به رغم آنکه اعظم و فرزندانش اکنون تحت حمایت قانون هستند و شکنجه گرشان در بازداشت است، ظاهرا قرار نیست «شیشه» دست از سرشان بردارد و باید همچنان اسیر تأثیرات این مخدر باشند.
به گزارش «تابناک»، از زمانی که مخدرهای صنعتی مانند شیشه و کراک جای مخدرهای سنتی مانند تریاک را گرفتهاند، آفتی جدید به زندگی خانواده معتادان رخنه کرده که ظاهرا راه گریزی از آن نیست؛ آفتی که گاه ممکن است به جنایات خونین هم ختم شود و دست آخر خانواده معتادان را به افرادی بی حمایت تر از قبل تبدیل کند.
این را میشود از مرور حکایت تلخ اعظم و فرزندان خردسالش دریافت که مرد خانه شان(!) سال هاست اعتیاد دارد و به مانند بسیاری از معتادان، مدت هاست دست از تریاک کشیدن برداشته و شیشه را جایگزینش کرده است. مردی به شدت سنگدل از اعمال هیچ گونه شکنجه ای علیه خانوادهاش ابایی نداشته و چه بسا اگر دستگیر نمیشد، تاکنون ایشان را قتل هم رسانده بود.
فرد معتادی که به روایت خواهرش، هیچ یک از نزدیکانش از شر وی در امان نبودند و سابقه کتک زدن پدر و مادرش را نیز داشته، ولی هرگز بابت هیچ یک از رفتارهای خشونت آمیزش، حتی پس از ثبت آثار شکنجه هایش در سه نوبت در کلانتری و پزشکی قانونی، به محاکمه هم نرسیده، چه برسد به محکومیت یا تحمل مجازات.
این در حالی است که دورنمای دستگیری اخیر بابت شکنجه های 21 روزه اعظم و فرزندانش هم چندان روشن نیست و حتی موجب بروز نگرانی هایی هم در جامعه شده، به ویژه آنکه احتمال آزادی این فرد شکنجه گر با وثیقه 20 میلیون تومانی به نقل از مرجع رسیدگی کننده به پرونده وی منتشر شده بود؛ خبری که درست هم بود، ولی خوشبختانه قرار نیست رخ دهد.
مرضیه محبی، وکیل مدافع اعظم با اعلام این خبر میگوید: روز گذشته به دستور معاون دادستان مشهد و پس از ملاحظه نتایج پزشکی قانونی، همچنین اینکه جرم انجام یافته موجب جریحهدار شدن اذهان عمومی شده است، قرار متهم تشدید یافته و وی تا روز دادگاه بازداشت است.
البته این پایان تردیدها درباره این پرونده نیست، زیرا متهم پرونده، یعنی همان فرد بی رحمی که همسر و دو دختر پنج و هفت ساله اش را از دوم فروردین ماه، 21 روز در خانه بی غذا زندانی کرده و در این مدت از هیچ شکنجهای علیه ایشان دریغ نداشته، راهی را برای دفاع از خود انتخاب کرده که پیش از این برخی افراد بی رحم، سنگدل و حتی برخی جنایتکاران در دفاع از خود پیمودهاند؛ راهی که به شیشه ختم میشود، یعنی همان افیونی که امثال اعظم و خواهر شوهرش معتقدند مصرف آن «محمد» را به چنین شکنجه گری تبدیل کرده است!
راهی که میتواند فرجام پرونده را تغییر داده و در عین حال که وضعیت این مرد شکنجه گر را بهبود میبخشد، مانع از رسیدن اعظم و دخترانش به حقشان در این پرونده شود. زن و دو دختری که اگر روزی به مدد جراحی های پیش رفته آثار شکنجه از سر و صورت و بدنشان پاک شود، بعید است تا پایان عمر زخم های دلشان التیام یافتنی باشد.
کافی است، گفتوگو با محمد، شکنجه گر این پرونده را بخوانید تا دریابید که چگونه تلاش دارد همه جرم هایش را گردن شیشه بیندازد و پا در راهی بگذارد که امثال وی در آن گام برداشتهاند؛ افرادی مانند مجرم خیابان مدنی در تهران که به قصابی دوید، چاقو را برداشت و به عابران و رهگذران در مسیرش چاقو زد و بعد مدعی بود که تحت تأثیر شیشه این جنایت را رقم زده است؛ بی آنکه به سوابق کیفری خود اشاره کرده و از زورگیری ها و سرقت هایش سخن بگوید.
یا پدر سنگدلی که در محله ای دیگر در تهران با همسرش مشاجره کرد و پس از زدن وی، دختر بچه خردسالشان را از پنجره به خیابان پرت کرد و در مسیر فرار دختر همسایه را هم با چاقو کشت و مدعی شد که مصرف شیشه عامل وقوع این جنایت بوده است! ادعایی که حالا به شکلی مشابه از زبان شکنجه گر اعظم و فرزندانش شنیده میشود تا این پرسش خاطرمان را مشوش کند که به راستی تا کی قرار است اجازه دهیم معتادانی از این دست، همه کار با اطرافیان و خانواده خود کرده و دست آخر همه چیز را گردن ماده مخدر بیندازند؟!
گفت و گو با شکنجه گر اعظم را بخوانید و قضاوت کنید:
گفتوگو با مرد شکنجهگرمحمد آرام نشسته و چشمهایش سرخ است. کاملاً میشود دید که به خاطر دوری از شیشه کمی باهوشتر شده است.
- چند سالهای؟
30 ساله.
- شکستهتر دیده میشوی؟
اعتیاد داغونم کرد!
- از کی معتادی؟
نمیدانم اما یادم نمیآید که یک روز مواد نکشیده باشم.
- چه نوع موادی میکشی؟
همه نوع مصرفی داشتم اما شیشه راحتتر گیرم میآید و نیازی به زغال و اینجور چیزها ندارد، همهجا میشود راحت آن را کشید به خاطر همین سراغ شیشه رفتم.
- روز عروسیات یادته؟
روز خوبی بود. زنم دختر بسیار خوبیه، همه شاد بودند و منم خیلی خوشحال بودم.
- اون موقع هم معتاد بودی؟
تفریحی میکشیدم حتی به اعظم قول دادم دیگر نکشم اما بعد بدتر شد.
- چرا؟
ساعت خالی در روز زیاد داشتم. با دوستانم دور هم جمع میشدیم و مواد میکشیدیم تا ساعتی خوش باشیم.
- روز تولد بچههایت را به خاطر داری؟
بله، مگر میشود فراموش کرد.
- وقتی بچهها متولد شدند چرا تصمیم نگرفتی اعتیاد را ترک کنی؟
خواستم حتی قسم خوردم اما نشد.
- زن و بچهات را چقدر دوست داری؟
خیلی، اندازه دنیا.
- پس چرا شکنجهشان دادی؟
(محمد اخم میکند): نگویید. من از گل نازکتر هم به آنها نمیگویم.
- اما همسرت زخمی و بچههایت هم افسرده و کبود هستند و میگویند کار تو بوده!
اصلاً به خاطر نمیآورم، حتماً شیشه کشیده بودم و نفهمیدم.
- اینکه دلیل نمیشود!
اگر این کار را کردهام معذرت میخواهم. آزادم کنید جبران میکنم.
- زن و بچهات 21 روز در خانه زندانی بودند؟
دوست نداشتم زیاد بیرون بروند، مزاحم در خیابانها زیاد است اما آنها را زندانی نکردم.
- تا کی میخواهی معتاد باشی؟
امروز آزادم کنید دیگر نمیکشم.
- پشیمان نیستی؟
از چی؟! از اعتیاد، خیلی، اما کاری از دستم برنمیآمد!
- نه از شکنجه زن و بچهات؟
پشیمانم، اما کاری نکردهام.