تلاش رقبا برای زمینگیر کردن دولت مجموع اتفاقات و رخدادهای یک سال اخیر کشور عیانتر از هر زمانی نشان میدهد که انگیزه زمینگیر کردن دولت در گروههای رقیب آنکه از قضا نهادهای مهمی را نیز تحت اداره خود دارند، قوی است
یک سال بعد از پیروزی مجدد آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری خیلیها تمرکز خود را روی ناکامی دولت وی در تحقق شعارها و وعدههایش قرار دادهاند. هر چند زمین ماندن قسمت قابل توجهی از شعارهای انتخاباتی ۲۹ اردیبهشت اتفاقی غیرقابل انکار است اما اگر یک ارزیابی کلانتر از مجموعه شرایط را مدنظر قرار دهیم خواهیم دید که واقعیت رخ داده در یک سال اخیر قسمت بسیار مهم دیگری هم دارد. شاخص و نمونه آن قسمت کمتر دیده شده از این واقعیت را میتوان براحتی در تحولات امروز کشور حول موضوع برجام یافت. جایی که به جای تحکیم وحدت و اتحاد داخلی، تلاشی مستمر در جریان است تا خروج امریکا از برجام را بهعنوان اهرمی جهت فشار بر دولت به کار بگیرد.
آن هم فشاری که بهنظر میرسد دستهای پشت پرده آن کاملاً تمایل دارند تا مرز زمینگیر شدن و حتی فرو ریختن دولت دوازدهم هم ادامه داشته باشد. واقعیت این است که اگر نقش این مجموعه تلاشها و فشارها را در ناکام ماندن دولت برای تحقق برخی وعدهها نادیده بگیریم، در رصد و ارزیابی صحنه سیاست داخلی به بیراهه رفتهایم. آقای روحانی در شرایطی برای بار دوم پیروز انتخابات شد که جریان مخالف دولت در طول چهارسال قبل از آن انسجام از کف رفته خود را تا حدی بازیابی کرده بودند. این یعنی تجمیع توان برای یک مقابله تمام عیار با رقیبی که در قامت دولت حضوری قدرتمند دارد. در سال ۹۶ برخلاف سال ۹۲ این جریان فارغ از انسجام بیشتری که پیدا کرده بود، ابزارهای جدید نیز به شکل مجموعههای تازه تأسیس و هم هدف برای تاختن به دولت را در اختیار داشت.
خروج از قدرت اجرایی در چهار سال دولت یازدهم این فضا را برای مخالفان دولت فراهم کرد که بیرون از چارچوب دولت دست به یک مجموعه فعالیت تشکلسازی در حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی، هنری و حتی اقتصادی بزنند تا بر ابعاد و کارآمدی حمله به دولت بیفزایند. به عبارتی آقای روحانی در روز بعد از ۲۹ اردیبهشت ۹۶ با مشکلات و کارشکنیهای به مراتب بیشتری نسبت به بعد از ۲۴ خرداد ۹۲ مواجه بود. در چنین اتمسفر سیاسی بود که دولت دوم آقای روحانی تشکیل شد و اگر بحث میزان تحقق شعارهای انتخاباتی او را بدون توجه به این قسمت از واقعیت ماجرا مورد بحث قرار دهیم در واقع دچار یک اشتباه بزرگ در ارزیابی خود شدهایم.
مجموع اتفاقات و رخدادهای یک سال اخیر کشور عیانتر از هر زمانی نشان میدهد که انگیزه زمینگیر کردن دولت در گروههای رقیب آنکه از قضا نهادهای مهمی را نیز تحت اداره خود دارند، قوی است. کافی است به یاد بیاوریم از فردای پیروزی آقای روحانی در انتخابات، تا حد فاصل تنفیذ دوم وی، چه حجمی از تشرها و کنایهها علیه او و دولتش در فضای رسمی شکل گرفت. نمونه برجسته این مورد حمله به وی و عملکردش در نماز عید فطر سال قبل بود. اعتراضات دیماه گذشته که از مشهد و توسط طیف مخالفان دولت کلید خوردند و کشور را برای یک هفته درگیر بحران کردند، فاز بعدی این مجموعه از عملیاتهای سیاسی علیه دولت روحانی بود. پس از آن هم بحث فیلترینگ فضای مجازی و امروز نیز تکمیل پروژه ترامپ در خروج از برجام و حمله به دولت توسط عدهای در داخل، همگی اضلاع این مجموعه فعالیتها بودند.
فعالیتهایی که دو هدف را دنبال میکرده و میکنند؛ اول افزایش سطح مطالبات از دولت و دوم ناتوان نشان دادن دولت در پاسخ به مطالبات عمومی و وعدههایش که در نهایت منجر به کاهش اعتبار دستگاه اجرایی خواهد شد. در چنین شرایطی نه تنها اصلاً کار بدی نیست که از برخی ناکامیهای یک سال اخیر دولت سخن گفته شود، بلکه معیار آزادی بیان چیزی جز این هم نمیگوید. اما در کنار آن باید معیار انصاف هم مدنظر قرار گرفته و از یاد نرود که دولت در گرداب چه کارشکنیها، سنگاندازیها و توطئهچینیها مشغول فعالیت است. نباید از یاد برد مخالفان دولت چگونه و با چه لجستیک سیاسی یارگیری و فعالیت میکنند. مقصر شناختن یک سویه دولت در عدم تحقق برخی وعدهها چیزی نیست جز تکمیل پروژه غیر ملی گروههایی که نشان دادهاند توانایی قربانی کردن هر قسمتی از منافع ملی را به پای مقاصد جناحی خود دارند.