کیانوش عیاری، کیومرث پوراحمد، مانی حقیقی، احمد امینی، حمید نعمت الله، بهروز افخمی و بهرام توکلی به عنوان هفت فیلمساز ایرانی درباره محبوبترین فیلم عمرشان را که با آن «لذت سینما» را تجربه کردهاند، سخن گفتهاند و آنچه از این آثار آموختهاند و در وجودشان تهنشین شده را با تماشاگر ایرانی در میان گذاشته اند.
به گزارش «تابناک»؛ وقتی موسسه فیلم آمریکا جایزه یک عمر فعالیت هنری را به هیچکاک داد، او گفت اجازه میخواهد حالا که دارد این جایزه را میگیرد از چهار نفر که در یک عمر فعالیت هنریاش تاثیر غیرقابل انکاری داشتهاند، یادی کند: «اول از همه تدوینگر، دوم فیلمنامه نویس، سوم مادر بچهام و چهارم آشپزی که در همه این سالها در آشپزخانهمان پخت و پزهایی کرده که همگی حکم معجزه را دارند. و اسم هر چهار تای این آدمها آلما رویل (همسر هیچکاک) است.
شاید فقط کسی مثل هیچکاک که فیلمهایش را «تکههایی از یک کیک» میداند، در مقابل آنهایی که فیلم را تکهای از زندگی میدانند، بتواند به قضیه این طور نگاه کند. این که آن غذاهای معجزه آسا همسنگ تدوین، فیلمنامه و کانون گرم خانوادهاند و اگر نبودند آن غذهای معجزهآسا، فیلمهای او به این خوبی در نمیآمدندو آن آفریدههایی نمیشدند که لذت سینما انگار در آنها به قوام رسیده است.
انگار هیچکاک دارد به ما یادآوری میکند که فراموش نکنیم چرا فیلم میبینیم. فراموش نکنیم چرا سینما میرویم؛ چرا فیلم میسازیم. به همان دلیلی که آن غذاهای معجزه آسا در ان آشپزخانه خانگی بار گذاشته میشوند و به قوام میرسند. به همان دلیلی که دنیا بعد از چشیدن و مزمزه کردن آن شاهکارها واقعاً جور دیگری به نظر میرسد و به همان دلیلی که «مگر از سینما همین را نمیخواهیم؟»
در پروندهای که مجله 24 برای تجربه «لذت سینما» منتشر کرده، هفت فیلمساز ایرانی از فیلم محبوب عمرشان و تجربهای لذتبخش تماشای این آثار سخن به میان آوردهاند. کیانوش عیاری از «آپارتمان» اثر بیلی وایلدر، کیومرت پوراحمد از «اسپارتاکوس» ساخته استنلی کوبریک و مانی حقیقی از «روانی» اثر آلفرد هیچکاک سخن گفتهاند.
همچنین احمد امینی از «این گروه خشن» اثر سام پکینپا، حمید نعمت الله از «درباره لنی» ساخته باب فاسی، بهروز افخمی از «سکوت بره ها» ساخته جاناتان دم و بهرام توکلی از «در جست و جوی ویوین مایر» اثر مشترک جان ملوف و چارلی سیسکل گفتهاند. «تابناک» بخشهایی از این پرونده و گفتههای این هفت فیلمساز را درباره هفت اثر محبوبشان منتشر میکند.
کیانوش عیاری: «آپارتمان»کیانوش عیاری ترجیح میدهد فیلم را جراحی نکند اما کار منتقدها درست همین جراحی فیلم است. آیا فیلمساز که بارها فوت و فنهای فیلمسازی را آزموده، که خود میداند کارگردان برای آفریدن فلان احساس در بینندهاش چطور آگاهانه صحنه را میچیند و دوربین را کجا میکارد و از چه فاصلهای نما را میگیرد و موقع مونتاژ دقیقاً کجا کات میزند، میتواند موقع تماشای فیلم مثل یک بیننده از همه جا بیخبر و معصوم فیلم را تماشا کند؟
این کارگردان درباره تجربه فیلم دیدنش در گذشته دور گفته است: ما در اهواز به ندرت فیلم خوب را روی پرده میدیدیم. البته در محله خزعلیه که دور از دسترس ما و محلهای یکدست عربنشین بود، سینمایی بود که شاهکارهای تاریخ سینما را نشان میداد؛ سینما مهتاب. از جمله «دلیجان» جان فورد را در همین سینما دیدم.
کارگردان «خانه پدری» ادامه داد: طبیعتاً من آپارتمان را در آن دوره در اهواز روی پرده ندیدم بلکه سالها بعد، بعد از انقلاب، در دورهای که ویدئوکلوپها قانونی شده بودند و فیلم کرایه میدادند، با کیفیت بد روی نوار بتاماکس دیدم. کیفیت فیلم خیلی بد بود اما گرما و جذابیت فیلم به قدری بود که آن را جبران میکرد... گذشت تا وارد به اصطلاح عصر دیجیتال شدیم و توانستیم فیلم را با کیفیت خوب ببینیم.
عیاری درباره «آپارتمان» گفت: فیلم با ریتمی درست، بدون کوچکترین تفاخری، بدون کوچکترین ادعایی مبنی بر این که مفهومی فراتر از داستانش را میخواهد به تماشاگر منتقل کند. این از نظر من یک آرمان بود برای نوع فیلمسازی خودم حتی که به جز گفتن داستان هیچ هنری نداشته باشم. داستان را بدون کم و کاست بگویم و تماشاگر را متقاعد کنم که داستان را بدون کم و کاست دیده و حالا این داستان اگر باری با خودش داشته باشد، این بار بدون هیچ تردیدی از خلال نسوج، ناخودآگاه تاثیرش را روی روح و روان و دانش تماشاگر خواهد گذاشت.
وی ادامه داد: من «آپارتمان» را چندین بار با کیفیت خوب هم دیدم و حالا وقتی میرسیم به آن سوال مشهور که کتاب یا فیلمِ جزیره تنهایی من کدام است، این فیلم با چند فیلم دیگر مانند «داستان توکیو» یاسوجیرو اُزو و «شمال از شمال غربی» آلفرد هیچکاک و چند فیلم دیگر، هریک میتوانند فیلم جزیره تنهاییام باشند که یک فیلم را انتخاب کنم، بین «داستان توکیو» و «آپارتمان» مردد میمانم. گاهی به «پدرخوانده» هم فکر میکنم... «آپارتمان» فیلم تلخی است اما سیاه نیست و تلخی فیلم، بازیها را شیرین تر میکند. ملاحتی که به طور ذاتی در وجود بازیگران هست، در تضاد با حوادث تلخی که از سر میگذرانند، برجستهتر میشود.
کیومرث پوراحمد: اسپارتاکوسپوراحمد به قول خودش (در گفت و گوی دوستانه) نافش را با سینما بریدهاند. هنوز هم باز به قول خودش از دیدن فیلمهای باشکوه غرق در حیرت و لذت میشود. او در دم درباره دوست داشتنیترین فیلم عمرش پاسخ میدهد: «اسپارتاکوس، اسپارتاکوس، اسپارتاکوس».
کیومرث پوراحمد با بیان اینکه «اسپارتاکوس» ساخته استنلی کوبریک را دوازده-سیزده سالگی دیده، میگوید: سال آخر دوره ابتدایی بودم و با برادرم منوچهر به سینما رفته بودم. عید نوروز بود و یک سینمای قدیمی که اواسط چهار باغ بود و بعدها خراب شد، این فیلم را نشان میداد. این اولین فیلم خارجی و مهمی بود که دیدم. چون قبلش فقط فیلمفارسی میدیدم. در دوره نوجوانی با آن تفکرات آن دوره، مسئله ظلمستیزی و این حرفهایش برایم جالب بود. بعدها ساخت و پرداخت و آن استحکامی که در فیلم هست، مجذوبم میکرد. در عین حال، لحن حماسی فیلم هم خیلی تاثیرگذار بود. هنوز هم این ویژگیهایش برایم جذاب و برانگیزاننده است... به هر حال این اولین فیلم بزرگی است که دیدهام و شاید به این دلیل روی من تاثیر ماندگار گذاشته است.