جشنواره، مبنی بر قربانی نکردن آثارشان، بر این رویکرد تأکید دارند.
این اتفاق باعث میشود، عملا فیلمهایی در جشنواره به نمایش درآیند که حداقلهای کیفی را ندارند، ولی اگر چند ماه برای تصویربرداری و تدوین آنها زمان بیشتری صرف میشد، جزو آثار ماندگار سینمای ایران میشدند و تأسف آورتر اینکه، مخاطبان جشنواره فیلم فجر به عنوان هیأت منصفهای برای قضاوت درباره آثار سینمایی، رأی به مرگ این فیلمها در اکران عمومی میدهند و حکم نابودی فیلم به همین شیوه صادر میشود.
البته شاید تا حدودی بتوان به سینماگران نیز حق داد، زیرا به هر حال فیلمسازان وطنی که اغلب آثارشان شانس حضور در جشنوارههای بینالمللی را ندارد، نمیتوانند یک دوره جشنواره فجر را از دست بدهند و یک سال فیلمشان را در کمد نگه دارند تا شاید در دوره بعدی جشنواره حضور داشته باشند، حال آنکه اگر فیلمسازان غربی، جشنواره برلین را از دست بدهند، خود را برای حضور در جشنواره کن آماده میکنند و شاید علت بزرگ این خودانهدامی آثار سینمای ایران نیز همین یگانگی جشنواره فجر باشد که البته رویکردی غیرقابل تغییر است.
در این شرایط، شاید اگر سینماگران فیلمهایشان را خارج از جشنواره به اکران عمومی بگذارند؛ اما در عوض آثارشان با صرف وقت و انرژی بیشتر به کیفیت مطلوب برسد، نه تنها در فضای داخلی و در گیشه دیده شوند، بلکه فرصت حضور در جشنوارههای بینالمللی درجه یک را بیابند و این یک راهبرد اشتباه است که تنها هدف را جشنواره فجر قرار داد و اسلوب فیلمسازی را برای رسیدن به این رویداد شکست.