زهرا 39 ساله است. با چادر و مقنعه مشکی پشت موتورش نشسته، موتوری که حالا همه چیز او شده است. مسیر زندگیاش را اینطور خلاصه میکند: «از فرغون تا موتورسواری.» چادرش را مدام مرتب میکند و در صدایش اعتماد به نفس عجیبی موج میزند. متولد نیشابور است. شهرستانی در ۱۲۷ کیلومتری مشهد. از خاطرات مدرسه شروع میکند. اینکه در دوره کودکی ویلچر نداشته و مادرش او را با فرغون به مدرسه میبرده است. او به دلیل یک بیماری در دوران کودکی معلول شده و این معلولیت در پاها و تا حدودی در کمتوانی دستها دیده میشود. موتور زهرا شکل عجیب و غریبی دارد. کمی بزرگتر از موتورهای معمولی است. ایده موتور سواری سال ۸۹ به ذهن او میرسد. با چند نفری مشورت کرد. مدل مناسبی از موتور را به او پیشنهاد دادند. موتور را خرید و به کارگاهی برد تا مطابق نیاز او بازسازی و طراحی شود. کل موتور را از هم جدا کردند و دوباره سر و هم. موتور طوری طراحی شده که زهرا بتواند با وضعیت جسمی کنونی از آن استفاده کند. با این موتور شاد است و به گفته خودش دستفرمان خوبی هم دارد. سویچ را میچرخاند و صدای خر خر موتور بلند میشود. میگوید: «حال موتورم خوب نیست. از این مدل گاز خوردنش میفهمم. دیگر برای خودم حرفهای شده ام.» روایت زندگی زن معلول موتورسوار مشهد را در تابناک میبینید.