رسانههای مکتوب در روزهای اخیر، خبری درباره استاد محمدرضا شجریان را زنجیرهای نقل کردند که متعلق به هفتم فروردین 1395 بود؛ اتفاقی عجیب که از توییتر شروع شد و به انتشار در روزنامهها و خبرگزاریهای رسمی کشور منتهی شد تا با رقم خوردن یکی از بزرگترین و وسیعترین گاف رسانهای سالهای اخیر، مشخص شود دقت در عرصه خبر تا چه میزان تنزل یافته است.
به گزارش «تابناک»؛ پسر دوم و کوچک استاد محمدرضا شجریان که حضور رسانهای کمتری دارد، پس از آنکه بیماری سرطان استاد اوج گرفت و پیام نوروزی این موسیقیدان کشورمان با سری تراشیده منتشر شد، سرش را برای همراهی با پدر تراشید و در طول مراحل درمان همراه این خواننده برجسته کشورمان بود و در طول دوره درمانی شجریان، حضور پررنگی در کنار پدر داشت.
فرزند استاد شجریان افزوده بود: «حالا نوبت ماست که با انرژی مثبت و دعای خیرمان به او روحیهای دو برابر بدهیم. حال پدر خوب است و با معالجاتی که اینجا در حال انجام است، باز هم پدر سلامتی خود را پیدا کرده و به زودی هم روی صحنه برمیگردد» و این خبر برای دوستداران این استاد موسیقی، ارزشمند بود.
در ماههای اخیر که استاد شجریان به ایران بازگشته، اطلاع رسانی خاصی شرایط جسمی و روحی ایشان صورت نپذیرفته و به همین دلیل کنجکاوی درباره آخرین وضعیت این استاد برجسته به اوج رسیده بود. در چنین فضایی، حساب رسمی توییتر یکی از روزنامهها به اشتباه اقدام به انتشار یک نقل قول از فرزند استاد شجریان نمود که همان نقل قول فوقالاشاره بود و منبع این خبر نیز تابناک ذکر شده بود!
این خبر مکرراً ریتوییت شد و در مرحله بعد، بدون منبع از کانالهای تلگرامی و برخی سایتهای خبری سر درآورد. در ادامه برخی خبرگزاریها به نقل این خبر قدیمی درباره استاد شجریان پرداختند. روز بعد برخی روزنامههای کشور در قالب خبر کوتاه یا گزارش بلند، به نقل موضعگیری هشت ماه پیش فرزند استاد شجریان پرداختند. در نهایت امروز دوباره همان گزارشهای بلند روزنامهها درباره شجریان در برخی خبرگزاریها و سایتها بازنشر شد!
با یک جستجوی ساده، درمییابید که بخش وسیعی از فضای رسانهای کشور درگیر نقل قولی شده که متعلق به هشت ماه پیش است و متصدی حساب توییتر یک روزنامه به اشتباه نقل کرده است. این اتفاق نشان میدهد، چطور میتوان فضای رسانهای کشور را درگیر یک خبر غیرواقعی کرد و چطور اکثر رسانههای ایران بدون صحتسنجی و تأمل در دقت خبر، خبر که هشت ماه پیش نقل کرده بودند را مجدداً نقل میکنند.
این واقعه تلخ نشان میدهد میتوان به سادگی کل فضای رسانهای کشور را درگیر خبرهایی کرد که برای رسانه جذاب است؛ اما فاقد اصالت است. آنچه رخ داده، یک ارزیابی میدانی و تکاندهنده از ضریب خطای بالای رسانهها در کشورمان است؛ ضریب خطایی که ممکن است حتی شامل «تابناک» نیز شود. به نظر میرسد با رشد فضای آنلاین و تلاش برای افزایش سرعت در اطلاع رسانی، دقت به شکل چشمگیری کاهش یافته و این کاهش دقت در مقاطع حساس میتواند تبعات وسیعی داشته باشد.
فضای رسانهای ایران متناسب با رشد ابزارهای آنلاین اطلاع رسانی، به سازوکارهای رسانهای مرتبط نظیر ابزارهای صحتسنجی سریع اخبار دست نیافته و تصور میشود این انتظار توسط رسانههای مرجع نظیر خبرگزاریها و سایتهای خبری معتبر در ایران تحقق مییابد؛ اما گاهی این رسانهها نیز قافیه را میبازند که ماجرای پیام فرزند استاد شجریان، نمود عینی چنین واقعهای است.