ملاقات دوجانبه دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین روسای جمهوری آمریکا و روسیه در نشست مهم هلسینکی در فنلاند نظرها و توجهات جهانی را به چند جهت به خود جلب کرد. اهمیت این دیدار زمانی بیشتر می شود که هر بار شاهد تلاش این دو رئیس جمهور برای آغاز همکاری و گسترش باب دوستی بودیم از سمت دیگر در اثر فشارهای کنگره و نهادهای قضایی و اطلاعاتی آمریکا، نظاره گر افزایش شکاف و فاصله میان روسیه و امریکا هستیم. بر کسی پوشیده نیست که ترامپ قلباً و باطناً تمایل به همکاری با روسیه و تجدید نظر در نظام تحریمی گسترده علیه این کشور دارند اما ساختار قدرت در آمریکا و حساسیت اعضای کنگره به خصوص طیف دموکرات ها این اجازه را به ترامپ جهت عملیاتی ساختن راهبرد اش نداده است. بدین رو تلاش ترامپ تا به امروز به بن رسیده است و حال باید دید که انفاقات و تحولات آتی چه سرنوشتی برای ترامپ رقم خواهد زد. به نظر می رسد سمت و سوی تجولات در خاورمیانه، شرق آسیا و حتی خود اروپا و چین این فضای ذهنی و روانی را در میان اعضای کاخ سفید ایجاد کرده که دیگر نباید رابطه دشمنی و تحریمی با روسیه تداوم پیدا کند و این کشور باید در مرکز همکاری آمریکا قرار گیرد.
یکی از زمینه های همکاری مهم محور واشنگتن و مسکو، بحران های خاورمیانه و به خصوص سوریه است که آمریکا طی هفت سال اخیر هیچ گونه راهبرد و سیاست مشخصی در قبال این تحولات نداشته است. در بحران سوریه نیروهای تحت حمایت آمریکا به اصطلاح میانه رو به داعش پیوستند و این امر اعتبار و حیثیت آمریکا را به عنوان یک کشور بزرگ در منطقه زیر سوال برد. از سوی دیگر امروز مساله تداوم حضور نزدیک به دو هزار نیروی آمریکایی در سوریه مطرح است که با وجود برنامه ترامپ مبنی بر خروج کامل از سوریه، هنوز ایده و راهکار مشخصی برای آینده حضور این نیروها در سوریه مشخص نشده است. تمامی این موارد این جمع بندی را در ترامپ و یاران سیاسی اش ایجاد کرده که برای گذر از بن بست سوریه راهی جزء همکاری و جلب نظر روسیه به عنوان قدرتی برتر در این کشور ندارند. از منظری همکاری با روسیه می تواند باعث مشخص شدن وضعیت خود نیروهای آمریکایی در سوریه و از سوی تعیین تکلیف خود بحران شود. در همین راستا دولت آمریکا به طور تلویحی پذیرفته که تا مدت معینی دولت مرکزی سوریه در قدرت بماند و در یک شرایط عادی این دولت مورد بررسی قرار گیرد. نکته و مساله مهم دیگری که باعث ترغیب آمریکا به سمت همکاری با روسیه شده است، مساله ایران است.حضور ایران در جعرافیای سوریه و به خصوص در بخش های جنوبی این کشور، هراس و نگرانی ها را در میان سران تل اویو بیشتر کرده است. سران صهیونیستی به همراه آمریکا، خواستار خروج کلیه نیروهای حاضر ایرانی در سوریه هستند. باز این در این بین هم رهبران آمریکا بر این باورند که هیچ کشور اندازه روسیه ظرفیت و توانایی به چالش طلبیدن حضور ایران در سوریه ندارد.
با عطف به این امر یکی از محورهای مهم نشست دوجانبه پوتین و ترامپ در هلسینکی مساله حضور و نفوذ ایران در سوریه بود. رئیس جمهوری آمریکا بعد از خروج از برجام به شدت در تلاش است جمهوری اسلامی ایران را در منطقه خاورمیانه و شامات ایزوله کند. اساسا یکی از بندهای درخواستی مایک پمپئو از ایران همین مساله حضور و قدرت منطقه ای ایران است. دولتمردان آمریکا بر این باورند که تا زمانی که ایران کماکان قدرت برتر منطقه ای است و صاحب نفوذ و پرستیژ در میان جریان های سیاسی است، امکان مقابله با ایران وجود ندارد. بدین رو تیم سیاسی آمریکا به شدت در تلاش است با ارائه سیاست های تشویقی همچون کاهش تحریم ها و حتی شناسایی شبه جزیره کریمه، موافقت روسیه را برای پروژه مقابله با ایران کسب کنند. این سیاست به دو دلیل محکوم به شکست است. نخست اینکه ترامپ در داخل آمریکا و در میان اعضای کنگره بسیار مورد بی مهری است و بخش اعظم سناتورهای حاضر در سنا همراه با ترامپ نیستند. از این منظر، مساله ترمیم روابط با مسکو، خارج از حیطه اختیارات ترامپ و اعضای کاخ سفید است و نکته مهم دیگر مساله حضور و قدرت منطقه ای ایران در خاورمیانه، موضوعی مربوط به امروز و فردا نیست. نفوذ ایران در منطقه، ساختاری و ژئوپلیتیک محور است. موقعیت استراتژیک جمهوری اسلامی ایران، آرمان های انقلاب اسلامی و از همه مهم تر رویکرد صلح آمیز منطقه ای ایران، همگی باعث برتری موقعیت ایران در مقایسه با رقبای منطقه همچون عربستان شده است و این موارد باعث عمق یافتن نفوذ و موقعیت ایران در منطقه و به خصوص سوریه شده است که حتی با معامله بزرگ قدرت های بزرگ هم حذف شدنی نیست. ایران بنا به اذعان خود اندیشکده های غربی و ناظران منطقه ای نقش اول را در مبارزه با تهدید تکفیریسم در سوریه دارد و در صورت عدم کمک های لجستیکی و مشاوره ای ایران به دولت اسد، امکان حذف داعش از منطقه وجود نداشت. هم اکنون هم تهدید و حضور داعش در سوریه به طور کامل برطرف نشده است و این گروه با در اختیار داشتن نیرویی در حدود 2500 الی 3000 نفر، آماده کارزار و حضور دوباره در جعرافیای سوریه و حتی عراق است. شوربختانه دولت آمریکا و کشورهای عربی منطقه به جای تلاش برای ثبات بخشی به خاورمیانه و رفع تهدید تکفیریسم، پیکان حملات شان را بر روی ایران قرار داده اند که نتیجه ای جزء افزایش بی ثباتی و نا امنی نخواهد داشت.
رهبران عربی منطقه باید این نکته را در نظر داشته باشند که ایران یکی از پایه های مهم ثباث در منطقه خاورمیانه است و فقدان حضور و کمک های امنیتی ایران در منطقه، زمینه را برای فعالیت مجدد جریان های تکفیری فراهم می کند که این جریان ها در درجه اول ثبات و امنیت خود این کشورهای سنی نشین را مورد تهدید قرار خواهد داد. با عطف به این امر ضروری است که کشورهای بزرگ خاورمیانه با بهره گیری از تجارب تاریخی و قرار دادن محور امنیت منطقه ای، مانع از سنگ اندازی ها و نفوذ قدرت هایی چون رژیم صهیونیستی برای اختلاف افکنی و تشدید بی ثباتی در منطقه شوند. رهبران عربی منطقه باید این مساله را در نظر داشته باشند که ایده ال رژیم صهیونیستی در منطقه، تشدید بی ثباتی و رقابت محوری میان قدرت های بزرگ این منطقه است.