با وجود افزایش هزینههای مجموعه نشریات همشهری برای مردم تهران، عدهای برای حفظ ساختار کنونی و پرداخت هزینهها از جیب مردم تأکید دارند؛ اما آیا اساساً حتی پرداخت کسری از رقم یارانه همشهری توجیه پذیر است و در شرایطی که پایتخت با چالشهای اساسی روبه روست، هزینه کردنِ این پنجاه و چهار میلیارد تومان یارانه در سایر بخشهای فرهنگی تهران و یا حتی خدمات عمومی خواسته مردم تهران نیست؟
به گزارش «تابناک»؛ با افزایش شدید قیمت کاغذ، روزنامههای کشور که اکثراً تیراژ اندکی دارند و میزان مخاطبان بسیاری از آنها به اندازه برخی از وبسایتهای خبری نه چندان مطرح نیز نیست، امکان ادامه با تکیه بر یارانه و آگهی را نداشتند و در ماههای اخیر، مستمراً تعطیلی برخی از آنها مطابق با پیشبینیها تحقق یافت. با این حال نشریاتی با تکیه بر منابع عمومی منتشر میشوند و انتشارشان ارتباطی با قاعده عرضه و تقاضا، همچنان روی گیشه روزنامه فروشیها با همان رویه سابق حضور پرحجمی دارند.
همشهری که در واقع یک مجموعه نشریه متشکل از روزنامه همشهری و ضمائم آن و مجموعه مجلات میشود، جزو پرهزینهترین نشریات کشور است؛ هزینههایی که به مدل پرداخت حقوق، توسعه بدون آیندهنگری اقتصادی آنها و در عین حال، ارزانفروشی نشریات برای رقابت با بخش خصوصی واقعی بازمیگردد؛ برای نمونه، به باور اغلب ناظران، قیمت پشت جلد مجلات همشهری هیچگاه واقعی نبوده و این نشریات با دامپینگ در پی گرفتن سهم بازار از نشریات رقیب فعال در بخش خصوصی بودهاند.
این رویه ادامه داشت تا اینکه همشهری که روزگاری در رقابت با جامجم بزرگترین بنگاه مطبوعاتی کشور و سودآورترینِ آنها محسوب میشود، با چالشِ توسعه اینترنت و گسترش اطلاع رسانی آنلاین مواجه شد. این چالش صرفاً برای رسانههای داخل ایران نبود؛ اما رسانههای داخلی نظیر همشهری با وجود به کارگیریِ شماری از مدعیان نظریه پردازی و تدریس روزنامه نگاری از دنیا عقب ماندند و در حالی که نشریاتی چون نیویورک تایمز افت تیراژشان را به 571 هزار نسخه کاغذی را با فروش دو میلیون و پانصد هزار نسخه دیجیتال جبران کرد، همشهری که امروز در بحران قرار دارد، هنوز عرضه نسخه ارزان دیجیتال را شروع نکرده است.
در این شرایط، تعطیلی مجلات همشهری برای کاهش زیاندهی این بنگاه، با جنجالهایی همراه شد و در نهایت این مجموعه مجلات به شخصی واگذار شد که احتمالاً با توجه به وضعیت بازار نشر و پایان دورانِ توجه عمده ی مردم به رسانههای کاغذی، این شخص نیز توان پرداخت هزینهها را نخواهد داشت و این مجلات به فرجام مشخص تعطیلی خواهند رسید. این نقل و انتقالات منجر به اعتراضاتی عمدتاً از سوی سردبیران و خبرنگاران برخی مجلات همشهری شد که در نهایت یک شفاف سازی تکاندهنده را در پی داشت.
محسن هاشمی اخیراً درباره این زمینه به صراحت گفت: «مجلات همشهری موضوع پیچیده ای است و زمانی این روزنامه درآمدزا بود؛ اما از زمانی که به دست دوستان اصولگرای ما افتاد ،بسیار بزرگ شد و در دوازده سال گذشته نیروهای آن بالغ بر هزار و 100 تن رسید. قیمت مجله ها نیز افزایش پیدا کرد و هر که وارد روزنامه می شد، به دنبال ساماندهی بدون تعدیل نیرو بود. در حال حاضر ماهیانه 45 میلیارد (ریال) یارانه به روزنامه همشهری داده میشود. امیدواری ما این بود که با حضور آقای حاجی در این مجموعه، با توجه به تجربیات گسترده ایشان اقدامات خوبی انجام شود.»
با توجه به گفتههای رئیس شورای شهر تهران، مجموعه مؤسسه همشهری سالیانه 54 میلیارد تومان روی دست مردم تهران خرج میگذارند! آیا شهری که مترویش به اندازه کافی کوپه ندارد تا در مقاطع زمانی کوتاهتری، شاهد حضور قطار در ایستگاهها و کاهش تراکم مسافران باشیم و نیازمند هزینههایی تا این حد بدیهی است، باید سالیانه 54 میلیارد تومان هزینه انتشار روزنامهاش از محل منابع شهر تهران را بپردازد؟ این ولخرجی برای روزنامه نگاری در دوران مرگ روزنامه نگاری چه معنایی دارد؟
نه تنها همشهری بلکه همه رسانههای وابسته به دولت و بودجههای غیرخصوصی، در این شرایط اقتصادی اگر توان سوددهی یا دستکم عدم زیاندهی را ندارند، نباید هزینههایش را از جیب مردم برداشت کنند و در حالی که رسانههای خصوصی در این دوران به شدت تحت فشار هستند، اخبار تلخی از بریز و بپاشها و حقوقهای پرداختی قابل توجه در رسانههای متکی به منابع عمومی به گوش برسد. خوشبختانه به اندازه کافی اطلاع رسانی دیجیتال فراگیر شده که نیازی به چنین ریخت و پاشهایی از جیب مردم نباشد؛ اما آیا کارگزاران مرتبط، درک درستی از اوضاع کنونی دارند و شجاعت توقف این وضع را خواهند داشت؟