حل معما برای اغلب مردم جهان کارجذاب و شیرینی است و به همین خاطر هم سینما و تلویزیون بخشی از تولیدات هر ساله خود را به آن اختصاص میدهند.
به گزارش جام جم، دلیل آن هم به ساختار پیچیده روح انسان بازمیگردد که آنها را به سمت آثاری از این دست میکشاند. کارهایی که سهلالوصول نبوده و مخاطب را به حدس و گمان در رابطه با داستان و فرجام نهاییاش وامیدارد. تلویزیون ایران نیز در سالهای اخیر توجه بیشتری به این دست از آثار نشان داده و طیف علاقهمند به کارهای معمایی را راضی نگه داشته است. در این بین آثار معمایی نسبتا بیشتری با درونمایه امنیت ملی در سالهای اخیر ساخته شده که اغلب آنها هم به لحاظ قصه و ساختار در وضعیت مناسبی به سر میبرند. حال نگاهی گذرا به مجموعههای تلویزیونی مرتبط با امنیت ملی انداخته و سپس وارد بحث درباره سریال سارق روح به کارگردانی احمد معظمی میشویم که بتازگی روی آنتن شبکه پنج سیما رفته است.
امنیت ملی: از آینههای نشکن و پازل تا تعبیر وارونه یک رویا
«در آینههای نشکن» ساخته جواد اردکانی با مجموعهای ملودرام در پوسته ظاهری مواجهیم که لایههای درونیتر آن را مباحث مربوط به امنیت ملی کشور تشکیل میدهد. داستان فیلمبردار جوانی که از طرف برادرش مامور ساخت فیلمهایی مستند برای سازمان انرژی اتمی شده و در این مسیر با نامزدش (سیمین) همراه میشود که برادر دوقلویش توسط آدمهایی مشکوک به کانادا منتقل شده و سیمین را مجبور به جاسوسی میکنند. این در حالی است که مدیران ارشد سازمان از موضوع مطلع شده و وارد عملیاتی پیچیده بر ضد خرابکارها پیش از سر رسیدن ماموران آژانس اتمی برای بازدید میشوند. آینههای نشکن به دلیل فیلمنامه مناسب و ساختار حرفهای بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفته و حتی در بازپخشهایش هم مورد توجه قرار گرفت. «پازل» به کارگردانی ابراهیم شیبانی اثر دیگری در این رابطه است که خوشساخت و حرفهای از کار درآمده و استفاده از بازیگری حرفهای همچون رضا کیانیان در نقشهای اصلی نیز به جذابتر شدن آن کمک شایانی کرده است. فیلمنامه پازل براساس پروندههایی واقعی شکل گرفته که هر بار کیانیان و همکارانش را در برابر چالشی جدید قرار میدهد. نکته مهمی که در فیلمنامه پازل رعایت شده، ساختار اپیزودیک آن است که در هر قسمت داستان تازهای برای روایت در اختیار دارد. البته نباید از ریتم سریع کار همراه با قطعهای زیاد به خصوص در سکانسهای تعقیب و گریز بسادگی عبور کرد. فریدون جیرانی هم در سریال «تعبیر وارونه یک رویا» به شکل کاملتر و دقیقتری سراغ آدمهایی رفته که میخواهند امنیت ملی ایران را به مخاطره انداخته و از آب گل آلود ماهیهای مورد نظر خود را صید کنند. در اینجا جیرانی به شیوه کلاسیک، شخصیتهای خود را در دو قطب مثبت و منفی قرار داده و از کشمکش میان آن دو درام پرکششی را خلق کرده که مخاطب را تا پایان همراه خود نگه میدارد. جیرانی برای جذابتر شدن داستان، بخشهایی را در ارمنستان سرد و یخزده فیلمبرداری کرده و سنتگونه جاسوسی دهه60 میلادی را به نوعی زنده کرده است. همچنین در این سریال داستانکهایی وجود دارد که بخوبی به داستان اصلی گره میخورد. برای مثال هم میتوان به قصه جوان عاشق و سادهلوحی اشاره کرد که در ترکیه به تور یک گروهک تروریستی افتاده و پایان غمانگیزی هم برایش رقم میخورد. همینطور داستانک علاقه پسر جوان کارگردان تئاتر به دختر مامور امنیتی (با بازی خوب امیر جعفری) که میپذیرد نقش بدل دانشمند نخبه هستهای را ایفا کند.
سارق روح و مسالهای به نام امنیت ملی
در سالهای اخیر و با شدت گرفتن جنگ نرم و سایبری، برخی فیلمنامه نویسها نیز به این سمت و سو رفته و قصههای خود را بر این اساس تعریف کردند. موضوعی که حتی سریال پلیسی «هوش سیاه» را تحت تاثیر قرار داده و در قسمت دوم آن به شکل پررنگتری نسبت به سری نخست به این مقوله مهم پرداخت. «سارق روح» نوشته هومان فاضل نیز در این مسیر حرکت کرده و خط اصلی داستان خود را بر آن اساس بنیان گذاشته است. درست مانند کاری که وی در سریال «آسمان من» ساخته محمدرضا آهنج انجام داده و برشی از زندگی محافظان هواپیماهای کشوری را به تصویر کشیده است. در اینجا تنها محافظان یاد شده جای خود را به ماموران وزارت اطلاعات داده و ماجراهای مربوط به هر قسمت، حیطه وسیعتری را پوشش میدهد. اما هردوی آنها در یک نقطه وجه اشتراک دارند و آن هم چیزی جز تلاش شبانهروزی ماموران ذکر شده برای حفظ ثبات و امنیت ملی کشور نیست. فاضل هم تلاش کرده قصههای اپیزودیک خود را در این فضا روایت کند و مخاطبان تلویزیون را راضی نگه دارد که در دو قسمت اولیه روی آنتن رفته این اتفاق رخ داده است.
نبرد ازلی خیر و شر
فاضل در سارق روح، شخصیتهای خود را در دو قالب مثبت و منفی قرار داده و تعمدا از رفتن به سمت شخصیتهای خاکستری پرهیز کرده است. یک طرف داستان آدمهایی هستند که به تحریک گروهکهای تروریستی که خارج از مرزهای ایران حضور دارند، دست به فعالیتهای خرابکارانه زده و کاملا تیره و سیاه به نظر میرسند. برای مثال میتوان به تروریست کمسن و سالی اشاره کرد که قصد انفجار بمبی مهیب در بازارچهای قدیمی و شلوغ دارد. فاضل در این بخش به خوبی روی عناصر تنشزای قصهاش کار کرده و هیجان خوبی به کار بخشیده است. در نقطه مقابل نادر کارمند بازنشسته امنیتی قرار دارد که پس از دوران خدمت خود وارد دانشگاه مرتبط با این سیستم شده و تلاش زیادی روی آموزش صحیح و کامل نیروها دارد. فاضل در اینجا به شیوه کلاسیک عمل کرده و با وارد کردن نادر به داستان، زمینه را برای چیدن گروهی زبده توسط او فراهم میسازد. گروهی متشکل از سه مرد و یک زن به سرپرستی نادر کارکشته و قدیمی که از قسمت دوم وارد فاز عملیاتی شده و مخاطب را بیش از پیش به خود نزدیک میسازند. درست مانند کلیشههای آشنای آثار پلیسی، هر یک از آنها در یک رشته متخصص بوده و براساس همان تخصص نیز گره از پروندههای پیچیده هر قسمت باز میکنند. برای مثال هم میتوان به قسمت دوم سارق روح اشاره کرد: قصه با زنی مرموز آغاز شده که با خودکشیاش کار را وارد فاز تازهای از خودکشیهای شبیه به هم میکند. موضوعی که پای گروه امنیتی یاد شده را به ماجرا باز میکند و به دنبال سرنخهایی میبرد که در نهایت به یک نقطه عطف تبدیل میشود. خودکشیهایی از جنس فرقهگرایی که سه خانواده را به سوگ نشانده و دیگری را در مخمصه بزرگ مرگ مغزی و زندگی نباتی دیگری گرفتار کرده است. فاضل در قسمت دوم گرهافکنی را بخوبی انجام داده تا در قسمت بعدی گرهگشایی جذابی را رقم بزند.
معظمی و ترکیبی از بازیگران آشنا
یکی از کلیدیترین عناصر یک سریال، بازیگران آن هستند که به نقشها جان بخشیده و مخاطبان را به همذاتپنداری با خویش وا میدارند. انتخاب دانیال حکیمی برای نقش نادر با توجه به نقش پررنگش در سریال آسمان من، ریسک بزرگی بوده که با توجه به کیفیت بالای نقشآفرینی وی تا حدودی به نتیجه رسیده است. بهرام ابراهیمی هم برای ایفای نقش مافوق نادر، باورپذیر نشان داده و به اصطلاح از نقش بیرون نمیزند. حضور بهنوش بختیاری هم در نقش کوتاه مادر دختر تکواندوکار خودکشی کرده نیز از غافلگیریهای معظمی در باب انتخاب بازیگر به حساب میآید که به احتمال بسیار شاهد این دسته غافلگیریها در قسمتهای بعدی سریال سارق روح خواهیم بود.