پس از گذشت چند روز هنوز و همچنان به آن افطاری می اندیشم.
نزدیک اذان مغرب بود. جایی ایستادیم تا بقیه برسند. اذان که نزدیک شد رفتیم داخل مسجد. دیدم چند سفره چیده اند وسط مسجد به نحوی که جای زیادی برای نماز خواندن نمانده بود. با تعجب از خودم می پرسیدم پس این مردم کجا می خواهند نماز بخواهند. تا آنجا که من درین چند دهه دیده بودم، بعد از نماز تازه باعجله سفرهٔ افطار در برخی از مساجد پهن می شود و افطاری هم بعد از اقامهٔ نماز داده می شود. حالا اینجا سفره از قبل از اذان در مسجد چیده شده است. عجب.
اذان که دادند، دیدم مردم نشستند کنار سفره. چای و خرما و فرنی و زولبیا. کمی بعد هم پلومرغ. اگر فرنی یا پلوی بیشتر هم کسی می خواست، بدون تعجب یا پرسش یا حتی کنجکاوی به او می دادند. مردم با حوصله افطار خوردند. بعضی که مسافر بودند، ایستادند به نماز فرادا و برخی از مردم هم مسجد را ترک کردند. تازه بعد از پذیرایی از افرادی که تازه وارد می شدند نماز قرار بود شروع شود و شاید بعدش هم کسی منبری می رفت و به وعظ و نصیحت می پرداخت و مردم را دعوت به مکارم اخلاقی و اجتماعی می کرد.
شوکه شدم! دوستانِ همراه هم شوكه شده بودند. اين نه رسم است كه ابتدا از مردم پذیرایی کنی، آن هم با این همه گشاده رویی و رهایی و بعد که پذیرایی کردی هیچ نگاه نکنی که چه کسی می ماند برای همراهی با تو و دیگر متولیان در انجام عبادتی که به آن اعتقاد داری و مردم را آزاد بگذاری که با تو بمانند و نماز بخوانند و به وعظ و دعوتِ خطیبِ مدعو تو گوش بسپارند. بی کوچکترین چشمداتی به اطعامِ پر از اکرامِ مردم، همشهريان و مسافران و رهگذرانِ آشنا و ناشناس، بپردازى. و اين اطعامِ پر از اکرام از مردم را حتى كريمانه طراحى و اجرا كنى.
عاجز از نزديك شدن به فهم اين كنشِ كريمانه در اطراف آن به اعجاب و احترام قدم مى زديم با دوستان آن شب و هنوز هم اين اتفاق مرا رها نكرده است.
بعد از خاطرم گذشت يكى از آن چيزهايى كه مى تواند اديان و سنت ها را در جوامع حفظ و چراغ آنها را در دل مردمان در طول قرون اعصار روشن و بالنده نگه دارد، چنين رفتارهايى است.
غرقه شدن در مباحث نظرى و استدلال ها، گاه حتى بزرگان اديان را در اين دام مى اندازد كه دين خود را از اين طريق حفظ كنند و گسترش دهند. و اين امر باعث مى شود كه روز به روز انتزاعى تر شوند و از مردم و واقعيت هاى اخلاقى و اجتماعى فاصله بيشترى بگيرند. تا آنجا كه دين خود را از زندگى جارى در متن اجتماع به گوشه كلاس ها و خلوت خاموش كتابخانه ببرند و در آنجا محبوس سازند و از جريان حيات انسانى دور و خارج سازند.
متوليان مسجد جامع چمستان اما همهٔ دغدغه مندان دین و اخلاق را به سفرهٔ کریمانهٔ افطاری ای دعوت می کنند که مسیر درست زنده نگه داشتن دین و فضائل اجتماعی را به تصویر می کشد. آنان، البته، کار خودشان را انجام می دهند و در بند نمایش چیزی نیستند. اما کارشان تماشایی است و ره آموز.
از سفرهٔ افطاری مسجد جامع چمستان، در استان مازندران، بیاموزیم که اجتماع ایرانی را به کرامت و آزادگی باید ساخت. نان باید داد به مردم و از ایمانشان نباید پرسید؛ ایمانشان را نباید وارسید. آنان خود ایمان خواهند آورد اگر دعوت به کرامت باشد