«ارزش بالای خانوادگی» یکی از مهمترین داشته های جامعه ایرانی است که می تواند برای جهان به عنوان الگویی مایه افتخار قرار گیرد. خانواده به عنوان یک موجود زنده از شرایط فرهنگی- اجتماعی- سیاسی- حقوقی و اقتصادی تاثیرپذیر است و می تواند دستخوش تغییرات شود از همین رو احتیاج به مراقبت دارد.
خانواده در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان عالی ترین سند بالادستی، مورد توجه قرار گرفته و جایگاه متعالی دارد. در اثر کوتاهی و غفلت دولت ها و مجلس ها که موظف بوده اند در راستای عملیاتی شدن آن چه در قانون اساسی آمده است اقدامات لازم را انجام دهند مراقبت لازم از خانواده نشده است. دولت ها و مجلس ها آمدند و رفتند و شوراهای عالی شکل گرفتند ولی وضعیت حال خانواده و کارنامه و عملکرد آن ها نشان می دهد که خانواده عنصر رها شده و فراموش شده سیاستگذاری ها و برنامه ریزی ها در مراکز عالی نظام بوده است.
به دلیل عدم انجام وظیفه دولت ها و مجلس ها خانواده که ازدواج و زوجیت را هم شامل می شود بدون متولی و سرپرست در همه این سال ها به حال خود رها بوده است. به راهی رفته که شرایط فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و سیاسی آن را کشیده است. در مقابل هجمه های بیگانه و آسیب ها بدون پشت و پناه به حال خود رها شده و به این وضع نامنسجم و نامتوازن و ناموزون و آشفته رسیده که حاصل رفتن به راه هایی بوده که هر رشته آن سر در یک آبشخور فکری نظری و یا یک اتاق فکر در داخل یا در مراکز ضدیت و تقابل با نظام اسلامی دارد.
سه دهه است که «امور زنان» از دایره فکر و اندیشه به صحنه اجتماع آمده است. تشکل های مدنی اعم از سازمان های مردم نهاد و احزاب زنان، زنان در احزاب، پژوهشگاه ها و مراکز مطالعاتی دانشگاهی و حوزوی، واحدهایی در مراکز رسمی و اصلی نظام اعم از دولت و مجلس و شوراهای عالی و نهادها و سازمان ها بسترهای این حضور بوده اند. هنر و ادبیات و سینما و بخش هایی از رسانه ها و رسانه هایی مستقل در حوزه زن و خانواده به صحنه آمده اند. در این میان نیروها و مراکزی هم که از غرب سرچشمه می گرفته اند بعضا سکولار و بعضا از نیروهای معاند و متقابل نظام اسلامی نیز به اسم زنان در جامعه فعال بوده و هستند. مجموعه برآیند عملکرد این واحدها وضع موجود خانواده است که با آسیب های کنونی روبروست.
بدیهی است مقصر اصلی این آشفته بازاری که هویت زن و وضعیت خانواده گرفتار آن است مسولینی هستند که به اسم زنان و خانواده امکانات را دراختیار گرفتند ولی به وظایف خود منطبق با ماموریت دستگاه خود عمل نکردند. بعضا هم همراستا با آن ها که در تقابل با نظام اسلامی بوده اند به وسیله این امکانات باعث تقویت و فعالیت آن ها شده اند. امروز خانواده از مشکل عدم انسجام، عدم توازن و عدم تعادل رنج می برد که حاصل کشمکش های نظری بوده است که کارش به جامعه کشیده. خانواده همچنان زیر سلطه "زبان سلطه" بیمارتر و نحیف تر می شود و "زبان سلطه" یعنی هر که زورش بیشتر باشد حرف اول را او می زند و بدینگونه خشونت را او بر دیگری اعمال می کند. این جاست که منافع فردی چاقوی برنده ای شده که به جسم و جان این "واحد زنده" به اسم "خانواده" افتاده است. آن ها که در این 4دهه در این میدان با کنار گذاشتن خانواده به دنبال تقویت توان زنان بوده اند در واقع با تقویت و تقبل "زبان سلطه" به دنبال تقویت سلطه زن بوده اند بی توجه به حیات و سلامت خانواده.
ازدواج و خانواده با مشکلات عدیده روبروست. عملکرد واحدهایی که به نام زنان و خانواده امکانات را در اختیار داشته اند نشان می دهد که در تمام این دهه ها خانواده در سیاستگذاری ها، برنامه ریزی ها و اجرای طرح های همه جانبه نگر در سطح ملی مورد بی توجهی بوده است. حال آن که سلامت و زنده نگاه داشتن، تعالی و رشد و پویایی خانواده مثل هر واحد زنده ای احتیاج به مراقبت و تداوم این مراقبت ها داشته و دارد.
سال 84 و راهبرد برای خانواده:
با توجه به آن چه گذشته بود، فقدان سیاستگذاری برای خانواده و بی برنامگی در این ارتباط و آسیب هایی که خانواده با آن روبرو بود اقدام کردم تا خانواده مورد توجه قرار بگیرد. برای انتخابات ریاست جمهوری سال 84 در سطح کلان برنامه "امور زنان و خانواده" را در سطح ملی و بین الملل نوشتم و به ریاست جمهور منتخب آن سال دادم. آن جا بود که نام واحد زیرمجموعه نهاد ریاست جمهوری از «مرکز امور مشارکت زنان» به «مرکز امور زنان و خانواده» تغییر پیدا کرد.
از آن تاریخ با یک چرخش در سطح ملی «خانواده» هم با «امور زنان» مورد توجه قرار گرفت. در حکمی که ریاست جمهور وقت به معاون خود در راس دستگاه مربوط به امور زنان داد با توجه به برنامه ای که توسط من برای این واحد نوشته شده بود نام به «امور زنان و خانواده» تغییر داده شد و متعاقب آن کلیه واحدهای مرتبط به زنان در کلیه مراکز و دستگاه ها و سازمان ها و نهادها از «امور زنان» به «امور زنان و خانواده» تغییر داده شد.
عملکرد دولت هفتم و هشتم با تمرکز بر «زن محوری» «خانواده» را به حیطه فراموشی سپرده بود. با آن تغییر نام دولت نهم و دهم در شعار خانواده را مهم شمرد تا جایی که ستاد ملی زن و خانواده را به عنوان یک راه میان بر برای مصوب کردن قوانین لازم و طرح ها شکل داد. دولت یازدهم این ستاد را به طور کامل در عمل متوقف کرد و همانند سلف خود در دولت هفت و هشت تمرکز بر امور زنان و مبتنی بر «زن محوری» امکانات ملی به نام «زنان و خانواده» را در بستری که خانواده در آن به فراموشی سپرده شد خرج توان افزایی سیاسی کرد.
تشدید و تمرکز بر «زن محوری» که تقابل با خانواده از آن منتج می شود یکی از راه کارهایی است که در تقابل با نظام اسلامی برای اضمحلال از درون مورد استفاده نیروهای مقابل نظام اسلامی قرار گرفته. از این رو بر افرادی که امکانات امور زنان را به دست می گیرند واجب و لازم است که نه تنها جریان های معاند با نظام اسلامی در این حوزه را بشناسند بلکه شناخت «موضوع سازی»، «مسئله سازی» و «روش شناسی» این جریان ها هم بر آن ها لازم و واجب است. معاون ریاست جمهور که اولویت را به حضور زنان در ورزشگاه ها می دهد به عوض ایجاد امکانات برای ورزش بانوان عملکردش گواه عدم صلاحیت برای نشستن بر پست امور بانوان اوست.
جریان های سیاسی که امکانات به نام زنان را در اختیار می گیرند اجازه ندارند امکانات ملی به نام زنان را ابزاری در اختیار جریان هایی قرار دهند که در تقابل با نظام اسلامی هستند. نیروهای متقابل با نظام اسلامی اعم از متحجرین و غربزده ها می باشند.
در این سال ها دولت های مختلف می آیند و رویکردشان متفاوت می شود ولی واحد زیرمجموعه نهاد ریاست جمهوری از انجام کار زیرساختی و ماندگار غفلت کرده است. دولتی تمرکزش را بر خانواده می گذارد و دولتی رویکردش تمرکز بر موضوع زنان است و نقطه مطلوبش آن چه که در سازمان های بین المللی برای زنان تعیین شده اما در عین حال هر دو جریان واحد امور زنان و خانواده را با کارهایی نمایشی و غیرماندگار خرج می کنند. فعالیت هایی سلیقگی و سطحی و عمدتا آن چه که نتیجه اش توان افزایی جریان سیاسی متبوع آن ها بوده است.
در تمام این سه دهه و بررسی عملکرد کلیه واحدهای «زن و خانواده» در مراکز اصلی و رسمی نظام گواه است که عملکرد نظام مند و مدیریت شده مبتنی بر سیاست واحد و برنامه ها و طرح های همه جانبه نگر در خدمت سیاست واحد برای رسیدن به نقطه مطلوب غایب است.
ضرورت تعیین نقطه مطلوب برای نظام مرتبط با «زن» و «خانواده»
دولت و مجلس به عوض انجام وظایف اصلی متناسب با ماموریت خود در حرف و گفته نمایش دادند و از انجام کارهای ماندگار زیرساختی واماندند. دولتی ها عملکردشان بخشی توانمند کردن نیروهای هم جهت سیاسی خود بوده است و بعضی از سنخ کارهای خیره ای و بخشی دخالت در وظیفه دستگاه های دیگر. واحد زیر مجموعه ریاست جمهوری که ماموریتش این است که دستگاه ها و وزارتخانه ها را در رفع مشکلات و موانع بر سر راه زنان و خانواده و ایجاد فرصت ها فعال کند در این امر ناتوان بوده و اگر وارد شده ورود به فعالیت هایی کرده که خودش از سنخ اجرا بوده است. عملکرد سه دهه این واحد نشان می دهد که این دستگاه از اساس وظیفه خود را نشناخته یا نخواسته بشناسد و از عملکرد صحیح کارآمد زیرساختی ناتوان بوده است. اقداماتی هم که در همه این سال ها در ارتباط با زنان و خانواده در دولت ها و مجلس ها انجام گرفته تک بعدی و تک موضوعی بوده است که توان رفع مشکلات و پیشگیری از آسیب ها را نداشته است. نگاه و اقدام تک بعدی نگری خود می تواند از عوامل آسیب زا به حساب آید. بعضی مشکلات رفع شده اند ولی از حالتی به حالت دیگر تغییر شکل داده اند و تکثیر شده اند.
بی توجهی به خانواده به معنی نادیده گرفتن ارزش های خانوادگی به عنوان یک گنجینه و سرمایه ملی بوده است که باعث آسیب های امروزه آن شده است. تداوم این بی توجهی به معنی تشدید و تکثیر آسیب های وارده و بروز آسیب های نوظهور است. وقتی ارزش ها مورد بی توجهی قرار بگیرند قدرناشناسی است که کفران نعمت است و باعث از بین رفتن داشته ها می شود.
برای حفظ ارزش خانوادگی، امنیت، سلامت و تعالی آن مداقه موارد زیر لازم است:
- تعیین نقطه مطلوب به عنوان هدف
- بررسی داشته ها و ارزش ها از یک طرف و آسیب های وضع موجود از طرف دیگر و پیش بینی آسیب های پیش رو
- بررسی مراکز و جریان های تاثیرگذار بر موضوعات مربوط به زنان و وضعیت خانواده، خاصه جریان های مقابل با نظام اسلامی و متقابل با اسلام
- توجه به عوامل تاثیرگذار بر خانواده در ابعاد فرهنگی، آموزشی، اقتصادی، حقوقی و اجتماعی و رفع مشکلات و ایجاد بسترهای لازم برای دستیابی به نقطه مطلوب
- سیاستگذاری واحد، برنامه ها و طرح های لازم برای دستیابی به نقطه مطلوب
- نگاه همه جانبه نگر و اجرای طرح ها و برنامه های بر این اساس
- امکانات و فرصت هایی که به نام زنان و خانواده است از اختیار آن ها که با هدف توان افزایی و بهره برداری سیاسی از آن ها بهره برداری می کنند بیرون بیاید.
- تعیین وظیفه دستگاه های مرتبط با امور زنان و خانواده در بازه های زمانی مشخص (دوره های دولت و مجلس) و برای میان مدت و بلند مدت
- نظارت و بررسی عملکرد دستگاه ها و واحدهای نظام در حوزه زنان و خانواده و تطبیق آن ها با سیاست ها و برنامه ها
وضع موجود هویت زنان و آسیب ها در ارتباط با ازدواج و خانواده دلالت بر این است که دولت ها و مجلس ها و شوراها و مراکز عالی نظام وظیفه و ماموریت اصلی خود در این ارتباط را انجام نداده اند و قصور و تقصیر داشته اند.
رهبریت معظم انقلاب اسلامی سیاست های لازم در حوزه خانواده را ابلاغ فرمودند و پیشتر دستور به شکل گرفتن "مرکز عالی فراقوه ای زنان و خانواده" دادند تا سیاست واحد را تعیین کند.
یک نهاد پاسخگو لازم است تا آن چه را که برای امور زنان و خانواده لازم است به دایره عمل بکشاند. آن نهادفراقوه ای که هم سیاستگذار باشد و هم برنامه های بلند مدت و میان مدت و کوتاه مدت برای یک بازه زمانی مشخص را در دستگاه ها پی بگیرد و هم گزارش بخواهد و هم نظارت و ارزیابی داشته باشد با ضمانت اجرا.
* مدیر شبکه ایران زنان و شورای همکاری های زنان
-------------------------------------
پی نوشت:- مقاله آسيب شناسي راهبردي تشكيلات رسمي "امور زنان و خانواده" از نگارنده، تالیف در سال 1390 در لینک http://olgou.ir/downloads/Ketab/ketab03/24.pdf عملکرد مراکز امور زنان را آسیب شناسی راهبردی کرده است.