برادر وقتی رفت جبهه لبش خندون بودولی پشت خندیدنش غمی پنهون بودتوی کوله اش چندتا گردو یه مشت کشمش داشتتوی چشماش دریای عشق و آرامش داشتلباسش خاکی به پاش پوتین بودیه سرو آزاد برادر این بودبرادر کوهه برادر دریاس به قول مادر همیشه با ماست صدام را اعدام نکنید او را به حلبچه ببریدو بگذارید نفس های عمیق بکشدنفس هایی عمیق عمیق عمیقنفس هایی به عمق گورهای دست جمعی کردستانصدام را اعدام نکنید او را به شلمچه بفرستیدو بگویید انقدر گریه کند تا نخل های سوخته خوزستان دوباره سبز شودصدام را اعدام نکنیداو را به مادرانی بسپارید که هنوزبا هر صدای زنگی گمان میکنند فرزندان مفقودشان به خانه برگشتهاند برادر وقتی برمیگشت تنش گل گون بودلباس خاکی پاره اش به رنگ خون بودتوی سینه اش جای قلبش یه مشت ترکش داشتتو چشماش باز دریای عشق و آرامش داشتتوی تابوتش یه تک پوتین بودکه اون یه جفتش توی میدون مین بودبرادر کوهه برادر دریاسهنوزم با ماست هنوزم اینجاست