محمدرضا شجریان خواننده و موسیقی دان کشورمان همکاری
با نسل جوان موسیقی را برای خود یک تکلیف تلقی میکند و در تازهترین گفت
وگویش، از تلاش برای شکل گیری نسل آینده موسیقی ایران سخن به میان آورده
است.
به گزارش «تابناک»؛ محمدرضا شجریان به عادتی که از این استاد
برجسته موسیقی کشورمان سراغ داریم، کمتر سخن میگوید اما این موسیقیدان،
آهنگساز، خواننده، سازساز و خوشنویس کشورمان به مناسب فرارسیدن نوروز،
برخی از ناگفتههایش را بر زبان آورده که حاوی نکات مهمی درباره فضای کنونی
موسیقی ایران و همچنین فضای فرهنگی کشورمان است.
گزیدهای از تازهترین گفت و گوی استاد محمدرضا شجریان که در مهرنامه منتشر شده را میخوانید:
-
هنر باید در خدمت انسانیت قرار گیرد؛ لااقل دیدگاه من در طول فعالیت های
هنری ام این بوده است و بنابراین خودم هم در این سمت و سو حرکت کرده ام.
همیشه خواسته ام دغدغه های مردم -لااقل بخشی از آن- را در آثارم بازتاب
دهم. تنها مساله ای که برایم اهمیت داشته، همراهی با آنان بوده است.
-
رئیسجمهور و وزیر ارشاد مخالف ممنوعیت من از کار هستند. گروههایی هستند
که با اسمهای مطرح مشکل دارند. برای خودشان خبرگزاری، روزنامه و رسانه هم
دارند. علت اینکه مشکلشان با من چیست، نمیدانم؛ همانطور که نمیدانم چرا
تا این اندازه کینهتوزانه رفتار میکنند. چیزی که در این میان مشخص است،
اینکه این آدمها نه من را از نزدیک دیدهاند و نه چیزی از هنر میدانند.
-
من چندین و چند اثر صوتی و تصویری دارم اما 6 تا 7 سال است که مجوزی برای
کارهایم صادر نشده است و نمیتوانم منتشر کنم. این آثار همراه با گروه
شهناز و ارکسترهای بزرگ و گروههای دیگر است. حالا منتظرم روزی مخاطبان
آنها را بشوند.
- انتشار آلبوم در خارج از کشور فایدهای ندارد.
شاید بازده مالی داشته باشد اما بازدهی هنری ندارد. به خصوص در شرایطی که
موسیقی ما با آن مواجه است و یک اثر که برای هنرمند کلی هزینه مادی و هنری
داشته است، روی سایتهایشان میگذارند و همه هم آن را به صورت مجانی دانلود
میکنند. این نبود قانون کپی رایت -که من در خانه موسیقی مشغول کار بر روی
ان هستیم- در این سالها بزرگ ترین دشمنی را به هنر و هنرمندان کرده است.
تعدادی برای سود خودشان تمام زحمت یک هنرمند را به باد میدهند. تمام آثار
من از آنهایی که منتشر شده تا آثار خصوصیام روی سایتها برای دانلود وجود
دارد. همه کسانی هم که این کارها را میمنند، ادعای کار هنری و فرهنگی
دارند.
- هیچکس از رادیو و تلویزیون گرفته تا سایتها و غیره حق
ندارد هنر را به نفع خودش مصادره کند. حقوق مؤلف و مصنف باید درست شود. ما
سالهاست که داریم در این خصوص حرف میزنیم و درباره این مساله گلایه کرده
ایم و شکایت؛ ما گفتیم و گفتیم؛ اما هیچ کس رعایت نمیکند. هنرمند که
تنهایی نمیتواند کار را پیش ببرد؛ این دولت است که بایستی پیگیر قوانین
مملکتی باشد. کپی رایت باید قانون جاری کشور باشد و به آن عمل شود و کسی که
عدول میکند، باید مجازات شود. در هیچ کجای دنیا با اثر هنری با این شکل
برخورد نمی کنند.
- (درباره پخش آثارش از صداوسیما بدون کسب مجوز از
او) تمام جبهه گیریها علیه من از همان زمان شروع شد. در رسانههایشان
هرچه خواستند نوشتند. حتی رییس صداوسیما (ضرغامی) هم حرف های زیادی زد؛ در
حالی که اینها هیچ کدامشان نه سر پیاز بودند و نه ته پیاز. (در پاسخ به
پیگیری حقوقی) شکایت کردم و اتفاقاً در دادگاه همین کشور هم به نفع من رای
دادند؛ اما باز هم به جایی نرسید.
- ببینید مساله اینجاست که
اختیارات قانونی گاهی نامشخص است و هرکس میتواند تصمیمی که دلش میخواهد
بگیرد. مثلاً میگویند در این شهر نباید موسیقی اجرا شود؟ چرا؟ همان برنامه
در شهر کناری اجرا شده است، مجوز شعر دارد، مجوز موسیقی دارد، تمامی
هنرمندانش بارها استعلام شده اند؛ اما نمی تواند در یک شهر اجرا شود...
باید بعضی چیزها مشخص شود. اینکه موسیقی در کشور ما حرام است یا حلال؟...
کار یک هنرمند همین است. سال ها درس خوانده است و سالها وقت گذاشته تا در
یک گروه ساز بزند؛ وقتی شما مانع اجرای او میشوید، درآمدش از کجا باید
باشد؟ از کجا باید زندگی اش را بگذراند؟ اصلاً چه دلیل و منطقی پشت این
ماجرا هست؟
- اصرار من به کار با نوازندگان جوان، این است که آنها
برای ادامه فعالیتهایشان انگیزه پیدا کنند. همیشه که نمیتوان موسیقی
ایران را به چند نام محدود کرد. باید شرایط را برای نسلهای بعدی هم فراهم
کرد و من دلم میخواهد در این زمینه نقش داشته باشم. وقتی یک نوازنده کنار
مینشیند، خواه ناخواه انگیزه پیدا میکند و تلاش میکند تا کیفیت سازش را
بالا ببرد؛ چون میتواند که این اتفاق برایش مسئولیت میآورد. همین هم
میتواند در رشد در رشد مطلوب و کیفیت نوازنده ها تاثیر بگذارد. این هم فقط
محدود به من نیست؛ هر نوازنده جوانی که کنار یک خواننده یا آهنگساز نامی
قرار گیرد، سعی میکند خودش و سازش را به او نزدیک کند. در واقع فکر میکنم
حالا که جایگاهی دارم، این امکان را برای هنرمندان جوان بدهم تا آنها هم
مطرح شوند و حرفی برای گفتن داشته باشند. هنرمندان جوان ما پرانگیزه و با
استعداد هستند و اگر راه را برایشان باز کنید، نتیجه بسیار خوبی میگیرد.
-
مهمترین منتقد آوازم همیشه خودم بودهام؛ طبیعی است که شروع به آواز خواندن کردم، به اندازه الان تجربه نداشتم. درست است که جوان بودم و صدایم را خوب در میآوردم و قدرت اجرای تحریر داشتم اما حالا که به آثار آن دورانم گوش میکنم، متوجه این مساله میشوم که گاهی در خوانندگان کارهای اضافی کردهام و در جاهایی ضعف دارم. از همان ابتدا هم این نقد را به خودم داشتم. آن زمان امکان ضبط کار به این شکل وجود نداشت؛ بنابراین وقتی آثارم را در رادیو میشنیدم، مدام میگفتم باید اینجایش را این طور میخواندم و آنجایش را آن طور.
- هر آوازخوان جوانی خواه ناخواه در بخشی از کارهایش ناپختگی دارد؛ اما آواز
من از چهل سالگی به بعد جاافتادهتر و کارهایم بهتر شد؛ انگار از آن زمان
خودم را پیدا کردم و شیوه خودم را به دست آوردم. من تا قبل از 40 سالگی روی
شیوههای دیگران کار میکردم. (و حالا سی و پنج سال میگذرد...) همچنان
روی آوازم کار میکنم اما از آن زمان جمله بندیهایم فرق میکند و اصلاً
منطق آوازم متفاوت شده است. از آن طرف شعرخوانی و ارایه شعر پخته تر است؛
البته خیلی وقتها هم بوده که در همان جوانی آواز را خوب خواندهام اما
همیشه این طور نبوده است.
- یک آوازخوان وقتی یک شعر میخواند، باید حق شعر را ادا کرده و امانتداری کند؛ من هم همین نگاه را به یک شعر در آوازهایم داشتهام؛ چون معتقدم سرمایه ی ما مفاهیم شعری است و وظیفه دارم این سرمایه را به شنونده منتقل کنم. شما وقتی روی شعری به صورت دکلمه می خوانید، سعی میکنید، درست بخوانید و شنونده متوجه ماجرا بشود. هنگام آواز خواندن همین است، ما داریم حرف میزنیم؛ اما با زبان آواز و به همین خاطر باید آن را درست منتقل کنیم. به همین خاطر سعی میکنم از کشش های اضافی پرهیز کنم. این مسالهای است که اساتید موسیقی ما هم روی این مساله تاکید داشتند.
مثلاً استاد برومند و استاد بنان در این باره با من حرف زدند. یک بار استاد برومند به من گفتد: «نمی دانم چرا آوازخوانها فکر میکنند هر چقدر این سیلابها را بیشتر بکشند، آوازشان بهتر میشود؟» یک بار هم در رادیو آوازی میخواندم که استاد بنان، ناظر ضبط ما بود. وقتی از استودیو بیرون آمدم، گفتند: «شجریان لازم نیست تا این اندازه روی کلمات تاکید کنی، همان طظور که حرف میزنی شعر را بخوان. مگر وقتی صحبت میکنی، اینقدر روی حرفها تاکید میکنی؟» من این شیوهها را پی گرفتم که راه بسیار درستی بود. یک بار هم استاد دادبه به من گفتند که غزل خوانی یعنی همان طور که غزل را میخوانی، آوار بخوانی و از کششهای اضافهی پرهیز کنی. شیوه آوازخوانی من این طور است که در یک مصرع بیش از دو کشش نمیدهم، همان طو که وقتی میخواهید یک شعر را به صورت نستعلیق بنویسید، بیشتر از دو کشش در مصرع جایز نیست. در کار آواز هم همین است. شاید حتی گاهی لازم است فقط یک کشش را داشته باشی.
- 62 ساز ساختهام که 20 عدد از آن برای سالهای دور بوده است و تعدادی از آن هماکنون دست برخی نوازندگان است که دارند از آن استفاده میکنند. البته هیچ وقت این سازها به شکلی عرضه نشدهاند که برای فروش باشد؛ تنها نوازندگانی خواستهاند از اینها استفاده کردهاند. برای این سازها هم سعی کردهام بهترین چوبها را استفاده کنم تا بهترین کیفیت را داشته باشد؛ ضمن اینکه تکنیکهای سازسازی اندازهها و... را رعایت کردهام تا ساز بتواند در دراز مدت هم عمر داشته باشد.