تعداد فالوئرهایی که هر روز افزوده میشوند و کامنت های رو به افزایش که بسیاری شان حاوی توهین، فحاشی و حتی الفاظ رکیک هستند؛ این توصیف صفحه نوجوانی است که متهم اصلی یکی از پر سر و صداترین پرونده های جنایی در سال های اخیر است و هنوز دادگاه رسیدگی به اتهاماتش برگزار نشده، ولی در هر دقیقه از جانب یکی از ما در حال قضاوت شدن و رأی گرفتن است.
به گزارش «تابناک»، در روزهایی که «امیرحسین» هفده ساله میان زندان و مراجع قضایی در رفت و آمد است و به پرسش ها درباره چرایی و چگونگی ارتکاب قتل دختر شش ساله و دیگر اتهاماتش پاسخ میدهد تا مقدمات محاکمهاش آماده شود، شمار زیادی از کاربران دنیای مجازی، با حمله به صفحه اینستاگرام وی، تلاش میکنند حسابی از خجالتش درآیند!
کاربرانی که گاه از نوشتن رکیکترین الفاظ در زیر عکسهای این نوجوان ابایی ندارند و گاه آنقدر در هدف گیری دوست و دشمن دچار خطا میشوند که به یکدیگر هم میپرند و همدیگر را هم از الفاظ زشت و توهینهایشان بینصیب نمیگذارند، به ویژه آنکه از ابتدای رسانهای شدن این ماجرا، برخی به عمد به پرونده سمت و سو داده و بحث ملیت قاتل و مقتول را پیش کشیدند.
رویکردی که به وضوح در برخی مجادلات و توهینهای مندرج در صفحه اینستاگرام امیرحسن هم قابل مشاهده است تا ثابت شود که این پرونده برای بسیاری از تعقیب کنندگانش، نه پرونده قتل یک کودک به دست یک نوجوان، که مجالی برای جنگیدن با یکدیگر، توهین به قومیتها و پیگیری حواشی است؛ اتفاقی که پیشتر هم بارها و بارها رخ داده و این بار قتل یک دختربچه دستمایه آن قرار گرفته است.
نیم نگاهی به صفحه اینستاگرام امیرحسین و قیاس تعداد تعقیب کنندگان وی در این شبکه اجتماعی در چند روز کافی است تا دریابیم که چقدر بعضی مان شیفته این مسائل هستیم که اگر نبودیم، قاعدتا دلیلی برای تعقیب صفحه فردی که متهم به قتل و در بازداشت است، وجود نمیداشت، غیر از آنکه پاتوقی برای جنگیدن با هم یافته باشیم؛ پاتوقی مجازی که میتوان در آن بیآنکه نگران نبردهای رودررو و عواقبشان بود، به یکدیگر تاخت، به هم توهین کرد و احتمالا یک گوشه نشست و به محصول کار خود خندید.
این بیماری مدتی است که با ماست و بارها و بارها در حمله به صفحات برخی افراد در دنیای مجازی خود را نشان داده و غائلههایی به دنبال داشته است. بیماری زشتی که ممکن است از قدیم با ما بوده، ولی تا پیش از دنیای مجازی مجال بروز نیافته و حالا که عرصه برای بروزش باز شده، هر روز در جایی سر باز میکند و موجی از تلخی در دنیای به ظاهر مجازی میآفریند؛ یک روز در حمله طرفداران یک خواننده به یک بازیگر، روز دیگر برعکس، هفتهای در حمله به داور بازی فوتبال و چند هفتهای در فحاشی به همدیگر و قاتل ستایش.
موج توهینهایی که میتواند به هر جایی سرایت کند، حتی به خانواده افراد، دوستان وی، کسی که مخالف فحاشیهای ما باشد و تلاش کند با گذاشتن یک کامنت ما را دعوت به خویشتن داری نماید و... درست شبیه سیلی ویرانگر که اگر تلاش کنیم راهش را ببندیم، یا شکستمان میدهد و یا جای دیگری را ویران کرده و به راه خود ادامه میدهد.
اما این همه خشونت از کجا میآید و توهین کنندگان و آنهایی که از هیچ گونه فحاشی ابایی ندارند، چه کسانی هستند؟ آیا افرادی بزهکار و مجرمند یا کسانی مثل ما هستند که در پاتوقهای فراهم آمده برای توهین، حضور فعال دارند و آزادانه هرچه میخواهند مینویسند و خود را مقید به هیچ قید و بندی نمیدانند؟
برای پاسخ به این پرسش، میتوان برخی از کاربران فحاشی کننده را به شکل اتفاقی انتخاب کرد و به صفحاتشان در اینستاگرام سر زد تا دریافت که اثری از توهین در صفحاتشان نیست. افرادی که ظاهرا حتی در دنیای مجازی نیز ترجیح میدهند دو رو از خود نشان داده و یکجا پاکیزه و معمولی باشند و جای دیگر از توهین کردن مضایقه نکنند. درست مثل تعریفهایی که همسایگان از امیرحسین ارائه میدهند و او را نوجوانی سر براه، مبادی آداب و فهمیده توصیف میکنند و باور قتلی آنچنان فجیع برایشان بسیار دشوار است.
گویی مرزی که بسیاریمان میان مطالبی که در صفحات شخصی خودمان و دیگران در دنیای مجازی رعایت میکنیم، به شکلی پر رنگ میان زندگی مجازی و زندگی حقیقی مان هم کشیده شده و مانع از آن میشود که خودِ واقعی مان را بروز دهیم. مرزی که اگر شکسته شود، ممکن است به سرنوشتی شبیه امیرحسین دچار شده و ستایشها و افراد دور و نزدیکمان را به ورطهای تلخ بکشاند.
مرزی که نمیدانیم چرا، کی و چگونه ایجاد شده و آیا فایدهای هم دارد یا خیر، اما طعم شکسته شدن آن را بارها و بارها چشیدهایم؛ مرزی بسیار باریک که در برخی کامنت های درج شده زیر عکسهای امیرحسین، هر آن احتمال شکستن آن میرود، به ویژه زمانی که میبینیم توهینها به حد و حدودی میرسد که برخی در کلام به والدین یکدیگر تجاوز میکنند و نشان میدهند که بیماری توهین در ایشان حادتر است. افرادی که خدا میداند در قیاس با امیرحسین، خطرناک هستند یا خیر!
اتفاقی شوم که نمیدانیم برای مقابله با آنچه نسخهای میتوان پیچید و تنها میتوانیم دعا کنیم که مرز باریک میان خیال و اجرای آن هرگز نشکند!