بازیکن اسبق تیم ملی والیبال ایران و بهترین بازیکن آسیا در سال 2011 بعد از چندین سال دستوپنجه نرم کردن با مصدومیت در نهایت تصمیم به خداحافظی از دنیای بازیگری گرفت و به جلگه مربیان پیوست.
به گزارش کاپ، آرش کمالوند ستاره اسبق تیم ملی والیبال ایران که با ظهورش دریافت اول ایران را بیمه کرده بود در اوج دوران بازیگریاش دچار مصدومیتی شدید از ناحیه زانو شد و مدتها از میادین به دور شد. او پس از 2 سال توانست به میادین بازگردد و لیگ گذشته را در تیم سایپا توپ زد اما در تصمیمی عجیب او اعلام کنارهگیری کرد و حالا بهعنوان مربی در تیم ملی جوانان مشغول به کار شد. او در گفتوگویی دلیل اتخاذ این تصمیمات خود را اعلام کرد:
خبر کنارهگیریات شوکه کننده بود. چه شد این تصمیم را گرفتی ؟
سال گذشته خیلی اذیت شدم. در طول فصل همیشه زانویم ورم داشت و درد میکشیدم. کار بهجایی رسیده بود که مصدومیتم داشت در زندگی شخصیام خلل وارد میکرد و تصمیم گرفتم دیگر والیبال بازی نکنم.
خیلیها در والیبال مصدوم شدند اما چرا موضوع تو انقدر شدید شد ؟
منبعد از اینکه اولین جراحیام را انجام دادم در مرحله بهبودی قرار داشتم که بازهم رباطم دچار پارگی شد. من هم رباط صلیبی و هم رباط داخلیام پاره شد و 3 بار مجبور به جراحی شدم. چون رباط داخلیام پاره شده بود دیگر آندوسکوپی و این عملهای بسته جواب نمیداد و پزشکان 3 بار پای من را باز کردند و دیگر بازی کردن با این پا صلاح نبود. سال گذشته را هم به همین دلیل با درد و متورم شدن پا گذراندم.
پس دیگر تمام است یا به مداوا ادامه میدهی ؟
الان زانوی من برای یک آدم معمولی خوب است اما برای والیبال بازی کردن مشکل دارد و اگر فشار زیاد بیاورم شاید در زندگی شخصی دچار مشکل شوم.
این تصمیم سخت نبود؟
تصمیمی که گرفت یکدفعهای و یکشبه نبود و مدتها بود که از این بابت اذیت میشدم. دیگر کار بهجایی رسیده بود که مجبور شدم و باید این تصمیم را میگرفتم.
تو از آن دسته بازیکنان بودی که روزهای سخت تیم ملی را از نزدیک دیدی و حالا که لیگ جهانی و مسابقات جهانی به راه است باید از خانه بازیها را تماشا کنی.
بله همینطور است. والیبال گریه و زاریاش برای ما بود. روزهایی که با ایتالیا بهزور 3 بر 2 میکردیم یا در مسابقات آسیایی نایبقهرمان میشدیم و به تیمها شرق آسیایی میباختیم. ولاسکو که آمد همهچیز خوب شد و ما قهرمان آسیا شدیم. همان سال من بهترین بازیکن مسابقات شدم. انتخابی لیگ جهانی هم رفتیم و توانستیم تیم را راهی این مسابقات کنیم اما موقع بهره بری مصدوم شدم و دیگر نشد به تیم ملی بازگردم. داستان زندگی من در والیبال کاملاً تراژدی بود.
شنیده میشود مربی شدهای ؟
راستش من این موضوع زانویم را به کمتر نفراتی گفته بودم. در همین دوره هم به تیم ملی دعوت شدم و قرار بود پاسپورتم را بدهم تا برای سفرها اقدام کنند. اما در جلسهای به دیدار رییس فدراسیون رفتم و موضوع را با او در میان گذاشتم. بعد از ایشان خواستم تا اگر پیشنهادی دارند بدهند تا فعالیتم را در والیبال ادامه دهم که ایشان من را به تیم ملی جوانان معرفی کردند تا کارم را آنجا آغاز کنم.
با موضوع کاملاً کنار آمدی ؟
دست من نیست، اگر کنار نیایم می بزم. بازیکنان بسیار بزرگی در ورزش دنیا این اتفاق برایشان افتاده و باید از الان به بعد خود را برای مربیگری آماده کنم.
داستان پهلوان را عشق است شامل حال تو هم شد ؟
خب اینکه همیشه صادق بوده است و برای من یا کسانی دیگر نیست اما من روزی که این مصدومیت سراغم آمد خودم را برای بدترین اتفاقات آماده کرده بودم چون شرایط آدم عوض میشود ولی خب اوضاع همین است.
در حال حاضر چهکار میکنی ؟
تمرینات جوانان را میروم که خودش کار خیلی سختی است و مشکلتر از بازی کردن. پیگیری علوم و کلاسهای مربیگری که واقعاً دشوار استون می توان به خاطر اینکه بازیکن خوبی بودی بگویی مربی خوبی هم میشوم. مربیگری دانش و فلسفه است که باید به دست بیاوری. کلاس زبان و چند کار دیگر که سرم را حسابی شلوغ کرده است.