دیگر آن مرد آرام و بیحاشیه سینمای ایران نیست؛ حداقل طی سه سال اخیر که اینطور نبوده است؛ یعنی از زمانی که تصمیم گرفته شد وجهه بینالمللی جشنواره فجر بهصورت مستقل برگزار شده و او بهعنوان دبیر این جشنواره انتخاب شد. هرچند معتقد است با نپرداختن به حاشیهها، از بروز حاشیههایی بزرگتر جلوگیری کرده اما حتی با این ترفند و زیرکی، نام جشنواره جهانی فجر با نام او و البته حواشی بسیاری که اهم آن حول اقدامات و جایگاه وی بوده، گره خورده است. حتی در دورهای که جشنواره به نسبت دو دوره اخیر خود، با نظم و چهرههای سرشناس بیشتری برگزار شده، باز هم نوک پیکان حاشیهها به سوی کارگردان «بچههای مدرسه همت» و «یه حبه قند» معطوف شده است.
روزنامه آرمان با اتمام جشنواره سیوششم فجر جهانی، با «رضا میرکریمی» همصحبت شد تا نظر او را نسبت به سیاستهای کلی این جشنواره، مسیری که امسال پیمود و البته چند حاشیه پررنگ جویا شود.
آقای میرکریمی، حالا که جشنواره سیوششم به پایان رسیده، چه ارزیابی از آن دارید و اینکه طراز جشنواره امسال طبق شاخصهایی که از ابتدا مدنظرتان بوده، بالاتر بوده یا به آن نرسیدهاید؟
به شکل مجزا و اینکه اگر بخواهم اجزای جشنواره را آنالیز کنم، کمی زود است و ارزیابی دقیقی ندارم، اما در فرآیند کلی، باید بگویم که بیش از حد انتظارمان بود. ما از سه سال پیش که جشنواره، دبیرخانه ثابت پیدا کرد، در طول سال، برنامهریزی و کار کردیم و این به ما کمک کرد که در ایام برگزاری، موقعیتهای غیرقابل پیشبینی یا غیرمنتظره کمتری داشته باشیم و بتوانیم نظم خوبی را در جشنواره شاهد باشیم. این بهلحاظ فرم بود. بهلحاظ محتوا هم با توجه به اینکه در طول سال، نقاط مختلفی را در دنیا رصد کردیم آنهم با یک تیم مشاوران 40، 50 نفره که بخش عمدهای از آنها، دانشجویان سینمایی و هنر بودند یا پژوهشگران ایرانی که در خارج از کشور مقیم هستند. از آنها خواسته شد که به ما کمک کنند و از منطقه خودشان، فیلم معرفی کنند. این گستردگی مشاوران و جغرافیایی که زیر نظر داشتیم هم به ما کمک کرد تا بتوانیم مجموعهای نزدیک به 190 فیلم را از بیش از 54 کشور جهان در جشنواره به نمایش بگذاریم؛ آماری که جشنواره جهانی فیلم فجر تا امسال به آن دست نیافته بود که از این حیث، یک رکورد محسوب میشود. همینطور ما بهلحاظ تنوع کشورهایی که از آنها مهمان داشتیم هم رکورد خودمان را شکستیم، طوریکه از 78 کشور مهمان داشتیم؛ البته مهمانانی که تمامشان رزومه داشتند و با یک دلیل خاص، دعوت شده بودند که یا فیلمساز بودند، یا همراه فیلمشان آمده بودند، یا خریدار بودند، یا فروشنده بودند، یا برنامهریزان و مدیران فستیوالها بودند یا اساتید دانشگاههایی بودند که برای تدریس آمده بودند. رکورد دیگری که این دوره از جشنواره نسبت به تمام ادوار خودش و شاید نسبت به تمام جشنوارههای مشابه خودش در دنیا به آن دست یافت، تعداد نشستهای علمی، آموزشی و خبری بود که در این دوره تجربه شد. البته درحالحاضر آمار دقیقی بهدلیل تعدد 7 دانشگاهی که در آن برنامه اجرا شد و برنامههای متنوعی که در سطوح مختلف باشگاه، سینما فلسطین و پردیس چارسو برگزار شد ندارم، ولی آنچه که تا اینجا به شکل تقریبی میتوانم به آن اشاره کنم این است که ما بالای 80 عنوان نشست علمی و خبری داشتیم که یک رقم خیلی چشمگیری است. این آمار، برای کسانی که دستی در برگزاری جشنوارهها و رویدادهای اینچنینی دارند و مخصوصا مهمانان خارجی ما، کاملا شگفتآور بود چون میدانند که برنامهریزی و ارائه کردن چنین برنامهها و مهمانانی، چه کار پیچیدهای را میطلبد و چه چارت سازمانی دقیق و منظمی را میخواهد که خوشبختانه ما از سه سال پیش، یک تیم قوی را پای کار جشنواره داریم که در هیچ سطحی از دبیر، مدیران، کارکنان و داوطلبان تغییر نکردند و این عدم تغییر و ثبات در موقعیتهای مشخص، کمک کرده که از مهارت و تجربه بالایی برای برگزاری و پذیرایی میزبانی چنین رویداد مهمی برخوردار شوند که این مهارت و این انباشت تجربه، هزینههای ما را در بسیاری از بخشهای جشنواره کاهش داده است.
در این دوره، مستقلتر عمل کرده و مثلا برای فیلمها، مبلغی را بهعنوان ورودی ثبتنام تعیین کردید یا بخشی از هزینههای ایاب و ذهاب و اسکان مهمانان خارجی را بهعهده خودشان واگذار کردید که حرکت روبهجلویی به حساب میآید و البته یک ریسک که خیلی عجیب است از بازخورد آن که میتوانست به عدم استقبال مهمانان بینجامد، نترسیدید.
ما این تصمیم را در سال اول گرفتیم که رویکرد جشنواره را به یک رویکرد علمی و فرهنگی تبدیل کنیم، بهطوریکه جشنواره به تدریج برای کسانی که در آن حضور پیدا میکنند، اعم از داخلی و خارجی، آنقدر پرفایده شود که حاضر شوند برایش هزینه کنند. طبیعتا سال اول نمیتوانستیم خیلی همه چیز را عوض کنیم. تنها کاری که توانستیم انجام دهیم این بود که هتلها را از هتلهای پنج ستاره به هتلهای مرکز شهر آوردیم و پذیرایی را برای مهمانان خارجی، به حداقل خود رساندیم. در سال دوم رفتیم به این سمت که 100 نفر از مهمانان ما، بلیت هواپیمایشان را خودشان بخرند مخصوصا مهمانان بخش بازار و این یک اتفاق خیلی بزرگی بود که سال گذشته رخ داد. امسال این رقم به نزدیک به 200 نفر رسید که یا کل بلیتشان را خودشان خریداری کردند یا بخشی از آن را. واقعیتش نمیترسیدیم از اینکه استقبال نکنند. ما این کارها را حسابنشده انجام ندادیم. ما وقتی میزان استقبال را دیدیم، وقتی اقبال عمومی حرفهایهای سینمای جشنوارهها و سینمای جهان را نسبت به رویکرد جدید جشنواره فجر دیدیم و تبلیغاتی که آنها برای ما کردند یعنی کسانی که آمده بودند، فضایی برای ما ایجاد کرد که میتوانستیم حالا برای حضور مهمانانمان، شرایط تعیین کنیم. ما امسال حتی برای کسانی که هیچسبقه سینمایی ندارند و فقط میخواهند بیایند و از فیلمهای جشنواره استفاده کنند، یک تور جشنواره طراحی کردیم که برای سال اول، استقبال چندانی صورت نگرفت و بیش از 3، 4 نفر ثبتنام نکردند، ولی این میتواند برای سالهای آینده رشد کرده و بیشتر شود. کسانی که هیچ بخشی از هزینه آنها را ما نمیپردازیم و کل هزینه آمدن، رفتن، اقامت و... را میپردازند و فقط ما تضمین میکنیم که به آنها کارت جشنواره میدهیم.
آقای میرکریمی، یکی از مهمترین انتقاداتی که به جشنواره مستقل جهانی فجر طی این سه دوره میشود، عدم حضور چهرههای سرشناس بینالمللی است. بههرحال، مخاطب این جشنواره انتظار دارد به سیاق جشنوارههای معتبر جهان اعم از کن، ونیز، برلین و حتی دوبی، ستارگان هالیوودی را در این فستیوال نیز ببیند. حالا که شما امسال «الیور استون» را بهعنوان برگ برنده رو کردید، اما این سیاست طی این سه دوره، چندان جدی دنبال نشد. میخواهم صریح بپرسم که چنین اقدامی را، نمیتوانید یا نمیخواهید؟
ببینید «سرشناس»، کلمه مبهمی است. اگر در میان عامه مردم باشد یعنی کسانی که ستاره هستند و میشود با آنها فرش قرمزهای پر از خبر و شوآف ایجاد کرد که ویترین جشنواره را خیلی پررونق کنند، اصلا این جزو اهداف ما نیست و ما دنبال آن نیستیم. ترجیح میدهیم اگر کسی هم میآید و معروف است، بیشتر، از تجاربش استفاده کنیم یعنی بیشتر برای او، ورک شاپ، سخنرانی و تماس مستقیم با فیلمسازان بگذاریم و در واقع جیب دانش و تجربه آدمهایی را که دعوت میشوند را خالی کنیم. این دو رویکرد، کاملا متفاوت هستند. اتفاقا بعضی وقتها آن آدمهایی که از روی فرش قرمز رد میشوند و عامه مردم، آنها را میشناسند، لزوما دانش سینمایی و تجربه خاصی ندارند که بخواهند در اختیار کسی بگذارند. از همه اینها که بگذریم ما اصولا در کنار اینکه علاقهمند به چنین اتفاقی نیستیم، بلکه ظرفیت یک جشنواره فرش قرمزی را هم نداریم چون اصلا فیلمهای ما بهصورت خیلی محدود اکران میشوند و عامه مردم به آن شکل انبوه نمیتوانند از فیلمها استفاده کنند و در نتیجه، رفتن به این سمت، اتلاف هزینه است.
پس با توجه بهگفته شما، این شائبه که بعضی نهادهای سیاسی و امنیتی اجازه نمیدهند که چهرههای هالیوودی در جشنواره حضور داشته باشند، از اساس باطل است؟
ما تا این لحظه با مسالهای که بخواهند با آن مخالفتی جدی داشته باشند، برنخوردیم چون اصلا سمت دعوت از چنین اشخاصی نرفتیم. البته امسال هم چهرههای تاثیرگذار و شناختهشده سینمایی کمی در جشنواره حضور نداشتند. بعضی از دوستانی که انتقاد میکنند، خیلی پایشان را از جشنواره فجر بیرون نگذاشتهاند و تجربه زیادی از جشنوارههای مختلف ندارند. من اینجا بهعنوان یک کارشناسی که به بیش از 100 جشنواره در 60، 70 کشور جهان رفتهام، دارم حرف میزنم. خیلی از جشنوارهها، تنها با یکی، دو نفر از دهها مهمانی که ما دعوت کرده بودیم، برگزار میشوند یعنی کل آدم معروفهایشان، همان دو نفر هستند مثلا من سال گذشته تجربه داوری در جشنوارهای را داشتم که مهمترین شخصیتی که در آن جشنواره رده الف حضور داشت، فقط «فرانکو نرو» بود. خب «فرانکو نرو» تنها یکی از 15 مهمان مهم امسال ما بود. میخواهم بگویم که مقایسهها در بیشتر موارد، غیرکارشناسانه است و ظاهرا تنها جشنوارهای هم که در داخل کشور میشناسند، جشنواره کن است؛ همه دوست دارند که ما را با کن مقایسه کنند و فراموش هم میکنند که کن، یکی از ابرجشنوارههای دنیاست که بیش از 70 سال عمر دارد. خیلی خوب است که به کمک همدیگر، چنین جایگاهی پیدا کنیم ولی باید به عمر جشنوارهمان توجه کنیم و بعد آنرا با جشنوارهها و کشورهای همطراز خودمان بسنجیم. میتوانم بگویم جشنواره فجر، از تمام جشنوارههایی که با آنها همطراز هستیم، موفقتر و قدرتمندتر است. البته این را من نمیگویم. اگر از مهمانان خارجی و آدمهای حرفهای سینما، چنین نظرسنجی داشتید، آنها هم همین را میگفتند.
یعنی جشنواره جهانی فجر در منطقه، اول است؟
نهتنها در منطقه که بیشک یکی از مهمترینهای آسیا هستیم و قطعا یکی از قدیمیترینها.
طی روزهای اخیر شنیده شد که رسانههای خارجی، چندان خوشبینی نسبت به حضور «الیور استون» در ایران نداشتند و حتی برخی رسانههای اسرائیلی، نظرسنجیهایی ترتیب داده بودند که آیا استون به ایران میرود یا خیر. این اخبار حقیقی است؟
بله، نهتنها این کارها را کردند بلکه به ایمیل شخصی ایشان حمله کردند و پیامهای منفی زیادی نوشتند که ایشان هم البته توجه چندانی به این موضوع نداشت. آقای استون روز اولی که به ایران آمد به من گفت که مدیر برنامههای من، پیامهای منفی زیادی از اسرائیل دریافت کرده ولی من توجهی به این موضوعات ندارم.
این درست است که شما برای حضور «الیور استون» در ایران، هیچپولی به او ندادید؟
قطعا درست است؛ ما حتی یک ریال به ایشان پرداخت نکردیم. ظهر جمعه که داشتم ایشان را به فرودگاه راهی میکردم، تنها یک گلیم (و نه فرش) به ایشان اهدا کردیم.
با این شرایط، طبیعتا که هدفتان از دعوت ایشان به جشنواره، کاملا مشخص است اما اینکه وی بدون دریافت هیچهزینهای، با چه هدفی به ایران آمد، کمی عجیب بهنظر میرسد.
فقط ایشان نبودند و این مساله، برای تمام مهمانان به همین شکل بوده که ما چیزی برایشان پرداخت نکردیم. ما در مجموع، دو مهمان را بهخاطر کهولت سن و دو مهمان که آقای استون و همسرشان بودند را بهخاطر اعتباری که دارند، برایشان بلیت «بیزینس کلاس» گرفتیم. بقیه مهمانان که اصلا «اکونومی» بودند یعنی حتی بلیتشان هم خیلی بلیت ویژهای نبود. این را من میگویم که جشنوارههای زیادی را رفتهام که اکثرشان برای من، بلیت «بیزینس کلاس» میفرستند آنهم چه بهعنوان داور و چه بهعنوان کارگردان. شاید از این زاویه برای شما سوالبرانگیز باشد که چطور میشود که اینها با این شرایط، به ایران میآیند؟ متاسفانه ما در معرفی و استفاده از پتانسیلهای فرهنگی و تمدنی کشورمان، کوتاهی کردهایم که اگر درست معرفی کنیم و درست دعوت کنیم و این کنجکاوی را در طرف مقابل به وجود بیاوریم که به چه سرزمینی دارد قدم میگذارد، خیلی از درها برایمان باز میشود. ما مثل آن کشور جنوبی خودمان نیستیم که تقریبا بودجه برگزاری جشنوارهاش، چیزی حدود 50 برابر بودجه جشنواره جهانی فجر است و به هر کدام از مهمانانی که از هالیوود میآورد، 50 تا 100هزار دلار دستمزد میدهد و همه چیز را لاکچری برگزار میکند و در نهایت هم همه با اکراه به آنجا میروند و در واقع فقط برای خوشگذرانی میروند. ما کشوری هستیم که تمدن و فرهنگ و حتی سینمایمان بهعنوان یک سینمای پرآوازه، کنجکاو برانگیز است. دومین کاری که ما انجام دادیم و بیشتر باعث موفقیتمان شد، این بود که ما تعداد مهمانانمان را افزایش دادیم یعنی از جشنوارهای که قبل از دبیری من با حداکثر 150 مهمان برگزار میشد، به 350 مهمان رسیدیم. در نگاه اول ممکن است فکر کنید که در چنین شرایطی، باید خیلی پول خرج کرد. بله، لازم بود برای سال اول پول بیشتری خرج کنیم ولی اتفاقی که افتاد این است که الان مهمانانی که میآیند جشنواره فجر، میدانند که وقتی اینجا میآیند، میتوانند در یک هفته، با تعداد بیشتری از اهالی سینما از شرق و غرب جهان، مراوده داشته باشند و این یک فرصتی است که در تقویم فرهنگی سالیانهشان ثبت میشود و میتوانند از این طریق فیلم مبادله کنند، برنامههایشان را با هم چک کنند، برای جشنوارههایشان داور انتخاب کنند، مهمان دعوت کنند و..؛ یعنی ما یک فرصت بیزینسی و تجاری و فرهنگی خوب در اختیار جمعیت زیادی گذاشتهایم. حالا در چنین وضعیتی است که میتوانیم شرایط بگذاریم که مثلا حالا که میخواهید بیایید، باید بلیتتان را خودتان بخرید. البته که سازماندهی این تعداد مهمان برای ما کار بسیار سختی است ولی در عوض، اتفاقی که میافتد این است که مهمانان ما، سالبهسال بیشتر احساس میکنند که باید در چنین جمعی حضور داشته باشند چون در جای دیگری، چنین جمع گستردهای را تجربه نمیکنند و کارهایشان را نمیتوانند بهراحتی که اینجا سامان میدهند، سامان دهند، ضمن اینکه ما تقریبا در فصل اول سال هستیم و بسیاری از جشنوارههای بعد از ما، به یک گردهمایی اینچنینی نیاز دارند برای اینکه هماهنگیهای طول سالشان را انجام دهند. کار دیگری که کردیم این است که ما برای خودمان یک منطقه تعریف کردیم. ما گفتیم ابعاد جشنواره ما جهانی است یعنی از بسیاری از کشورها فیلم و مهمان داریم ولی به شکل ویژه، روی خاورمیانه تمرکز کردیم. ما هم بهلحاظ جایگاه سینماییمان و هم بهلحاظ موقعیت سوقالجیشی و ثبات سیاسی و امنیتی کشورمان در منطقه خاورمیانه، آسیای میانه، آناتولی و قفقاز میتوانیم تبدیل به هاب این منطقه شویم یعنی اینجا جایگاهی باشد برای معرفی فیلمها و کشف استعدادهای منطقه و معرفی آنها به کشورهای دیگر. همین باعث شده تا بسیاری از مهمانان اروپایی و آسیای دور ما، تنها بهدنبال فیلمهای ایرانی نباشند تا فقط به این دلیل به اینجا بیایند بلکه در کنار ملاقات بینالمللیشان، بهدنبال پیدا کردن فیلمهای جدید منطقه هم هستند مثلا فیلم عراقی، قرقیزی، قزاقی و کویتی میبینند؛ فیلمهایی که در جشنوارههای دیگر، مجال نمایش ندارند و ما داریم میشویم سکوی پرتاب سینمای منطقه. این البته هنوز کار دارد. اگر یکی، دو سال دیگر با همین فرمان جلو برویم، میتوانیم بهجرأت و بلامنازع در منطقه اول شویم.
وقتی آقای «الیور استون» که فیلمسازی منتقد به سیاستهای کلی آمریکا در ادوار مختلف به شمار میرود، در ایران، سخنانی ضدمصلحت کنونی دولتمردان کشورش بر زبان میآورد، توقع شما بهعنوان دبیر جشنواره، مرتفع میشود اما وقتی یک فیلمساز یا هنرمند ایرانی، در جشنوارهای جهانی، کوچکترین انتقادی به دولت یا شرایط کشورش میکند، مورد هجمه شدید قرار گرفته و تا مرز ممنوعالکاری و حتی ممنوعالخروجی پیش میرود. این رویه، از منظر شما که فیلمسازی با تجربه مدیریتی هستید، میتواند برازنده کشور ما باشد؟ چیزی که گویا برای دیگران حلال است و برای ما حرام.
من به برخورد با اندیشههای نهتنها سینماگران، بلکه حتی افراد عادی بهعنوان شهروند مخالف هستم. بهنظرم برخورد غلطی است ولی بعضی از مسائل در ایران زیادی دارد درشت میشود و روی آن مانور میدهند. ببینید ما متاسفانه از فضای بیرون از خودمان خیلی اطلاع نداریم. بله، سیستم یک کشوری مانند آمریکا، طور دیگری عمل میکند. اینکه مثلا اگر «الیور استون» برگردد آنجا، دیگر برخورد سختی با او نمیکنند، ولی همانگونه که در میان کلام خودش هم بود، بهاینترتیب هم نیست که کاری به کارش نداشته باشند. به هر حال آنجا یک سیستمی وجود دارد که اهدافش کاملا مشخص است و اگر از آن خطوط قرمزشان عبور کنی، شما را به تدریج بایکوت میکنند یا امکان استفاده از منابع کافی برای تولید پروژههایت را نمیدهند که بهنظر من، در آنجا شکل دیگری از سانسور وجود دارد. کیارستمی حرف قشنگی میزد و میگفت سانسوری که در غرب است، خیلی خطرناکتر از سانسور داخل کشور ماست. اینجا یک چیز عریان است بالاخره میتوانی بفهمی که چه اتفاقی دارد میافتد ولی آنجا نمیتوانی بفهمی که چرا فیلمت اکران نمیشود. کیارستمی یک بار که با یکی از شبکههای تلویزیونی خارجی زبان مصاحبه میکرد، گفت سانسوری که توسط آن 6، 7 کمپانی معروف سینمایی هالیوود علیه سینمای مستقل و آلترناتیو ایجاد میشود و باعث شده سینمای اروپا رو به ورشکستگی برود و هیچکس تاب و توان مقابله با آن را نداشته باشد، بسیار مهلکتر از سانسوری است که با بدسلیقگی، مچ یک فیلمساز را میگیرد و آن فیلمساز خیلی عریان اجازه دارد که همه جا از خودش واضح بگوید که چه کسی با من برخورد کرد ولی آنجا ردپایی از اینکه چه کسی با شما برخورد کرده، وجود ندارد و فقط فیلمت اکران نمیشود و فرصت دیده شدن به آن داده نمیشود. من که شخصا با هر برخورد متعصبانه بیمنطقی که بعضا هم به ضرر منافع ملی تمام میشود، مخالفم. به شکل مشخص بگویم: اگر کار دست من بود، حتما اجازه میدادم آقای «جعفر پناهی» به کن رفته و همراه فیلمش در این جشنواره شرکت کند. از نظر من مطلقا مهم نیست که ایشان آنجا چه صحبتهایی خواهد کرد یا چه موضعی خواهد گرفت. به هر حال دهها آدم هستند که نگاه اپوزیسیون دارند و این اتفاقا ظرفیت یک نظام را نشان میدهد که اجازه بدهد مخالفانش هم بتوانند حرفهایشان را بزنند.
آقای میرکریمی، نوک پیکان برخی انتقادهایی که به جشنواره جهانی فجر میشود، شما هستید. برخی، شما را به سوءاستفادههای شخصی از جشنواره متهم کردهاند که با تبانی، سبب حضور داوران و دبیر جشنوارههایی در فجر میشوید که قبلا به شما جایزه دادهاند، مانند افرادی که در جشنوارههای «مونس» در بلژیک و «توکیو» حضور داشتند؛ جشنوارههایی که شما از آنجا جایزه گرفتید و بعد دبیر و برخی اشخاص حاضر در آن جشنوارهها، در جشنواره فجر نیز حضور داشتند. این قبیل انتقادها را وارد میدانید؟
خیلی تأسفبرانگیز است تعداد آدمهایی که میخواهند مانع انجام یک کار خوب شوند، از تعداد آدمهایی که انگیزه دارند تا یک کار خوب انجام دهند، خیلی بیشتر است. من وقتی این مسئولیت را قبول کردم، میدانستم که دارم دنیای خصوصی سینمایی خودم را که آدمها بهراحتی حق اظهارنظر راجع به مسائل شخصی من را ندارند و به اینترتیب، آسوده میتوانم در مدار منافع شخصی خودم کار کنم را رها میکنم و وارد کاری میشوم که باید در ابتدا، خودم را نادیده بگیرم و به منافع جمعی فکر کنم. به همه دوستانی که اینجا آمدند و به من کمک کردند نیز همین را گفتم که کار سختی داریم. به هر حال حسادت، بغض و کینه، فراوان است و مخصوصا کسانی این حاشیههای منفی را میسازند که هیچ رزومهای ندارند یعنی شما وقتی اسمشان را میخوانی، یا اسمشان را نمیدانی که چه کسی هستند یا هرجور در دستگاههای جستوجوگر سرچ میکنی، میبینی که هیچکلبهای هم نساختند چه برسد به یک خانه و ساختمان. اینها اصولا آدمهایی نیستند که در عمرشان چیزی بنا کرده باشند که نفعش به کسی رسیده باشد. خب از منظر آنها، خیلی دردناک است که یک جمعی بتوانند کاری بکنند که منافعش به همه برسد به همین دلیل متاسفانه شروع میکنند به تخریب شخصیت و البته که من تلاش میکنم به این موضوعات توجه نداشته باشم و پیشبینی آن را از قبل میکردم. ولی خب؛ بعضی وقتها هم آزرده میشوم ولی به خدا پناه میبرم و آنها را به خدا واگذار میکنم. واقعیت این است که اینها حاشیهسازیهای منفی است که میخواهد روی افکار عمومی تاثیر بگذارد که معمولا از مسائل بیخبرند ولی خداوند خوب جایی نشسته است و خوشبختانه ما اینقدر انرژی مثبت از طرف مردم دریافت کردیم که به این چیزها توجه نمیکنیم. برعکس آن چیزی که این دوستان فکر میکنند، من شخصیت هنری و آبروی کموبیش بینالمللی خودم که در جشنوارههای دیگر داشتم را خرج این جشنواره کردم. این جشنواره چیزی برای من نداشته جز اینکه در معرض بعضی اتهامات قرار بگیرم و از عافیتطلبی که بعضی از فیلمسازان دوست دارند و ترجیح میدهند در آن شرایط خصوصی خودشان کار کنند، پرهیز کردم و چوبش را هم دارم میخورم؛ هیچاشکالی هم ندارد ولی خب، دستاوردهایش من را راضی میکند. من در جشنواره توکیو داور بودم نه بهخاطر اینکه رئیس جشنواره توکیو، مهمان ما بوده بلکه بهخاطر اینکه من دوبار جایزه بهترین کارگردانی و جایزه ویژه هیات داوران را گرفته بودم و آنجا همه من را میشناختند و در تمام مدتی که در آن جشنواره حضور داشتم، مشغول امضا کردن کاتولوگهایی بودم برای کسانی که فیلمهای من را دیده بودند و به من مراجعه میکردند. 5 فیلم من از شبکه «ان اچ کی» ژاپن، دهها بار پخش شده. یکی از آنهایی که بیشترین پخش را داشته، «یه حبه قند» است که تقریبا اکثر فیلمبینهای حرفهای ژاپنی، آن را دیدهاند. خیلی زشت است که من دارم این حرفها را توضیح میدهم و ارزش قائل میشوم برای آن آدمهای بیجنبهای که چنین حاشیههایی را مطرح میکنند ولی خواستم روشن کنم. همچنان هم پشیمان نیستم از اینکه داشتهای را که بهواسطه سینمای ایران به دست آوردهام دارم برای این جشنواره خرج کرده و آبرویی را دارم از جایی به جای دیگر منتقل کرده و صرف یک کار بزرگ و ملی میکنم و گوشم هم بدهکار این حرفها نیست.
پیشتر گفته بودید که هزینههای این دوره جشنواره را شفاف اعلام میکنید.
بله، هزینهها را اعلام میکنم. قرار بر این بود که نسبت به سال گذشته، 600میلیون کمتر هزینه کنیم که با توجه به تورم بالایی که امسال داشتیم، نرخ ارزی که تغییر کرده، تعداد مهمانان سرشناس، دو برابر شدن نشستهای علمیمان، افزایش فیلمهای نمایش داده شده از 140 تا 190 تا یعنی 50 تا فیلم اضافه و با توجه به «زنگ هفتم» که چیزی نزدیک به 20هزار دانشآموز ظرف 8 روز آمدند و فیلمها را دیدند که تمام این پارامترها میتوانست هزینههای ما را زیاد کند، اما بودجه ما نسبت به سال گذشته که 8میلیارد و 600میلیون تومان بود، به 8میلیارد تقلیل پیدا کرده. البته الان نمیتوانم بگویم روی مدار دقیقی هستیم یا نه ولی تلاشمان را کردیم که با تلورانس 5درصد این رقم حفظ شود.
طی تعاریف اخیر وزیر ارشاد از فعالیت شما، این طور بهنظر میرسد که در دوره بعدی جشنواره جهانی نیز بهعنوان دبیر حضور داشته باشید.
خیلی نگران آینده این فستیوال هستم و دوست دارم کاری که انجام دادهام را ادامه دهم. شخصا افسردهام از اینکه سه سال فیلم نساختهام و خیلی دوست دارم دنبال فیلمسازیام بروم. اگر نتوانم بین فیلمسازی و این کار، موازنهای برقرار کنم، حتما جایم را به فرد دیگری میدهم. تلاشم را میکنم اول بروم فیلمم را بسازم. ضمن اینکه برای هر تصمیمی در زمینه خروج از اینجا، باید از مدیرانم اجازه بگیرم چون ما یک تیم هستیم و آنها هم در واقع با اعتماد به من، وارد این کار شدهاند و من نمیتوانم خودخواهانه تصمیم بگیرم.
بهعنوان سخن پایانی، اگر حرف ناگفتهای دارید، میشنویم.
سینماگران ایرانی و تمامی کسانی که به من کمک کردند - چون من تنها نبودم و یک تیم خیلی خوب از بازیگران، فیلمسازان، تهیهکنندگان و همه کسانی که در سینما، باسابقه هستند، دارم که همه آنها دلسوزانه کار کردهاند - همه ما ثابت کردهایم که میشود اختیارات یک جشنواره را به فیلمسازان سپرد و به آنها اعتماد کرد تا آنها بتوانند از ظرفیت سینما برای حوزههای متعددی غیر از سینما، بهرهبرداری کنند. ما این را ثابت کردیم. البته که در ابتدای راه هستیم و این در آینده میتواند بیشتر اتفاق بیفتد که سینما پشتوانه دیپلماسی عمومی و فرهنگی کشور باشد. تعداد خبرهایی که به 6، 7 زبان در طول 10 روز در رسانههای معتبر جهان از جمله نیویورکتایمز، واشنگتنپست، گاردین، سیانان، شبکههای عربی المیادین، رأی که لایو رفت، یورونیوز، صفحه اول اکثر روزنامههای عربی، چین و ژاپن و... این تعداد اینقدر زیاد بود که تقریبا میتوانم بگویم ما گردهمایی غیرسیاسی و فرهنگی که تا این اندازه خبر از آن مخابره شود و میتواند نشاندهنده ثبات یک کشور و امنیت روانی آن باشد، نداریم. این افتخاری است که سینمای ایران میتواند برای کشورش خلق کند و باید تلاش کنیم. مسئولان عالیرتبه نظام، هیأت دولت، مجلس و همه متوجه این شوند که سینما، مهمترین مزیت فرهنگی جمهوری اسلامی ایران است. باید به این باور برسند. درحالحاضر چیزی بالاتر از سینما که بتواند چنین دستاورد بزرگی را رقم بزند، نداریم. بسیاری از درهای بسته را میتوان با سینما باز کرد. بقیه هنرها با همه اعتبار و عزتی که دارند، در ردههای بسیار پایینتری قرار میگیرند و ما از این مزیت، باید کمال استفاده را ببریم. امیدوارم برای سالهای آینده، یک همدلی خیلی جدی پیش بیاید. ما به هر حال سختیهای زیادی کشیدیم که هرگز راجع به آن سختیها، نه مصاحبه کردیم و نه گفتیم و نه من اصلا دوست داشتم که حاشیهها را بگویم. بارها تا مرز ناامیدی رفتیم که آیا اصلا کسی هست که پشت ما بایستد که این حرکت را آن اندازه که میخواهیم بزرگ، انجام دهیم ولی خوشبختانه حمایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان سینمایی بود و بقیه هم به تدریج متوجه عظمت و ابعاد کار شدند و آمدند وسط. فعلا در حد کلام، امیدوارم در آینده به شکلی عملی، کمکمان کنند.