عده ای اصرار دارند که ما خودرو ملی تولید کنیم، تجربه این چهل سال، ثابت کرده که نمی توانیم! بی کیفیت ترین خودروها را از لحاظ ایمنی و آلودگی محیط زیست به گفته نهادهای نظارتی خودمان و نه استکبار جهانی، تولید می کنیم، اجازه ورود خودروهای ایمن و پاک را به قیمت واقعی هم نمی دهیم! نتیجه چه می شود؟ شمار کشته ها در جاده ها و حوادث رانندگی بالا می رود، هوای شهرهایمان آلوده می شود و قس علیهذا.... به مدیر خودرو ساز نالایق هم این اجازه را می دهیم تا با بهانه ضرورت استمرار اشتغال افراد زیادی که در آن صنعت ناکارآمد مشغول هستند، روز به روز خود را بیشتر از قبل پنهان کند.
در چنین وضعیتی، مسئولان چه کار می کنند؟ به خودروساز بی کیفیت که نمی توانند بگویند خودرو بی کیفیت تولید نکند. به گمرک که نمی توانند بگویند عوارض خودروی ایمن و پاک را کاهش دهد؛ پس به مردم فشار می آورند که مثلا برای استفاده از بزرگراه ها عوارض بدهند؛ تا از خودروهایشان استفاده نکنند! یا انواع و اقسام ممنوعیت های طرح ترافیک برای مردم ایجاد می کنند تا از خودروهای خود استفاده نکنند! چون می خواهند هوا آلوده یا ترافیک ایجاد نشود؛ اما نمی توانند حمل و نقل عمومی را ارتقا دهند! مردم باید به دلیل ندانم کاری های مسئولان تحت فشار باشند!
عده ای اصرار دارند در کشور اشتغال ایجاد شود؛ اما در کشور سرمایه گذاری داخلی و خارجی صورت نمی گیرد؛ بدون سرمایه گذاری و ایجاد و ساخت کارخانجات و صنایع مدرن و کارآمد، در کشور شغلی ایجاد نخواهد شد، اما مدام مقامات در تلویزیون می گویند که صدها هزار شغل درست کرده اند، بدون اینکه در کشور از حیث سرمایه گذاری داخلی و خارجی اتفاقی افتاده باشد. سرمایه گذار داخلی با قوانین عجیب و غریب بی ثبات موجود کشور، مایل به سرمایه گذاری نیست و اگر هم سرمایه گذاری کند، بناچار برای انجام کار باید وارد چرخه فسادی شود که مقامات کشور و نه استکبار جهانی، می گویند که در کشور فساد ساختاری شده است.
غلتیدن سرمایه گذار در روند فساد اقتصادی سیستماتیک برای پیشرفت کارش، طبیعتا او را به زندان و چوبه دار نزدیک می کند، اما آن کارگزارانی که مسلط هستند، در بزنگاه ها فرار کنند، باز هم جان سالم به در می برند تا سرمایه گذار بعدی را وارد این چرخه و البته سرانجام محتوم خود یعنی زندان یا ... کنند.
سرمایه گذار خارجی هم که ذاتا دشمن است، مگر اینکه خلافش ثابت شود که البته خلافش هیچ گاه ثابت نمی شود.
راستی چرا باید شاخص راحتی فضای کسب و کار در ایران حتی از باریکه غزه هم کمتر باشد؟ طنز تلخی است. چرا باید در مقابل ورود سرمایه گذار خارجی در ایران ایستادگی صورت بگیرد؟ خاطرتان هست چه معرکه ای برای جلوگیری از افتتاح دفتر اقتتصادی اتحادیه اروپا در تهران، ایجاد شد و در نهایت هم موفق شدند مانع افتتاح این دفتر شوند؟ مطمئن باشید تا در این کشور، سرمایه گذاری کارآمد داخلی و خارجی انجام نشود، شغل ایجاد نخواهد شد، مگر شغل های دولتی که بیت المال را بیشتر و بیشتر می بلعد و ناکارآمدی بیشتری ایجاد می کند. مردم هم خیالشان راحت باشد!
عده ای از مسئولان فکر می کردند برای اینکه از حرکت سرمایه های خرد مردم به سمت بازار سکه و ارز جلوگیری کنند، خوب است مردم پولشان را در مؤسسات اعتباری و نهادهای مالی سپرده گذاری کنند تا از وقوع فاجعه قیمت ارز و سکه جلوگیری کنند تا بگویند آنان به کشور ثبات اقتصادی بخشیده اند! اما نظارتی بر رشد قارچ گونه مؤسسات مالی نداشتند! آن ایام گذشت و مؤسسات مالی به تدریج فساد و ناکارآمدی شان مشخص شد. مردم اما بی پشت و پناه رها شدند! نهادهای مالی که چند صد شعبه در سراسر کشور داشتند، مؤسساتی که در نزدیکی منزل و محل کار رئیس جمهور و رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه، شعبات متعدد داشتند و به جمع کردن پول مردم مشغول بودند، بناگاه غیر مجاز شدند و کسی هم نگفت اگر غیر مجاز بود چرا اصلا وجود داشت؟ مسئولان برنامه خود را پیش می برند و فشارها را به مردم تحمیل می کنند.
عده ای فکر می کردند با گسترش بی ضابطه دانشگاه های مجازی و پولی و .... به کشور خدمت می کنند! اما در حقیقت به جیب خود خدمت کرده اند و بحران فارغ الحصیلان بیکار را روز به روز بحرانی تر کردند. عده ای چون توانایی مدیریت کشور را نداشتند، تصور می کردند اگر به هر طریقی، جوانان کشور را مشغول چهار سال تحصیل در دوره کارشناسی و دو سال کارشناسی ارشد پولی و مجازی و غیر حضوری و... بکنند، فاجعه معضل اشتغال جوانان به سال های بعدی منتقل می شود و در کنار آن هم مجوز بی نهایت نهادهای آموزشی را به دوستان و آشنایان خود می دهند و از این باب هم برای خود به نان و نوایی می رسند!
اما اکنون با انبوه جوانان تحصیل کرده ای مواجه ایم که به هر صورت، پولی یا مجازی از طریق مؤسسات حضرات مدرکی گرفته اند و البته مطلبی یاد نگرفته اند. بحران به این سالها منتقل شده! عده ای از مسئولان هم کاسبی خود را کرده و هم بحران را به این زمان افکنده اند! اکنون چه کسی تحت فشار بیکاری است؟ ساده است: مردم.
از این قبیل مسائل، موارد متعددی وجود دارد که بی تدبیری برخی مسئولان، زندگی برخی مردم را به جهنمی واقعی تبدیل کرده و جالب اینجاست که همه این مسئولان از مقامی به مقامی دیگر منتقل می شوند و هنوز هم از نیروی جوانانی که به موجوداتی آزمایشگاهی برای همین مقامات تبدیل شده اند، استفاده نمی شود!