صحبت درباره بدهی بزرگی است که فردی با تابعیت نامشخص به شرکت ملی نفت کشورمان (بخوانید کشورمان) دارد و هیچ خبری درباره پیگیری ها برای پرداختش نیست. به ویژه حالا که ظاهرا آن فرد خاص دستش از دنیا کوتاه شده و ما ماندهایم و اسرار فراوانی که هنوز برملا نشدهاند.
به گزارش «تابناک»، از جمله اتفاقاتی که در سالهای آخر عمر دولت دهم رخ داد، شدت گرفتن تحریم علیه کشورمان بود تا جایی که بزرگترین منبع تامین بودجه کشورمان با مشکلات بزرگی مواجه شد. تحریم هایی که فروش نفت ایران را نشانه رفته بودند و یکی پس از دیگری مشتریان نفت کشورمان را به فهرست تحریم ها اضافه میکردند تا فروش ستون تامین بودجه کشورمان را مختل کرده و اقتصاد کشورمان را زمین گیر کنند.
اوضاع به جایی رسیده بود که شنیدن واگذاری نفت به مردم در مناطق مرزی برای فروش، آن هم از رئیس جمهور وقت، عجیب به نظر نمیرسید؛ اوضاعی که حالا میدانیم برای عده ای بسیار پر برکت بوده چراکه توانسته اند با دلالی نفت در آن دوران، برای خود ثروت و مکنتی به هم زده و حسابی به نان و نوایی برسند.
افرادی مانند بابک زنجانی؛ همان بدهکار بزرگ بانکی که مدت ها نامش به اختصار، با حروف الفبا مطرح میشد و بعد در ادامه اخبار مربوط به وی، از کرور کرو ثروتی که به واسطه فروش نفت به حسابهای وی جاری شده و به خزانه کشورمان نرسیده بود، حرف به میان میآمد و مقدمات شکل گیری یکی از بزرگترین و مهم ترین پرونده های قضایی کشور را فراهم میآورد.
محاکمه «ب.ز» البته مدتی است که به پایان رسیده و به صدور حکم بدوی نیز رسیده اما زنجانی تنها فردی نبود که در دوران تحریم ها به دلالی نفت مشغول بوده و اکنون از بدهکاران نفتی کشورمان به حساب میاید که شواهد و قرائن حکایت از آن دارند که دست کم پای یک بدهکار بزرگ دیگر نیز در میان است. بدهکاری که ظاهرا عمرش به دنیا نبود تا به شهرت بابک زنجانی برسد!
العقیلی؛ دلالی برای تمامی فصول!
شاهد بهترین برش زمانی برای معرفی این بدهکار بزرگ نفتی، نیمه مهرماه سال 1385 باشد. زمانی که رئیس جمهور وقت، با آن روحیه خاص و مثال زدنی خود، در یکی از سخنرانی هایش در جمع پرشور مردم در حومه تهران، به دو بدهکار بزرگ بانکی اشاره کرد و پس از بیان توضیحاتی از ایشان خواست تا تکلیف دیون خود به بانک ها را مشخص کنند وگرنه دو هفته بعد نامشان را به مردم خواهد گفت.
رویکردی که همراستا با شعارهای انتخاباتی رئیس دولت نهم به نظر میرسید و موجب خرسندی بسیاری از مردم بود چراکه میدیدند رئیس جمهور به سختی های دریافت وام های چند میلیونی برای مردم عادی اشاره میکند و در عین حال مستنداتی برای ارائه آماده دارد که حاکی از بدهی هزار میلیارد تومان دو تن به یک بانک خصوصی است و تلخ تر، از تلاش این بدهکاران برای خرید سهام این بانک پرده بر میدارد.
با گذشت دو هفته از این سخنرانی، بالاخره نام این دو فرد افشا شد، اما نه توسط رئیس جمهور، که به واسطه یکی از همراهانش. از آنجا بود که نام العقیلی به گوش بسیاری خورد. یکی از دو بدهکار بزرگ یک بانک خصوصی که بی تسویه حساب بدهی بسیار بسیار درشت خود به آن بانک، از یک بانک دیگر وام کلان دریافت کرده و قصد داشت با این وام، بخش بزرگی از سهام بانک طلبکار از خود را خریداری کند.
فردی که گفته میشد افتخار خود را نداشتن شناسنامه ایرانی میداند و آغاز فعالیت های اقتصادی اش در کشورمان به دولت رئیس جمهور اسبق بر میگردد. تاجری عرب که گویا اهل امارات بوده اما در برخی نقاط کشورمان، از جمله قشم، شناخته شده تر از دوبی است چراکه این جزیره کشورمان، حکم بارانداز سیگارهای وارداتی وی به ایران را داشت.
البته این ماجرا در ادامه به انحراف رفت و معرفی نام العقیلی به عنوان یکی از بدهکاران بزرگ بانکی در کشورمان، نه تنها به پایان کار وی در کشورمان و حتی محاکمه وی منجر نشد، که به گره گشایی از موانع پیش آمده برای وی رسید، تا جایی که چندی بعد چند نامه به امضای یکی از نزدیک ترین افراد به رئیس جمهور وقت به برخی وزرا ارسال شد که در آن خواستار گره گشایی از مشکلات پیش آمده برای شرکت العقیلی و حتی جبران خسارت وارد آمده به وی شده بود!
نامی که «م.س.الف» نشد!
البته هیچ کدام از این موارد نبود که موجب باز شدن پای محمد سعید العقیلی به پرونده دلالی در فروش نفت کشورمان شد که این اتفاق در نتیجه تحریم ها، به ویژه شرط و شروط برخی کشورها برای خرید نفت از کشورمان پس از شدت گرفتن تحریم ها رخ داد.
شرط و شروطی که هنوز چیزهای زیادی درباره شان نمیدانیم، جز اینکه با تکیه بر سخنان حمید حسینی، عضو هیأتمدیره اتحادیه صادرکنندگان فراوردههای نفت، گاز و پتروشیمی، میدانیم موجب باز شدن پای العقیلی به فروش نفت کشورمان شده است. به این صورت که سریلانکایی ها نمیخواستند تحریم ها را مستقیم ندید گرفته و از کشورمان نفت بخرند و مایل بودند این اتفاق با یک واسطه رقم بخورد.
شرطی که به گفته حسینی موجب شد دولت وقت، بنیاد تعاون ناجا را واسطه قرار دهد و این بنیاد نیز برای فروش با العقیلی همکاری نماید. همکاری تاریکی که به نرسیدن پول نفت (تمام پول یا بخشی از آن) در این معامله به کشورمان منجر شد. درست مثل اتفاقی که مسئولان وزارت نفت معتقدند در پرونده بابک زنجانی رخ داده است.
اتفاقی که موجب شد العقیلی از محل فروش نفت کشورمان برای خود ثروتی به هم بزند و سهمی به مراتب بیشتر از دلالی به دست آورد. با این ملاحظه که او به مانند بابک زنجانی دستگیر نشد و رسیدگی به پرونده بدهی اش کلید نخورد. اتفاقی که حتی صدای بابک زنجانی را هم در آورد تا در یکی از جلسات دادگاهش به العقیلی اشاره کرده و او را فردی بخواند که 5 میلیارد یورو به وزارت نفت بدهکار است اما مسئولان مدعی هستند جای پول هایشان نزد وی امن است!
افشاگری هایی که البته نمیدانیم تا چه حد صحت دارند اما اگر صحت داشته باشند، به ناچار باید بپذیریم نقش العقیلی در فروش نفت کشورمان بیشتر از فروش نفت به سریلانکا بوده چراکه زنجانی مدعی است تنها دو بارنامه برای فروش نفت امضا کرده که آنها را به خواسته مسولان وقت به العقیلی داده است.
مرگ مشکوک العقیلی و طلبی که به کما رفته!
این در حالی است که مراجعه مسئولان بنیاد تعاون ناجا به العقیلی برای فروش نفت در دوران تحریم، حکایت از سابقه این فرد در چنین معاملاتی در گذشته داشته و به نوعی تایید دیگری بر حضور العقیلی در دلالی فروش نفت در کشورمان است. دلالی که با فروش نفت، کارنامه کاملی از حضور در انواع معاملات و بده بستان های مالی در دوره های مختلف در کشورمان از خود برجای گذاشت و به دیار باقی شتافت.
حالا چند ماهی میشود که گفته میشود العقیلی فوت کرده و دستش از جهان کوتاه شده اما هنوز در صحت این خبر محل تردید وجود دارد. تردیدی که به مطالبات بسیار زیاد مالی کشورمان از وی گره خورده و پرونده این طلب های نفتی را به نوعی به کما برده است، تا جایی که نمیدانیم آیا امیدی به زنده شدن این مطالبات وجود دارد یا خیر؟
این در حالی است که انتشار خبر نصفه و نیمه فوت العقیلی هم موجب نشده مسئولان در این خصوص شفاف سازی کرده و تلاش کنند نگرانی ها در این خصوص را رفع نمایند، تا به این ترتیب شائبه هایی بسیار جدی در این خصوص شکل گرفته و نگرانی های بیافریند.
شائبه هایی از جمله مشخص نشدن افرادی که در واگذاری نفت کشورمان به این فرد سهم داشتهاند و مسئولانی که میبایست ضمانت های لازم را در این خصوص دریافت میکردهاند. یا چرایی دریافت نشدن مطالبات کشورمان از این فرد در زمان حیات وی، یا وضعیت دیگر پرونده هایی که برای این فرد در کشورمان گشوده شده، از جمله بدهی های بزرگ العقیلی به بانک های کشورمان.
بماند که هنوز نمیدانیم چه اقدامی برای گرفتن طلب کشورمان در این پرونده صورت گرفته و انتشار خبر مرگ العقیلی، مطالبات کشورمان از وی را به چه وضعیتی مبتلا کرده است. آن هم در شرایطی که گفته میشود با مرگ العقیلی، شرکت های وی نیز منحل شده یا در آستانه انحلال قرار دارند و این موضوع میتوان به شدت بر وصول مطالباتمان از بازماندگان وی اثر منفی بگذارد.