دو مرد جوان که متهم به قتل زنی در بهشتزهرا با انگیزه سرقت اموال او بودند، ادعا کردند اعترافهایشان دروغ بوده و قتل کار آنها نیست.
به گزارش شرق، 28 فروردین 93 جسم نیمهجان زنی 50 ساله بهنام رؤیا درحالیکه روی مزار یکی از نزدیکانش افتاده بود، پیدا شد.
با انتقال این زن به بیمارستان کارهای درمانی روی او آغاز شد و باوجود اینکه درصد هوشیاری این زن بهبود یافته بود، ضربه آنقدر مهلک بود که دوام نیاورد و جان خود را از دست داد.
درحالیکه تحقیقات برای یافتن عامل این قتل آغاز شده بود، پلیس رد تلفن همراه رؤیا را گرفت و متوجه شد این تلفن با سیمکارتی روشن شده است.
با ردیابیهای انجامگرفته زن جوانی که گوشی در دست او بود، شناسایی و بازداشت شد.
او در اولین بازجوییها گفت: این تلفن همراه را پسر مورد علاقهام، وحید، به من داده است. من نمیدانم تلفن را از کجا آورده است. او این تلفن را بهعنوان هدیه به من داد.
پلیس در ادامه اقدامات خود، وحید را بازداشت کرد. این جوان در ابتدا مدعی شد تلفن همراه را پیدا کرده است، اما بعد از چند روز اعترافش را پس گرفت و گفت فردی بهنام قاسم این تلفن را به او داده است.
مرد جوان گفت: قاسم از بچهمحلهای ما بود. یک روز که من در پارک بودم این تلفن را به من داد و گفت چند روزی آن را نگهداری کنم و من هم این کار را کردم، اما دیگر قاسم سراغ تلفن نیامد و من هم آن را به نهال، دختر مورد علاقهام دادم.
این گفتههای متهم مورد قبول پلیس قرار نگرفت و از او دوباره بازجویی شد و اینبار اعتراف کرد با دوستانش سرقتهایی را انجام داده است.
وحید گفت: من و دوستانم، سعید و کامران، مواد مصرف میکردیم و برای اینکه هزینههای مواد را تأمین کنیم از ماشینهایی که در بهشتزهرا پارک بودند، سرقت میکردیم. آن روز هم برای سرقت رفته بودیم که زنی را بالای سر قبری دیدیم که دعا میخواند و گریه میکرد؛ حواسش به ما نبود، من هم در یک لحظه با چوب به سر او زدم و وسایلش را برداشتم، فکر نمیکردم ضربهای که میزنم باعث مرگش شود.
متهم گفت: تلفن همراه این زن را به دختر مورد علاقهام دادم و وسایل دیگرش را هم برداشتم. فکر نمیکردم او مرده باشد.
با توجه به اعترافات این متهم دو دوستش هم بازداشت شدند. این متهمان نیز به جرمشان اعتراف کردند و پذیرفتند در سرقت اموال داخل خودروی شهروندان مشارکت داشتهاند.
بهاینترتیب، متهمان ازسوی شکات دیگر پرونده که اموالشان سرقت شده بود، شناسایی شدند.
با صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به شعبه 11 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه کیفرخواست علیه سه متهم خوانده شد و ازسوی دادستان، وحید متهم به قتل رؤیا، زن 50 ساله و سرقت اموال او و سعید متهم به معاونت در قتل و مشارکت در سرقتها و کامران متهم به معاونت در سرقتها شد.
در ادامه اولیایدم حاضر در جلسه رسیدگی خواستار قصاص متهم شدند و گفتند: مادر ما زن بسیار مهربان و خوبی بود و به خاطر مصیبت ازدستدادن یکی از نزدیکانمان خیلی ناراحت بود و برای فاتحهخوانی به سر قبر او رفته بود.
مادر ما هیچ کار بدی نکرده بود و گناهی نداشت. ما عاملان قتل او را نمیبخشیم و درخواست قصاص داریم.
در ادامه متهم ردیف اول در جایگاه حاضر شد. وحید گفت: من اتهام را قبول ندارم و قبلا دروغ گفتهام. گفتههایم در دادسرا را قبول نمیکنم.
او گفت: من و دوستانم معتاد بودیم و مواد مصرف میکردیم. بعد از بازداشت بهدلیل اینکه مواد مصرف میکردیم بهشدت تحت فشار بودیم و خماری ما را خیلی اذیت میکرد. آن روز هم مجبور شدم اعتراف کنم، چون خیلی خمار بودم. قتل کار ما نبوده و من حتی سرقتها را هم قبول ندارم.
متهم در پاسخ به این سؤال که چطور وقتی دختر مورد علاقهاش اعتراف کرده گوشی را از او گرفته، داستانهای مختلفی را برای پلیس تعریف کرده است، گفت: چون مأموران به من میگفتند تو دروغ میگویی، من هم مجبور بودم هربار داستانی را سرهم کنم و بگویم.
در ادامه سعید در جایگاه حاضر شد. او هم اتهاماتش را رد کرد و گفت: من نمیدانم چطور گفته میشود صاحبان خودرو من را شناسایی کردند. من اصلا در بهشتزهرا نبودم.
متهم گفت: آن روز که این اتفاق افتاد اصلا من با دوستانم نبودم. ما بچهمحل بودیم از بچگی با هم دوست بودیم و مواد میکشیدیم، پدر وحید پولدار بود و وحید برای تأمین مواد مشکلی نداشت، اما من و کامران مواد میفروختیم تا هزینه مواد خودمان تأمین شود و از منطقه خودمان هم بیرون نمیآمدیم.
متهم گفت: وقتی بازداشت شدیم، بهدلیل اینکه هر سه معتاد بودیم و حالمان بد بود، وحید گفت بیایید اتهام را قبول کنیم، پدر من اموال زیادی دارد و برایمان سند میگذارد و بیرون میآییم. اما بعد گرفتار شدیم.
متهم در پاسخ به این سؤال که چگونه چند نفر از مالباختگان گفتهاند شما را حین فرار دیده و حتی سعی کردهاند شما را متوقف کنند، گفت: من نمیدانم چطور این حرف را میزنند؛ من اصلا آنجا نبودم.
با پایان گفتههای متهمان با توجه به اینکه تعدادی از اولیایدم در خارج از کشور زندگی میکردند، دادگاه تا زمان تعیین وکیل رسمی دادگستری برای بیان خواسته اولیایدم به بعد موکول شد.