اشاره
همچنان كه از عنوان انقلاب بهمن ماه 1357 ايران مشخص ميشود، انقلاب ايران، انقلابي اسلامي بوده است. ويژگي آن يعني «اسلامي بودن» وجه تمايز آن با ساير انقلابات جهان است. براساس همين مشخصه اصلي نمادهايي كه در انقلاب اسلامي مطرح است همگي برگرفته از اسلام و مذهب شيعه است. رهبري نهضت فقيه آگاه و بيداري بود كه در مراسمي كه به مناسبت درگذشت حاج آقا مصطفي خميني فرزند ارشد وي در مسجد ارك تهران در تاريخ 8/8/1356 برگزار گرديد دكتر حسن روحاني پيشنهادي را در مورد ايشان مطرح ساخت كه به سرعت مورد تأييد مردم سراسر ايران قرار گرفت.
در اين مختصر بر آن هستيم مواردي كه از لفظ «امام» براي امام خميني (ره) تا قبل از اين مراسم استفاده شده را مرور كنيم پرواضح است، اين بررسي تاريخي از افتخار دكتر روحاني در طرح و پيشنهاد عنوان «امام خميني» نميكاهد به ويژه آنكه عموميت پيدا كردن اين امر پس از مراسم مسجد ارك بوده است.
خميني را مثل امام وارد كردند
در بررسي اسناد و منابع تاريخ انقلاب اسلامي اولين جايي كه لفظ و عنوان امام براي امام به كار برده شده است به ساواك باز ميگردد. در گزارشي كه ساواك از سخنراني روز 13/3/1342 (عصر عاشورا) تهيه كرده است عنوان گرديد:
«موضوع: سخنراني آيتالله خميني در قم شماره: 831/ بخش 312
محل: قم تاريخ حادثه: 13/3/42[13]
منبع خبر: مأمور ويژه... اظهار ميداشتند در تاريخ قم چنين جمعيتي ديده نشده است. دوازده بلندگو در مسجد اعظم مدرسه فيضيه، صحن بزرگ جلوي ميدان نصب كرده بودند... خميني را مثل امام وارد كردند و تمام جمعيت آنچنان صلوات ميفرستادند كه تا دو كيلومتر صداي آن ميرفت...»[1]
به نام تو سوگند
به نام تو سوگند عنوان قصيدهاي وزين در 48 بيت از نعمتالله ميرزازاده با تخلص م- آذرم است كه در سال 1344 سروده شده است. در اين قصيده زيبا كه با بيت
اي ز وطن دور اي مجاهد دَربند اي دل اهل وطن به مهر تو پيوند
شروع ميشود در وصف رهبر انقلاب اسلامي سروده شده است در بيت نهم سروده شده است:
اي ز وطن دور اي «امام خميني»
اي تو علي را يگانه پور همانند[2]
از همين شاعر قصيدهاي ديگر وجود دارد كه «رهبر برگزيده» نام دارد و با بيت زير شروع ميشود:
«الا اي امام بحقّ برگزيـده الا اي تو اسلام را نور ديده»
اين قصيده در سال 1349 در 49 بيت سروده شده است در اين قصيده اشاراتي به طرح درس ولايت فقيه يا حكومت اسلامي امام خميني هم گرديده است. ابياتي از اين قصيده چنين است:
تويـي آن كـه اسلام باليــده از تــو به گيتي كه اينك نگـر ايـن پديــده
امـام بحـق اي خمينـي كـه ايــران تـو را چند ساليست دوري كشيـده
...
بزرگـا! امـامـا! كـه بعد از امـامـان چنان چون، تو اسلام رهبــر نديــده
...
زعيمــا! امـامـا! از ايــران چـه پرسي كه سجن بزرگي است، در خون تپيده
در اين قصيده به شهادت آيتالله سعيدي هم اشاره رفته است:
محمدرضاي سعيـدي، بزرگـي كه اسلام او را به جان پروريده[3]
امام المسلمينآيتالله بنيفضل از علماي مبارز آذربايجاني و از مريدان حضرت امام و شهيد آيتالله قاضي طباطبايي هستند كه نقش مهمي در ارتباط بين قم و آذربايجان بر عهده داشتند. آيتالله مرتضي بني فضل* طي نامهاي در تاريخ 13/8/1344 پس از تغيير محل تبعيد امام از تركيه به عراق خطاب به رهبر نهضت اسلامي عنوان نموده بود:
«محضر انور مقدس حضرت آيتالله العظمي امام المسلمين رئيسالملـة و الدين آقاي خميني مدظله العالي جعلنا فداك»
بين آيتالله بني فضل و آيتالله حاج آقا مصطفي خميني دوستي و رفاقتي هم وجود داشته است. در تأييد اين دوستي در قسمت پاياني نامه ميخوانيم:
«به حضور محترم حضرت مستطاب حجتالاسلام والمسلمين آقاي آقا مصطفي به عرض سلام و ابراز مراتب ارادت مُصدعم»[4]
ذوبوا في الامام الخمينيآيتالله محمدباقر صدر جملهاي معروف دارد كه مراتب معنوي رهبر نهضت اسلامي را نشان ميدهد. موضع صريح و قاطع حضرت امام در مقابل رژيم بعثي عراق كه بر آن بود علما و طلاب حوزه علميه نجف را از اين كشور اخراج نمايد موجب نزديكي هرچه بيشتر شهيد محمدباقر صدر به حضرت امام گرديد. نزديكي و ارادت شهيد صدر از جملهاي كه بيان كرده روشن ميشود:
«ذوبوا في الامام الخميني كما ذاب في الاسلام»؛ «ذوب شويد در امام خميني همچنان كه او در اسلام ذوب شده است.»[5]
ابراهيم زمان؛ امام خميني
رحلت غريبانه حاج آقا مصطفي خميني از «الطاف خفيه الهي»* بود. اين لطف الهي در زماني اتفاق افتاد كه ميرفت مسير تاريخ ايران در فضاي باز سياسي ديكتهاي كارتر به سمت و سويي ديگر سوق كند. اين رحلت سراسر ايران را در ماتم و اندوه فرو برد. موجي كه اين حادثه تلخ ايجاد كرد، تمام تلاشهاي چندين ساله رژيم پهلوي در مبارزه با مبارزات و ياد و نام امام خميني را برهم زد. در سراسر ايران مريدان و علاقمندان حضرتش با برپايي مراسم گراميداشت ياد حاج آقا مصطفي و تجليل از مبارزات حضرت امام پرداختند. مهمترين مراسم، بزرگداشت در مسجد ارك تهران با برنامهريزي مبارزان مسلمان برگزار گرديد. انتخاب يك سخنران برجسته، براي اين مراسم بسيار حساس و در عين حال مهم بود، سرانجام پس از مشورت فراوان حجتالاسلام حسن روحاني انتخاب شد. وي درباره انتخاب خويش ميگويد:
«... مرحوم مطهري به من زنگ زد و گفت: «ما ميخواهيم دو مجلس مهم برقرار كنيم، يكي در تهران و ديگري در قم، شما يكي از اين دو شهر را انتخاب كنيد و به منبر برويد...» من جواب دادم كه ممنوعالمنبر هستم، او گفت: «همين خوب است كه شما ممنوعالمنبريد، پس شما تهران را قبول كنيد» و همان بعدازظهر به من زنگ زد كه جلسه در مسجد ارك است.»[6]
وي در ادامه سخنان خود درباره كارهاي قبل از رفتن به اين مراسم چنين ميگويد:
«مرحوم مطهري و بازرگان و... صاحبان مجلس بودند... من چون ممنوعالمنبر بودم، مطمئن بودم كه دستگير ميشوم، لذا با مراجعه به يكي از دوستان، مقداري پول گرفتم و گفتم من دارم ميروم و ديگر برنميگردم، شما اين پول را داشته باشيد و اگر حادثهاي پيش آمد، من به فلاني و فلاني سفارش كردهام، وصيتنامهاي هم نوشتم، اگر طوري شدم اين را عمل كنيد... با آقاي اكرمي به طرف مسجد ارك حركت كرديم، طوري حركت كرديم كه قبل از شروع ساعت به مجلس برسيم، اين بدين علت بود كه احتمال داشت كه [ساواك ميدانست] من ميخواهم به منبر بروم و من را بيرون مجلس بگيرند، لذا زودتر رفتيم كه بعد از منبر ما را بگيرند. وقتي رسيديم نيروهاي نظامي فراواني آمده بود. تمام خيابانهاي اطراف مسجد ارك كاميونهاي ارتش بود، نيروهاي شهرباني خيلي آمده بودند و جو، جو نظامي بود. چند افسر شهرباني هم داخل حياط [مسجد ارك] بودند، حتي تعدادي ماشين پشت دادگستري چيده بودند، پشتبام مسجد هم نيرو بود، ما وارد مسجد شديم، هنوز كسي نيامده بود، عدهاي از دوستان در حياط بودند. يادم است آقاي موسوي خوئينيها در حياط بود. ايشان برگهاي به من دادند كه براي مردم اعلام كنم كه مثلاً در شب ديگري در مسجد «همت»، يك مجلس هست، آقاي خلخالي را ديدم، مرحوم مطهري جلوي در به عنوان صاحب مجلس ايستاده بود و بازرگان و تمام مليها بودند... آقاي فلسفي، خزعلي، بازاريها، بچههاي مؤتلفه، دانشجوها همه حضور داشتند.»
براساس گزارش ساواك عده زيادي از مردم قم نيز به وسيله اتوبوسهايي كه از طرف آيتالله مرتضي حائري و به دستور آيتالله پسنديده اجاره شده بود، به تهران و به مسجد ارك آمده بودند. حجتالاسلام روحاني پس از ورود به مسجد، روي منبر قرار گرفت و سخنراني تاريخي خويش را آغاز كرد. دكتر روحاني درباره آن پيشنهاد مهم چنين ميگويد:
من در مسير راه كه به مسجد ميآمدم، اصل اينكه در سخنراني از كجا وارد بحث شوم، در ذهنم بود. شب قبل فكر كرده بودم و در ذهنم اين بود كه امام را به ابراهيم خليل و حاج مصطفي را به اسماعيل تطبيق دهم و حتي آيه هم در ذهنم بود كه شب قبل فكر كرده بودم...»
وي در ادامه مصاحبه درباره اطلاق واژه «امام» براي آيتالله خميني ميگويد:
وقتي به مسجد ميآمدم در ذهنم بود كه لقب امام را براي رهبر انقلاب پيشنهاد كنم [با خود فكر ميكردم] آيا اين را بگويم مورد پذيرش قرار ميگيرد يا خير. دوم آنكه كلام امام در جامعه خيلي واژه مقدسي بود و معمولاً مردم اين واژه را براي ائمه معصومين و امامان اطلاق ميكردند؛ اگر ما اين را بگوييم، براي مردم عجيب و غريب نيست! نميگويند ميخواهند يك امام سيزدهم درست كنند، من همين طور مردد بودم تا اينكه در كنار مسجد تصميم گرفتم كه بگويم.»[7]
فرازهاي مهم سخنراني دكتر روحاني چنين است«قلنا يا ناركوني برداً و سلاماً علي ابراهيم» دشمن، غافل از ياري و تأييد حق است. اگر آتشي در اينجا در زندان و حصر، اگر آتشي در بورساي تركيه و اگر آتشي در عراق برافروختند، ما ابراهيم زمان را حفاظت ميكنيم. «و ارادو به كيداً فجعلناهم الاخسرين» ابراهيم عزيز! هر توطئه و كيدي كه براي تو طراحي كردند، ما تو را كمك كرديم و آنها را شكست خورده و خسرانزده ساختيم. «و نجيناه ولوطاً الي الارض التي باركنا فيها للعالمين»* ابراهيم! تو را در كنار رسول و پيامبري ديگر به سرزمين مبارك رسانديم. اي خميني عزيز (صلوات حضار) تو و فرزند فرزانه و مصطفاي عزيزت را به سرزمين مبارك، «الي الارض التي باركنا فيها للعالمين»، كنار حرم مولايت اميرالمؤمنين رسانديم. بگذار موجي در حوزه كهنسال نجف، ايجاد شود. بگذار دشمنان بزرگ اين حوزه، با عظمت علمي تو آشنا شوند. دشمن خواست تا تو در درياي نجف غرق شوي. نميدانست تو كشتي نجاتبخش و سفينـةالنجاة خواهي شد. بگذار جهانيان بيشتر و بهتر ترا بشناسند، اي ابراهيم زمان!
اي ابراهيم عزيز! همه امتحانات سخت و بزرگ براي تو پيش آمد. امّا آخرين امتحان را هم بايد بگذراني كه: «ان هذا لهوالبلاء المبين»* آن زمان آزمايش بزرگ و آشكار مربوط به اسماعيل عزيزت ميباشد. آنگاه كه همه امتحانات و آزمايشات را با موفقيت پشت سر گذاشتي، «و اذا ابتلي ابراهيم ربه بكلمات فاتمّهن قال اني جاعلك لِلناس اماما»** آنگاه تو به مقام والاي امامت ميرسي. امامت مقامي است كه آخرين امتحان آن، امتحان فرزند است. ابراهيم! اكنون كه اين امتحان را هم با موفقيت گذراندي پس «اني جاعلك للناس اماماً». و لذا من يك لقب براي مرجع بزرگ و رهبر عظيمالشأن، آن ابراهيم زمان، ميپسندم و آن لقب امام است. بنابراين «امام خميني». (صلوات حضار).
ميدانيد در شهادت و مرگ اين عزيز چه موجي در داخل و خارج كشور ايجاد شد؟! در طول هفته گذشته از آمريكا، اروپا و آسيا صدها تلگرام تسليت مخابره شد، امّا از ايران فقط سه تلگرام به محضرشان رسيد!. (گريه شديد حضار). چرا؟ ايراني كه مردم آن همه عقيده و ارادت به امامت، به علي بن موسي الرضا ثامن الحجج عليهالسلام دارند و امام هشتم فخر و افتخار همه ايرانيها است، جشن ميلاد و چراغاني آن حضرت را برهم زدند و پرچم سياه برافراشتند. (گريه شديد حضار). سراسر كشور را ماتم و عزا فراگرفته است. چرا از ايران فقط سه تلگرام مخابره شده است؟ اي مرجع عزيز و بزرگ! اگر از ايران تلگرامي به دست تو نرسيده، اين همه گريه و فرياد و ناله مردم را بشنو و ببين. (گريه شديد حضار). مردم به تو و راه تو و نهضت تو عشق ميورزند.
اينكه از ايران فقط سه تلگرام به ايشان رسيده حكايت از يكي از اين چند امر دارد: يا آنقدر اختناق است كه كسي جرأت نميكند به مرجع بزرگش تلگرام تسليتي مخابره كند، يا شركت مخابرات برخلاف همه قوانين و مقررات تلگرام مردم را نميپذيرد، يا تلگرامها را ميگيرند ولي مخابره نميكنند. هر خبر بياهميتي بايد در سطح مملكت پخش شود امّا خبر شهادت و رحلت عزيز ما (گريه شديد حضار) فقط يكبار در روزنامه، آن هم به عنوان اعلان مجلس ختم درج ميشود. حتي اعلان ختم را پس از يك نوبت ديگر چاپ نكردند! چرا؟ چرا اين همه اختناق و سانسور و چرا اين همه خفقان؟ دليل اين سانسور و اختناق ترس هيئت حاكمه از قدرت روحانيت، از قدرت مرجعيت و بالاخره ترس از هيجان و غليان احساسات مردم است.[8]
مرور گزارش ساواك هم از اين مراسم بيلطف نيست:
موضوع: برگزاري مجلس ختم مصطفي خميني در مسجد ارك
«از ساعت 15:00 الي 17:00 روز يكشنبه مورخه 8/8/36 از طرف بازرگانان، بازاريان، اساتيد دانشگاه مجلس ختم ياد شده بالا در مسجد ارك برگزار گرديد كه در حدود 8 هزار نفر از طبقات مختلف مردم از جمله، جامعه روحانيت تهران، اساتيد دانشگاه، دانشجويان، جامعه مهندسين، رهبران سابق جبهه به اصطلاح ملي و رهبران نهضت به اصطلاح آزادي، بازاريان و افراد عادي در آن شركت داشتند و افراد سرشناس زير بين جمعيت شناخته گرديدند.
مهندس بازرگان، دكتر عباس شيباني، داريوش فروهر، خسرو سيف، رادنيا، مانيان، حاجي شانهچي، حاج علي بابائي، مرتضي افشاري، محسن فيروز آبادي، فتحالملوكي، محمد رازي، عبدالله سلطاني، محمد خليلنيا، مصطفي صادقي، حاج محمود لباف، حسين مجاهد، توسلي متصدي مسجد ارك، شيخ زادگان، مطهري واعظ، فلسفي واعظ، شيخ شجوني، حاج احمد صادق، تا ساعت 15:30 تلاوت قرآن مجيد ادامه داشت و سپس آقاي روحاني واعظ سخنراني مجلس را به عهده گرفت و قبل از ورود به منبر در جلو در ورودي مسجد مطالبي را مطهري، دكتر مفتح و بازرگان در گوشي به او گفتند و سپس چند شعار عليه دولت داده شد كه بلافاصله آقاي توسلي متصدي مسجد ارك براي خاموش كردن شعار و هياهو پشت ميكروفن قرار گرفت و گفت صلوات بلندي براي حضرت قائم كه كوبنده كاخ ستمگران و ظالمان است. بعد از صلوات، آقاي روحاني سخنراني خود را با تلاوتي چند از قرآن مجيد شروع نمود. سپس جامعه روحانيت را به دو گروه تقسيم نمود. دسته اول علما و روحانيوني هستند كه خدا در قرآن از آنان ياد كرده. اين عده هيچگاه از ارشاد مردم و هدايت آنان به سوي خداپرستي و انصاف غافل نبوده و تسليم حكام جابر و ستمگر نميشوند و دسته دوم علما و روحانيوني هستند كه ما آنان را روحانينما ياد ميكنيم. اين گروه دزد لباس روحانيت هستند و چهره آنان براي بيشتر مردم شناخته شده بوده و به اعمال و رفتارشان واقف هستند چون علماي شيعه واقعي هيچگاه عكس حكام جابر را بالاي سر خود نميزنند. اين افراد رذل و ضاله تملق و چاپلوسي را به آن حد رسانيدهاند كه حتي آيات قرآن را به نفع طبقه حاكم تفسير و تعبير كردهاند. اين مزدوران خودفروش براي نابودي اسلام به پا خاستهاند در صورتي كه اسلام و فروغ جامعه پاك روحانيت با اعمال اين فرومايگان ناپاك و خاموش نخواهد شد. سپس به واقعه فوت سيد مصطفي خميني اشاره كرد و ضمن تشريح ماجرا گفت آيتالله خميني با شنيدن مرگ فرزندش شجاعانه ايستادگي كرد و در برابر آقاي خوئي و علماي ديگر گفتند من مصطفي را اميد آينده خود ميدانستم و پس از دلداري حاضرين جنازه به كربلا برده شد و پس از طواف به نجف بازگرداندند. آنگاه واقعه مرگ مصطفي را با مصائبي كه به حضرت ابراهيم وارد آمد تشبيه كرد و گفت اي آيتالله بزرگ و مرجع شيعه جهاني، اي ابراهيم زمان، اي امام خميني تو را در آتش فرعون ايران انداختند خدانگهداري نمود سپس تو را در آتش تركيه انداختند نجات يافتي و آنگاه تو را در آتش بغداد انداختند و در آنجا هم خداوند بزرگ ترا نگه داشت.
درود بيپايان به تو و فرزندت باد اي مظهر آزادگي و انسانيت. سپس به شرح حال زندگي سيد مصطفي خميني كه صاحب تأليفات عديده است پرداخت. در خاتمه از همبستگي ملت ايران و شركتكنندگان در مجلس ختم تجليل نمود و گفت اي آيتالله خميني بدان و آگاه باش اگر پنج هزار تلگرام تسليت از ممالك اروپايي و آمريكايي و ساير كشورهاي اسلامي برايت ارسال شد و از كشور شيعه خودت فقط سه فقره تلگراف برايت مخابره شد علت آن را خودت بهتر ميداني چون رعب و هراس و وحشت از ظالمان نميگذارد ملت ايران برايت تسليت مخابره كند براي اعلام مجلس ختم فرزندت فقط يكبار اجازه داده شده كه در روزنامه به آگاهي عموم رسانده شود به هر حال اين همه گريه و ضجه و ناله و فرياد بهترين تلگرامهايي است كه ما در اينجا نثارت ميكنيم. در اين موقع مردم به شدت گريه كردند و براي بازگشت آيتالله خميني به ايران دعا نمودند.
نظريه شنبه: نظري ندارد.
نظريه يكشنبه: ضمن تأييد مفاد گزارش، خبر جريان برگزاري مجلس مذكور قبلاً به استحضار رسيده است.
نظريه سهشنبه: نظريه يكشنبه مورد تأييد است. رهبر
نظريه چهارشنبه: نظريه سهشنبه تأييد ميگردد. آرزو
دايره بررسي- آقاي جهانبخش
- بهرهبرداري شود
- روحاني شناسايي و مشخصات وي تهيه پرونده تشكيل گردد
- به اداره پنجم اعلام شود كه چنانچه تقاضاي گذرنامه نمود قبلاً نظر اين اداره كل استعلام گردد
- 16/8[9]»
--------------------
پينوشت:
[1]. جواد منصوري، تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، ج اول، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1377، سند شماره 148/3.
[2]. مصطفي فيض، توصيف خاكيان از آفتاب، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1381، ص 125.
[3]. همان، صص 149- 147.
*. خوشبختانه خاطرات ايشان توسط مركز اسناد انقلاب اسلامي ضبط و در دست چاپ است.
[4]. اسناد انقلاب اسلامي ج 2، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1374، ص 148.
[5]. اين مطلب در يكي از نامههاي شهيد صدر عنوان شده است كه در مؤسسه شهيد صدر در قم نگهداري ميشود ر ك به: اكبر فلاحي، سالهاي تبعيد امام خميني (ره)، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1385، ص 167.
*. تعبيري كه خود حضرت امام به مناسبت اين رحلت بيان كردهاند.
[6]. آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، مصاحبه با حسن روحاني، ش. ب 12599، خاطرات دكتر روحاني توسط مركز اسناد انقلاب اسلامي ضبط و تدوين شده در آستانه انتشار ميباشد.
[7]. سليمان حيدري، تاريخ شفاهي مسجد ارك، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1385، صص 97- 96.
*. قرآن مجيد، سوره انبياء، آيات 70 و 71.
*. قرآن مجيد، سوره صافات، آيه 106.
**. قرآن مجيد، سوره بقره، آيه 124.
[8]. دكتر حسن روحاني، انقلاب اسلامي: ريشهها و چالشها، تهران مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي، 1376، صص 391- 388.
[9]. انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك، كتاب اول، تهران، تدوين مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، سروش، 1376، صص 53- 51.