بار دیگر جمعیت بزرگی از هموطنانمان که در ایام انتخابات ریاست جمهوری مورد توجه قرار میگیرند و وعده های فراوانی برای رفع مشکلاتشان داده میشود، فراموش شدهاند؛ فراموشی که بعید است تا انتخابات بعدی پایان بیابد!
به گزارش «تابناک»؛ در یک دهه اخیر در کشورمان، شمار زنان سرپرست خانوار ۸۶ درصد افزایش پیدا کرده، تا جایی که هم اکنون بیش از سه میلیون زن سرپرست خانوار در کشور وجود دارد. این گروه شامل زنان بیوه، زنان مطلقه، همسران مردان معتاد، همسران مردان زندانی، همسران مردان بیکار، همسران مردان مهاجر، زنان خودسرپرست (زنان سالمند تنها)، دختران خودسرپرست (دخترانی که هرگز ازدواج نکردهاند) و همسران مردان ازکارافتاده میشود.
عوامل اجتماعی مانند کاهش ازدواج، افزایش طلاق، سوانح جاده ای، فوت همسر و اعتیاد در افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار نقش زیادی دارد. همچنین تمایل به زندگی مجردی در دختران و تنها زیستی از عواملی است که باعث رشد این آمار میشود.
بدیهی است که چالشهای این قشر از جامعه به واسطه آسیبهایی که آنها را تهدید میکند زیاد است، چون بنا بر آمار ۹۰ درصد این گروه هرگز شانس ازدواج ندارند. به ویژه اینکه ۷۱ درصد زنان سرپرست خانوار دارای فرزند هستند و از این رو در عین سرپرستی خود باید مسئولیت فرزند را نیز داشته باشند.
این در حالی است که تنها ۴۰ درصد زنان سرپرست خانوار، تحت پوشش نهادهای حمایتی همچون بهزیستی و کمیته امداد قرار دارند. به این صورت که حدود یک میلیون زن تحت پوشش خدمات حمایتی کمیته امداد و ۲۰۰ هزار نفر نیز تحت پوشش خدمات بهزیستی هستند.
با وجود این، حدود ۳ میلیون زن سرپرست خانوار با بیکاری دست و پنجه نرم میکنند. تا جایی که بیکاری زنان، سه برابر مردان برآورده شده است. به این دلیل وجود نوعی فقر زنانه در جامعه تعریف میشود که نیازمند آسیب شناسی و راهکار است.
رویکرد اصلی دولت و نهادهای حمایتی مسئول در این راستا توانمندسازی این دسته از زنان است، چون طرحهایی همچون بیمه زنان سرپرست خانوار و تعیین مستمری با وجود بیکاری گسترده در این طیف به سرانجام نهایی نرسیده است. این در حالی است که کارشناسان بر این باورند که دولت بار مالی کافی برای پوشش دهی بیمه تمامی زنان سرپرست خانوار را ندارد.
این نکته نیز مطرح میشود که قطعا از سه میلیون زن سرپرست خانوار تعدادی تمایل به حمایت از سازمانهای مسئول نداشته باشند؛ مانند دختران خود سرپرستی که تنها زندگی میکنند. با وجود این توجیه، باید در نظر بگیریم که بخش بزرگی از زنان سرپرست خانوار دارای فرزند هستند که با احتساب فرزندانشان جمعیتی ۵ میلیونی را تشکیل میدهند؛ بنابراین، باید طرحی فراگیر در دستور کار قرار گیرد تا در کنار توانمندسازی و ایجاد اشتغال، از آنها حمایت بیمهای نیز داشته باشد.
در این راستا ۲۳۰ میلیارد تومان برای بیمه اجتماعی زنان سرپرست خانوار در بودجه ۹۷ پیش بینی شده که به گفته برخی صاحبنظران مبلغ کمی است. دیگری برنامه جامع زنان سرپرست خانوار است که قرار بود در سال جاری اجرایی شود.
البته رویکرد برنامههای تدوین شده برای زنان سرپرست خانوار مبتنی بر توانمندسازی است و متأسفانه کمتر به بحث بیمه و تامین مستمری برای آنها توجه میشود. این در حالی است که این گروه از زنان نیاز به حمایت جدی سازمانهای مسئول دارند؛ هماکنون شاهدیم که یک زن سرپرست خانوار که تحت پوشش نهادهای حمایتی باشد، حدود ۵۳ هزار تومان مستمری دریافت میکند که با افزایش مستمریهای جدید به ١٩٣ هزار تومان میرسد.
در حالی که قرار بود بر اساس قانون برنامه پنجم توسعه، هر سال ۱۰ درصد این زنان، توانمند و از چرخه حمایت سازمانها خارج شوند، اما در مقام عمل و واقعا چنین اتفاقی نیفتاده است. متاسفانه به دلیل حس ناامنی اقتصادی که این زنان به آینده دارند، بسیاری از آنها ترجیح میدهند از پوشش نهادهای حمایتی خارج نشوند تا همین مستمری ناچیز را هم از دست ندهند.
این در حالی است کاهش مسئولیتهای اجتماعی برای حمایت از زنان سرپرست خانوار، نبود حمایت کافی از اشتغال این زنان، نوع نگاه سنگین جامعه به زنان طلاق و وضعیت معیشتی نامناسب اغلب آنان، موجب شده که این زنان خیلی زودتر از سنشان پیر شوند؛ بنابراین فقر نیز به مشکل سالمندی آنها افزوده میشود.
از این روی، حمایت از این زنان به یک نظام کارآمد رفاه و تأمین اجتماعی نیاز دارد که این رویکرد با پرداخت مستمری ناچیز به آنان، فاصله معناداری دارد؛ نظامی که میتواند همراستای برنامه اقدام و عمل با هدف توانمندسازی زنان سرپرست خانوار به پیش رود؛ به عبارتی در کنار اعطای تسهیلات کم بهره برای راه اندازی شغل و کسب و کار باید راهبردی باشد که زنانی که توانایی اشتغال ندارند، بتوانند خدمات بیمه و مستمری دریافت کنند. البته رویکرد کلی نباید این گونه باشد که همه زنان سرپرست خانوار باید خود توانمند شوند و از چتر بیمهای بیرون بیایند بلکه باید غربالگری اجتماعی وجود داشته باشد.
به این صورت که آن دسته از زنان سرپرست خانوار که آسیب دیدهتر هستند برای بازتوانی زیر حمایت بهزیستی قرار بگیرند و بقیه نیز به نحوی چینش شوند که هیچ گاه حمایت اجتماعی و بیمهای از آنها برداشته نشود، وگرنه روز به روز بر تعداد این زنان افزوده میشود؛ پدیدهای که میتواند پیامدهای بسیاری در ابعاد اجتماعی و روانی برای جامعه به بار آورد. به ویژه که این دسته از زنان نیازمند کمک هستند.
هر چند رویکرد برنامه اقدام و عمل دولت در دسته بندی این زنان مطلوب است، باید زمینه مالی برای بیمه زنان سرپرست خانوار نیازمند در نظر گرفته شود.
نکته دیگر اینکه سمنها و نهادهای غیردولتی نیز باید همگام با طرحهای ناتمام دولتی مانند بیمه و پرداخت مستمری به میدان بیایند، چون کمیته امداد، تأمین اجتماعی و بهزیستی تا اکنون نتوانسته اند مجموع جمعیت زنان سرپرست خانوار را پوشش دهند. از این روی، لازم است سمنهای محلی برای شناسایی، معرفی و خدمات دهی زنان نیازمند همپای سازمانهای مسئول اقدام کنند تا فقر از آنچه هست زنانهتر نشود.