اخیرا معاون اول رئیس جمهور به دریاچه ارومیه رفتهاند. از ایشان نقل شده است که گفتهاند «اگر لازم باشد با میلیاردها دلار اعتبار خارجی برای دریاچه ارومیه آب از خارج وارد میکنیم». سخت است درک کرد که هدف و دلیل بیان وعدهای این چنینی توسط آقای جهانگیری چه پیامی دارد. آیا این یک سیاست است؟ آیا وعده و تعارفی تو خالی برای دلخوشی میزبان است؟ آیا طرف سودای ریاست جمهوری دارد و از حالا وعده سر خرمن میدهد؟
چهار سال پیش که ستاد احیای دریاچه ارومیه آغاز به کار کرد سه راهکار اصلی در ستاد بحث میشد.
۱. آرتمیان و نمکیان: در این راهکار دو گروه بر پایه انگیزههای اقتصادی تلاش داشتند که دریاچه را کوچک کنند، یکی میخواست شرایط تولید آرتمیا فراهم شود و دیگری هم در فکر برداشت از نمک و شورابه دریاچه بود.
۲. انتقالیان و سدسازیان: اینها نانشان در انتقال آب و ساخت سازه بود. برایشان فرق نمیکرد از دریای خزر باشد، رودخانه زاب باشد، ارس باشد، دریاچه وان در ترکیه و یا سوان در ارمنستان. این انتقالیها به وزارت نیرو و پیمانکاران قدرتمندی وصل بودند که میدانستند هر پروژه انتقالی هزاران میلیارد تومان پول لازم دارد و سالها تنورشان داغ و دودکششان فعال است.
۳. اکولوژیان: این گروه در کارگروه احیای اکولوژیکی طرحی جامع ارائه کرد که شاه بیت اصلی آن صرفه جویی و تامین آب دریاچه بر اساس آب موجود در داخل حوضه بود. این طرح که بر مبنای دستورالعملهای اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت و انجمن احیای اکولوژیکی تهیه شده بود هر دو روش بالا را به چالش کشید و هدفش اصلاح اشتباهات گذشته در مصرف آب بود. ما معتقد بودیم پولی که بناست در طرحهای بسیار گران سازهای خرج شود، اگر به اقتصاد بومی تزریق شود، تحولی بزرگ در تغییر و اصلاح روشهای کسب و کار ایجاد خواهد کرد و مردم به جای آنکه سرشان به تولید محصولات کم درآمد و آب بر گرم باشد، میتوانند با کاهش تولید این محصولات به نصف، با حذف دلالان آنها را با اصلاح قیمت در بازار تا دو برابر بفروشند. هم سودشان تامین میشود و هم سهم آب دریاچه حفظ میشود. البته ما هم مطمئن بودیم که چنین برنامهای باعث نمیشود ارومیه در مدت کوتاهی احیا شود. حداقل همان بیست سالی که صرف خشک شدن آن شده بود، برای احیای آن – البته در صورت اعمال برنامهها – زمان میخواهد. البته ما معتقد بودیم که با نگاه علمی هر سال هر عملی به دقت بررسی و ارزیابی و در صورت نیاز اصلاح شود.
ولی آنچه درآمد، به بیان عامیانه آش شلم شوربایی بود که تقریبا از همه راهکارها عناصری داشت. هم انتقال آب، هم برداشت نمک و هم کاهش مصرف آب در آن گنجانده شد. اما آنچه در عمل رخ داد بیشتر همان دو رویکرد اول بود و صرفه جویی در آب و اختصاص حقابه دریاچه به دلیل ناتوانی و شاید هم بی اعتقادی سازمانهای محلی یا عملی نشد و یا خیلی ضعیف اجرا شد. سال اول بودجه هنگفتی اختصاص داده شد که با آشکار شدن بی فایده بودن و انتقادات زیاد و بی پولی دولت برنامههای مصوب با سرعت کمتری جلو رفت. البته اگر پولی هم داده میشد اتفاق مهمی نمیافتاد و احتمالا بر حجم تخریبات در منطقه اضافه میشد. چون درگیری سیاسی بین نمایندگان مجلس منطقه و دولتیان عملا هر برنامه جدی را خنثی میکرد.
بعد از گذشت چهار سال که پیشرفت چندانی در احیای دریاچه صورت نگرفته است، آقای کلانتری همچنان معتقد است که پول چاره ساز احیای دریاچه است و اگر دولت ندارد برود از خارج قرض کند. حال هم معاون اول حرف ایشان را با پیازداغ بیشتر تکرار میکند و میگوید میخواهیم از خارج آب بخریم. من از گفتههای آقای کلانتری خیلی تعجب نمیکنم. اما بیان این حرف از زبان کسی که ظاهرا سودای ریاست جمهوری در سال ۱۴۰۰ در سر دارد، نه زیبنده است و نه شایسته. ایشان شاید به خاطر جریان سیاسی و نگاه تجارتی فکر کنند با پول میتوان هر کاری کرد، اما نمیدانند اکوسیستم بیمار با پول درمان نمیشود بلکه مدیریتی علمی و هوشمندانه میخواهد.
در سالی که سال حمایت از کالای ایرانی نام گرفته، استفاده از پول خارجی و آب خارجی برای احیای یک دریاچهای که صددرصد آن در حوضه داخلی واقع است نشان میدهد که تا چه حد ایشان به استفاده از توان داخلی برای حل مشکلات کشور ایمان دارد. کسی که این موضوع نه چندان پیچیده را به درستی تبیین نمیکند و چنین مطالبی بیان میکند، به عقیده نگارنده نه تنها فکر کردن به ریاست جمهوری برایش خوب نیست، که به عقیده من در جایگاه فعلی هم اشتباهی هستند. اینگونه راه حل در عصر گرمایش زمین تکرار همان راهکارهای توئیتی ترامپ توسط سیاستمداران وطنی است.
*استاد دانشگاه تهران