کنت دوگبینو، سیاست مداری که در قرن نوزدهم در دربار ناصرالدین شاه بود و در آنجا مشاهدات خود را ثبت کرده، بر این باور است مردم ایران و شبه قاره هند در آن زمان از جمله کسانی هستند که میشود آنها را با یک سخنرانی و دعوای ساختگی در جمع هزاران، هزار به میدان کشید. این روایت یک غریبه از جامعه ایرانی است؛ روایتی که موافقان و مخالفان بسیاری دارد.
بسیاری معتقدند هیجان و احساس در رفتار و عملکرد مردم ایران، خصوصا در واکنشهای سیاسیشان بسیار تأثیرگذار است و میشود با یک سخنرانی، میتینگ و جو سیاسی خاص، آنها را با خود همنظر کرد. بسیاری اتفاقات و رخدادهای سیاسی را بر این مدار تحلیل میکنند و با همین رویکرد است که از پیروزی کاندیداهای انتخاباتی تا شادیهای اخیر خیابانی، مردم را حاصل این رفتار احساسی میدانند و نه منطقی. بر اساس گفتار این دسته، مردم ایران چندان دیدگاه مشخص سیاسی ندارند و بر اساس جو تبلیغاتی موجود تصمیمگیری میکنند و دست با عمل سیاسی میزنند و همین مسأله هم به سیاستمداران این امکان را میدهد تا با تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی مردم را همراه خواستههای خودشان کنند.
منتقدان این نظریه اما معتقدند نگاه اینچنینی به مردم ایران، نگاهی تحقیرآمیز و به دور از انصاف است و مردم رشید و آگاه ایران، بر مدار منطق و نه با نگاه احساسی دست به کار میشوند و اینکه شاید شور و هیجان در عملکردشان دیده شود؛ اما آنچه پیرنگ عمل سیاسی مردم را تشکیل میدهد، عقل و منطق است.
ریشههای این دعوای قدیمی را شاید بتوان در تحلیل رفتار مردم در یکی، دو سال اخیر خصوصا بعد از شادیهای خیابانی حاصل از توافق هستهای دید که صفآرایی موافقان و مخالفان زیادی را به همراه داشته است.
خوانده میشوید امروز تابناک به این موضوع اختصاص دارد. اینکه:
* آیا ما ایرانیها ملتی احساساتی و هیجانی هستیم؟
* آیا کنشگری سیاسی مردم ما بر پایه احساس است یا منطق؟
* اساسا اینکه مردمی احساساتی با مسائل، خصوصا مسائل سیاسی برخورد کنند خوب است یا خیر؟
* اگر ما مردمی احساساتی هستیم، راهکارتان برای برون رفت از این ماجرا چیست؟
نظرات خود را در این زمینه با ما در میان بگذارید.