تاریخ، حوادث تلخ و شیرین بی شماری را به یاد دارد که از درون آن، قهرمانان فراوانی سر برآورده اند، ولی هیچ حادثهای به اندازه حادثه عاشورا جاودانه و تاریخ ساز نبوده است؛ هرچند این حادثه در مکانی معیّن و زمانی محدود اتفاق افتاد، شعاع آن همه عالم را فرا گرفت.
این ویژگی خاص می طلبد که درباره واقعه ای با این عظمت و پیرامون آن، پژوهش و تحقیق جامعی صورت گیرد. این نوشتار می کوشد تا مختصر به یکی از زوایای این نهضت ماندگار یعنی دلایل عدم بیعت امام حسین (ع) با یزید بپردازد و تحقیق گسترده تر را بر عهده پژوهشگران عزیز گذارد.
داده های تاریخی نشان می دهد، امام حسین (ع) در برابر حکومت وقت دو راه بیشتر نداشت: 1 - قیام؛ 2 - بیعت. نتیجه قیام، شهادت و یا تشکیل حکومت بود و نتیجه بیعت، ذلت و نابودی اسلام. امام (ع) قیام را انتخاب کرد و هدف خود را امر به معروف و نهی از منکر دانست و بارها از محو دین و ظهور بدعت(1) سخن گفت و خطرات امویان را گوشزد کرد.(2) از سوی دیگر، همگان را نیز به قیام علیه یزید و ستم گران فراخواند.(3) نتیجه قیام امام حسین (ع) احیای اسلام،(4) انقراض حکومت اموی(5) و نهادینه کردن فرهنگ عزت مندی بود،(6) به گونه ای که گفته شده است: «ان الاسلام محمدی الحدوث، حسینی البقاء».(7)
موسیو ماربین آلمانی می گوید: «حسین با قربانی کردن عزیزترین افراد خود... به دنیا درس فداکاری آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ، ثبت و در عالم، بلند آوازه ساخت و اگر چنین حادثه ای پیش نیامده بود، قطعاً اسلام به حالت کنونی نمی ماند و ممکن بود یکباره اسلام و اسلامیان محو و نابود گردند.»(8)
امام حسین (ع) با شرکت در یک جنگ نابرابر به شهادت رسید و اهل بیت او را به اسارت بردند، ولی به قول استاد شهید مطهری (ره) آن حضرت به اهداف خود دست یافت.(9) این در حالی است که اگر امام با یزید بیعت می کرد، نه تنها به آرمان ها و اهداف خود دست نمی یافت، بلکه بیعت او آثار منفی متعددی را در پی داشت، که به مواردی اشاره می کنیم.
1) تثبیت حکومت غیر مشروع امویان
امویان در صدد بودند حکومت خود را موروثی کنند. روزی ابوسفیان خطاب به افراد قبیله خود گفت: «یا بنی امیّة! تلقّفوها تلقف الکرة...؛(10) ای فرزندان امیه! با خلافت اسلامی مانند توپ، بازی کنید و آن را به یک دیگر پاس دهید.»
معاویه نیز سعی کرد با بهره گیری از زر و زور و تزویر، حکومت امویان را حفظ کند، از این رو ولایت عهدی یزید را مطرح کرد و با بیعت گرفتن برای او، کوشید به اهداف خود دست یازد. بی تردید حکومت یزید بر اساس لیاقت و مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی تشکیل نشد، چرا که او ویژگی های یک رهبر اسلامی را نداشت. مردم و به ویژه خردمندان جامعه یزید را می شناختند و او را فاسق و فاقد مدیریت می دانستند. حتی طرفداران معاویه نیز به این مطلب آگاهی داشتند و بر او خرده گرفتند.
هنگامی که معاویه به «زیاد»، فرماندار مدینه نامه نوشت که برای یزید بیعت بگیرد، وی در جواب نوشت: یزید، مردی است که با سگ ها و میمون ها بازی می کند و جامه های رنگارنگ می پوشد و پیوسته شراب می نوشد... اگر مردم را به بیعت وی بخوانیم به ما چه خواهند گفت؟ در حالی که هنوز مردانی چون حسین بن علی (ع) و عبد الله بن عباس... در میانشان هستند. امام حسین (ع) نیز در نامه ای معاویه را به دلیل طرح رهبری یزید نکوهش کرده و از وی به شراب خوار و فاسق یاد کرده است.(11)
معاویه در زمان خود موفق نشد از امام حسین (ع) برای یزید بیعت بگیرد، اما به یزید سفارش کرد از شخصیت هایی مانند عبد الله بن زبیر و امام حسین (ع) بیعت بگیرد. البته به او توصیه نمود با امام حسین (ع) با خشونت رفتار نکند، زیرا امام موقعیت اجتماعی خاصی دارد.
بیعت امام با یزید دو فایده برای حکومت داشت: یکی، زمینه بیعت دیگران را فراهم می کرد و دوم، موجب مشروعیت حکومت یزید می شد و زمینه موروثی شدن حکومت امویان را آماده می نمود.
پس از مرگ معاویه، یزید به ولید بن عتبه، استان دار مدینه دستور داد که از امام (ع) بیعت بگیرد. آن حضرت در جواب ولید فرمود: ما از خاندان نبوت و معدن رسالت و جای گاه رفیع رفت و آمد فرشتگانیم، در حالی که یزید مردی است فاسق، می گسار و قاتل بی گناهان؛ او کسی است که آشکارا مرتکب فسق و فجور می شود. بنابر این هرگز شخصی چون من، با مردی همانند وی بیعت نخواهد کرد.(12)
استاد شهید مطهری می نویسد: «گذشته از مفاسد دیگر، دو مفسده در بیعت این آدم بود که حتی در مورد معاویه وجود نداشت: یکی، بیعت با یزید، تثبیت خلافت موروثی [امویان ] از طرف امام حسین (ع) بود؛ یعنی مسأله خلافت یک فرد نبود؛ مسئله خلافت موروثی مطرح بود. مفسده دوم مربوط به شخص خاص یزید بود... .»(13)
اما عدم بیعت امام حسین (ع) موجب نابودی حکومت امویان شد. بررسی تاریخ حکومت بنی امیه نشان می دهد حکومت کوتاه آنان با مشکلات و بحران های فراوانی روبرو شد و دوام پیدا نکرد.
عباس محمود عقاد می نویسد: «دستاورد یکی از روزهای دولت بنی امیه (فاجعه کربلا) این شد که کشوری به آن وسعت و پهناوری، به اندازه عمر طبیعی یک انسان نپایید و از چنگشان بیرون رفت. امروزه که عمر گذشته هر دو طرف را در ترازو می گذاریم و حساب برد و باخت هر یک را می سنجیم، پیروزمند روز کربلا (یزید) را مغلوب تر از مغلوب و شکست خورده می بینیم و پیروزی را کاملاً با حریف او (امام حسین) مییابیم.»(14)
2) آسیب به دین
تاریخ نشان می دهد که امویان، دین ستیز بودند و حیات خود را در دین زدایی جست و جو می کردند. روزی ابوسفیان خطاب به امویان گفت: «... ای خویشاوندان من! بدانید نه بهشتی در کار است و نه دوزخی، بلکه حکومت مطرح است و باید به حکومت رسید...».(15) شبی مغیره نزد معاویه آمد و در همان وقت صدای اذان بلند شد. معاویه با شنیدن شهادت به رسالت پیامبر (ص)، چنان ناراحت شد که گفت: ببین محمد چه کرده، نام خود را کنار نام خدا گذاشته است.(16) او آن چنان به دین و ارزش ها بی اعتنا بود که نماز جمعه را روز چهارشنبه خواند.(17) ولید بن عبد الملک هنگامی که به خلافت رسید، خطاب به قرآن گفت: زمانی که نزد خدا رفتی، بگو: ولید مرا تیرباران کرده است.(18)
یزید نیز گفت: «لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل؛ بنی هاشم با حکومت بازی کردند و هیچ خبری از آسمان نیامد و هیچ وحیی نازل نشد.»
در این جا برخی از سخنان امام حسین (ع) را می آوریم که دین زدایی امویان را نشان داده و جوّ حاکم در جامعه آن روز را ترسیم کرده است.
آن حضرت در مسیر کربلا با فرزدق ملاقات کرد و به روشنی از خلاف کاری های حاکمان شام سخن گفت: «گروهی هستند که پیروی شیطان را پذیرفتند و اطاعت خدای رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکار ساختند و حدود الهی را از بین بردند... در حالی که من از هر کس به یاری دین خدا و سربلندی آیینش و جهاد در راه خدا سزاوارترم تا آیین خدا پیروز و برتر باشد.»(19)
امام در نامه ای به مردم بصره نوشت: «من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا می خوانم، چرا که این گروه (امویان) سنت پیامبر را از بین برده و بدعت را (در دین خدا) احیا کردند... .»(20)
امام صادق (ع) فرمود: پس از شهادت امام حسین (ع) هنگامی که ابراهیم بن طلحه (در مدینه) با امام سجاد (ع) رو به رو شد، (از روی طعنه) گفت: ای علی بن حسین! در این نبرد چه کسی پیروز شد؟! امام فرمود: اگر می خواهی بدانی پیروزی و غلبه با چه کسی بود، به هنگام فرا رسیدن وقت نماز اذان و اقامه بگو.(21) امام با این پاسخ فهماند که هدف یزید محو اسلام و نام پیامبر (ص) بود، ولی همچنان طنین «لا اله الاّ اللّه و محمد رسول اللّه» بر مأذنه ها می پیچد.
3) گمراهی مردم
ما شیعیان باور داریم که رفتار و گفتار امامان (ع) حجت و الگوست و الگو بودن بدین معناست که آنان خط مشی زندگی انسان ها را تعیین می کنند؛ از این رو باید به گونه ای رفتار نمایند که زمینه هدایت مردم فراهم شود. اگر امام حسین (ع) با یزید بیعت می کرد، زمینه گمراهی مردم ایجاد می گردید و به پیروی از آن حضرت، تسلیم یزید می شدند و دلیل کار خود را نیز بیعت ایشان ذکر می کردند.(22)
از سوی دیگر این اندیشه به وجود می آمد که می توان با حکومت ظالم کنار آمد و از آن حمایت کرد. یکی از دلایل بیعت خواستن حکومت از امام نیز همین بود، چون بیعت او زمینه بیعت برخی از مسلمانان را فراهم می کرد.
امام خطاب به برادرش محمد حنفیه فرمود: «ای برادر! به خدا سوگند، اگر در هیچ نقطه ای از دنیا، هیچ پناه گاه و جای امنی نداشته باشم، هرگز با یزید بیعت نخواهم کرد.»(23)
بیعت نکردن امام (ع) این نگرش را به وجود آورد که حکومت یزید غیر مشروع است. مردم کوفه نیز بعد از بیعت نکردن امام، از حضرت دعوت و مخالفت خود را با حکومت یزید اعلام کردند. افزون بر آن، عدم بیعت امام زمینه رشد فکری و قیام های بعدی را فراهم کرد. آیة اللّه مصباح یزدی می نویسد: «در نتیجه قیام حضرت سیدالشهدا مردم متوجه شدند که بنی امیه خلیفه به حق رسول خدا (ص) نیستند. این اولین خدمتی بود که حسین بن علی (ع) با قیام خود انجام داد... .»(24)
قیامهای توّابین، قیام مردم مدینه و قیام مختار، در پی شهادت امام و عدم بیعت ایشان با یزید شکل گرفتند؛ همان سان که امروزه نیز نهضت های آزادی بخش با الگوگیری از حادثه کربلا به وجود آمده اند. پیروزی ملت ایران بر رژیم طاغوت و سلطنتی شاه ریشه در حماسه حسینی دارد. مردم لبنان و فلسطین نیز با الهام از سرور شهیدان علیه رژیم سفّاک اسرائیل مبارزه می کنند. بدین سان جهاد حسین (ع) در صفحه تاریخ جاویدان ماند و همواره نیروبخش اصلاح طلبان است.
4) ستم پذیری
همان گونه که اشاره شد، یزید لیاقت رهبری را نداشت، زیرا وی هم قبل از خلافت و هم بعد از آن با ارتکاب گناه و ظلم، بی لیاقتی خویش را به اثبات رسانیده بود.
شهید مطهری معتقد است که وجود خود یزید مفسده بود، زیرا وی نه سیاست داشت و نه عدالت و تقوا. وی نه تنها مردی فاسق و فاجر بود، که به فسق و گناه نیز تظاهر می نمود. این در حالی است که معمولاً خلفای اموی تظاهر به فسق نمی کردند.(25)
در این جا لازم است بعضی از ظلم ها و جنایات یزید را بعد از حادثه عاشورا بررسی کنیم تا معلوم شود که امام حسین (ع) چرا با یزید بیعت نکرد.
بعد از حادثه عاشورا، هنگامی که گروهی از مردم مدینه به سرپرستی عبد الله بن حنظله برای آگاهی از افکار یزید به شام سفر کردند و اعمال یزید را دیدند، گفتند: ما از نزد مردی آمدیم که دین ندارد، شراب می نوشد، تنبور می زند و با سگ ها بازی می کند.(26) دیگری گفت: به خدا سوگند، وی شراب می نوشد و به گونه ای مست می شود که نماز را ترک می کند.(27) ابن جوزی از قول عبد الله بن حنظله نقل می کند که گفت: ما در حالی از نزد یزید بیرون آمدیم که خوف آن را داشتیم که (بر اثر گناهان فراوان وی) از آسمان سنگ بر سر ما ببارد. او مردی است که با مادر و خواهرانش نیز زنا می کند؛ وی شراب می نوشد و نماز نمی خواند.(28)
مهم تر از همه جنایت ها و ظلم های یزید که در تاریخ اسلام سابقه نداشت، به شهادت رساندن امام حسین (ع) و به اسارت گرفتن خاندان وی بود.
جنایت دیگر یزید، قتل عام مردم مدینه بود که به واقعه «حرّه» معروف است.
پس از حادثه کربلا و آگاهی مردم از جنایات یزید، مردم مدینه به رهبری عبدالله بن حنظله علیه وی قیام کردند. مورّخان نوشته اند: مسلم بن عقبه به دستور یزید قیام مردم مدینه را سرکوب کرد و جنایات بسیاری را مرتکب شد، به گونه ای که از آنان به زور بیعت گرفت و کسانی را که بیعت نمی کردند به قتل می رساند.(29) در این جنگ، افراد زیادی از مردان و زنان کشته شدند و اموال آنان غارت شد.
تعداد ده هزار زن بی شوهر شدند (30) و تعداد زیادی از دختران بعد از فاجعه، آبستن گردیدند. مهم تر از همه این که به مسجد الحرام هتک حرمت شد، (31) زیرا در این مکان مقدس انسان ها به قتل رسیدند. سیوطی، از اندیشمندان اهل سنت، از حسن بصری نقل می کند که گفت: به خدا سوگند، هیچ کس از آن حادثه نجات نیافت و به هزار دختر تجاوز قرار شد.(32)
به آتش کشیدن کعبه، از دیگر جنایات یزید بود. لشکر یزید پس از غارت مدینه برای نبرد با عبد الله بن زبیر به سوی مکه حرکت کرد. مورّخان نوشته اند: هنگامی که «حصین بن نمیر» فرمانده لشکر یزید با سربازان خود وارد مکه شدند، آن جا را محاصره کردند و به دلیل این که ابن زبیر در مسجد الحرام پناه گرفته بود، به خانه خدا حمله نمودند و با منجنیق حرم امن الهی را آتش باران کردند، به طوری که پرده ها و سقف کعبه آتش گرفت.(33)
بیعت امام (ع) با یزید، علاوه بر این که نوعی کمک به ظالم بود، نوعی ستم پذیری نیز بود و حال آن که در فرهنگ خاندان وحی، ظلم پذیری معنا ندارد؛ چنان که امام حسین (ع) به آن اشاره نموده است.(34) بر این اساس بود که امام حسین (ع) یزید را سلطان جابر نامید(35) و فریاد برآورد که رهبر جامعه باید عادل باشد: «ما الامام الاّ العامل بالکتاب و القائم بالقسط».(36) حضرت امام حسین (ع) در طول قیام الهی خویش همواره از ستم ستیزی سخن می گفت: «موت فی عزّ خیر من حیاةٍ فی ذلّ».(37) هنگامی که دشمن او را میان جنگ و بیعت مخیّر کرد، فرمود: «ناپاکِ ناپاک زاده مرا بین دو چیز مخیّر کرده است: شمشیر و ذلت؛ ذلت از ما بسیار دور است.(38)
آری، سید الشهدا (ع) با بیعت نکردن خود با یزید فرهنگ ستم ستیزی و آزادی خواهی را در جوامع نهادینه کرد و به همگان یاد داد که بهای آزادی، جانفشانی و مبارزه بی امان با ظلم و ستم است. مهاتماگاندی، رهبر استقلال طلب هند گفت: حادثه کربلا در آزادی مردم این کشور نقش داشت.(39)
نهضت ماندگار امام حسین (ع) به همه آزادی خواهان آموخت که آزادی و آزادگی در گرو قیام و جهاد است و تا هنگامی که شرک و جهل و باطل و ستم و استبداد باقی است، تقابل حق و باطل نیز ادامه دارد: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا».
منابع پژوهش
1 . مرتضی مطهری، حماسه حسینی (ج 1 تا 3) و سیری در سیره ائمه اطهار (ع).
2 . سیدجعفر شهیدی، قیام امام حسین (ع).
3 . مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان.
4 . سیدهاشم رسولی محلاتی، زندگانی امام حسین (ع).
5 .سیدعبدالکریم هاشمی نژاد، درسی که حسین (ع) به انسان ها آموخت.
6 . سعید داودی و مهدی رستم نژاد، عاشورا، ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها.
7 . لطف الله صافی، شهید آگاه.
8 . محمدرضا صالحی کرمانی، الفبای فکری امام حسین (ع).
9 . جواد محدثی، فرهنگ عاشورا.
10 . محمد یزدی، حسین بن علی (ع) را بهتر بشناسیم.
11 . رسول جعفریان، حیات سیاسی امامان شیعه و تأملی در نهضت عاشورا.
12 . محمدرضا حکیمی، قیام جاودانه.
13 . سیدعطاءالله مهاجرانی، پیام آور عاشورا.
14 . محمدتقی مصباح یزدی، در پرتو آذرخش.
15 . ابراهیم آیتی، بررسی تاریخ عاشورا.
16 . مهدی شمس الدین، ارزیابی انقلاب امام حسین (ع).
17 . نفس المهموم، ترجمه ابوالحسن شعرانی.
18 . محمدصادق نجمی، سخنان امام حسین (ع) از مدینه تا کربلا.
پی نوشت:
1) بحارالانوار، ج 44، ص 340.
2) موسوعه کلمات امام حسین، ص 421.
3) تاریخ طبری، ج 4، ص 304.
4) سعید داودی، عاشورا، ص 495.
5) همان، ص 524.
6) همان، ص 449.
7) جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 149.
8) عبدالکریم هاشمی نژاد، درسی که حسین (ع) به انسان ها آموخت، ص 284.
9) حماسه حسینی، ج 2، ص 20.
10) سفینة البحار، ج 1، ص 633؛ به نقل از: محمدرضا حکیمی، قیام جاودانه، ص 58؛ ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 19، ص 53.
11) احتجاج طبرسی، ج 2، ص 92. این جملات با اندکی تفاوت در الامامة و السیاسة، ج 1، ص 204 آمده است.
12) بحارالانوار، ج 44، ص 325.
13) حماسه حسینی، ج 2، ص 20.
14) ابوالشهداء، ترجمه محمد کاظم معزی، ص 207 - 206.
15) شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 19، ص 53.
16) محمدتقی مصباح یزدی، در پرتو آذرخش، ص 20.
17) مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 72.
18) تتمة المنتهی، ص 93.
19) تذکرة الخواص، ص 218 - 217.
20) تاریخ طبری، ج 4، ص 266؛ بحارالانوار، ج 44، ص 340.
21) مقتل الحسین مقرّم، ص 375؛ بحارالانوار، ج 45، ص 177.
22) برگرفته از: نعمت الله صالحی نجف آبادی، شهید جاوید، ص 8.
23) فتوح ابن اعثم کوفی، ج 5، ص 31؛ بحارالانوار، ج 44، ص 329.
24) در پرتو آذرخش، ص 38.
25) حماسه حسینی، ج 2، ص 22 - 20.
26) الکامل، ابن اثیر، ج 4، ص 103.
27) همان.
28) المنتظم، ج 4، ص 179.
29) ر.ک: الکامل، ابن اثیر، ج 4، ص 112؛ معجم البلدان، ج 2، ص 249؛ الامامة و السیاسة، ج 1، ص 238.
30) عبدالکریم هاشمی نژاد، درسی که حسین (ع) به انسان ها آموخت، ص 172 - 170.
31) همان.
32) تاریخ الخلفا، ص 233.
33) سعید داودی، عاشورا، ص 225.
34) محمدصادق نجمی، سخنان حسین بن علی، ص 234.
35) تاریخ طبری، ج 4، ص 304.
36) همان، ص 262.
37) مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 68.
38) لهوف، ص 57.
39) سعید داودی، عاشورا، ص 501.