کرکس‌های متجاوز اعدام شدند

دو نفر از اعضای باند تبهکاران خشن -موسوم به کرکس‌ها- که به اتهام ربودن 14 زن و دختر و تجاوز به آنها محکوم به مرگ شده بودند با حضور مسئولان قضایی در زندان رجایی شهر کرج به دار مجازات آویخته شدند.

به گزارش روزنامه ایران، راز جنایت‌های سیاه باند کرکس‌ها از بامداد ششم اردیبهشت سال 84 و هنگامی فاش شد که آنها دختر جوانی را از حوالی میدان صادقیه تهران ربوده و او را با تهدید به حاشیه جاده چالوس کشانده بودند که هنگام ارتکاب جنایت سیاه‌شان از سوی مأموران گشت کلانتری 28 آدران شناسایی شدند. عاملان جنایت سیاه که با دیدن خودرو پلیس ترسیده بودند بلافاصله در تاریکی شب و با چراغ خاموش گریختند. مأموران گشت نیز پس از دقایقی تعقیب، لاستیک‌های خودرو پیکان شیطان صفت‌ها را هدف قرار دادند. اما سرنشینانش با رها کردن خودرو و دختر جوان پای پیاده به فرارشان ادامه دادند.

دختر جوان که از شدت ترس می‌لرزید به مأموران گفت: «بعدازظهر از محل کارم در خیابان شریعتی بیرون آمده و با اتوبوس به فلکه صادقیه آمدم، به خاطر اینکه خسته بودم برای رسیدن به خانه‌ام در جنت آباد سوار ماشین مسافربرنماها شدم. به غیر از راننده، دو مرد جوان هم نشسته بودند. هنوز مسافتی طی نشده بود که مرد جوانی که کنار من روی صندلی عقب نشسته بود با تهدید چاقو سرم را زیر صندلی برد و مرد دیگری که روی صندلی جلو بود نیز به کمکش آمد و پاهایم را گرفت. آنها با تهدید چاقو مرا وادار به سکوت کردند و بعد از اینکه به محلی خلوت در جاده چالوس رسیدند بدون توجه به التماس‌هایم مرا چندین بار مورد آزار و اذیت قرار دادند.

در همین هنگام ناگهان وقتی خودروی پلیس را دیدند فرار کردند.»به دنبال شکایت دختر جوان، کارآگاهان با کمک او به چهره‌نگاری از متهمان فراری پرداختند تا اینکه موفق به دستگیری دو نفر از تبهکاران شدند.

آنها در بازجویی‌های فنی اعتراف کردند که طی چند ماه 14 زن و دختر جوان را ربوده و مورد آزار و اذیت قرار داده‌اند.حسین یکی از متهمان در اظهاراتش گفت: بهمن سال گذشته، با مهدی که بتازگی از زندان آزاد شده بود و با خودرویش مسافرکشی می‌کرد، آشنا شدم، او از من خواست برایش رانندگی کنم که من هم قبول کردم. آن روز خودش در صندلی عقب نشست و من به‌عنوان راننده کارم را شروع کردم. در محله‌های مختلف کرج گشت زدیم تا اینکه به محله حصارک کرج رسیدیم.

در آنجا دختری را به‌عنوان مسافر سوار کردیم و با زور و تهدید چاقو او را ربودیم و پس از انتقالش به بیابان‌های بیرون شهر، او را مورد آزار و اذیت قرار دادیم و پول و طلاهایش را به سرقت بردیم. بعد از رها کردن او در محله‌ای خلوت متواری شدیم. پس از آن جوان دیگری به نام امید با ما همراه شد و تصمیم گرفتیم طعمه‌هایمان را از مسافران تهرانی انتخاب کنیم.

به همین خاطر با مراجعه به محله‌های آریاشهر، جنت آباد، میدان آزادی و آزادراه تهران -کرج، دختران و زنان جوان را به‌عنوان مسافر سوار می‌کردیم و آنان را به اطراف کرج وجاده چالوس می‌کشاندیم و با زور و تهدید چاقو، پول و طلاهایشان را به سرقت می‌بردیم. بعد از آزار و اذیت شان، مهدی از هر قربانی وسیله تزئینی را که داخل کیفشان بود، به‌عنوان یادگاری برمی‌داشت.