به گزارش «تابناک»؛ پرندگانی که در گذشتههای نه چندان دور به واسطه رنگ آمیزی بی نظیر بالها و گردنشان در این فصل، «مرغ آتشی» خوانده میشدند و حالا با نام فرنگیشان یعنی «فلامینگو» معرف حضور همگان هستند هم نتوانستهاند از خشکسالی حاکم بر کشورمان در امان بمانند.
صحبت درباره فلامینگوهایی است که طی سالهای گذشته عطای آبگیرهای بزرگی در کشورمان را به لقایشان بخشیده بودند و مسیر مهاجرتشان را تغییر داده بودند. پرندگانی که حتی دریاچه ارومیه هم جای مناسبی برای فرود آمدنشان نبود، چه برسد آبگیرهای رو به خاموشیای مانند بختگان.
آبگیرها و تالابهایی که خشکسالی و دست درازیهای شدید به روان آبها و دیگر منابع آب، بیشترشان را به نابودی کشانده و تنها زمانی خاطرات خوش گذشته شان مرور میشود که شاهد بارندگیهای وسیع و دور از انتظار باشیم؛ بارانهایی موسمی که گاه موجب میشود زندگی در این تالابها بار دیگر جاری شود.
درست مثل اتفاقی که دو سال پیش برای تالاب بختگان افتاد؛ تالابی که بسیاری با پیشوند «دریاچه» آن را میشناختند و یکی از جاذبههای دلپذیر استان فارس بود، اما حالا به آبگیری فصلی تبدیل شده که نه در هر فصل، که بعد از بارندگیهای شدید رخنمون میکند و بعد از مدتی خشک میشود و خلاص.
تالابی که یکی از آبگیریهای اخیرش به رویدادی منجر شد که دراماتیک به نظر میرسید. به این صورت که حوضه آبریز منتهی به این تالاب در زمستان ۹۵ شاهد ۴۰۰ میلی متر بارندگی طی مدتی کوتاه بود که در نتیجه آن، تالاب بختگان بار دیگر ظاهر شد و جان گرفت. جان گرفتنی که توانست این تالاب را به چشم فلامینگوهای مهاجر نیز برساند و پذیرای این میهمانان رسیده از سیبری شود.
میهمانانی که برای فرار از سرمای کشنده مدارهای شمالی کره خاکی راهی کشورمان شده بودند و گویی چشم انتظار احیای بختگان بودند. دریاچهای که از دیرباز یکی از مقاصد زمستان گذرانی این پرندگان بود و حالا بار دیگر شرایط مناسبی برای لانه سازی و تخم گذاری این مهاجران در حاشیههای کم آبش فراهم آمده بود.
البته فلامینگو در این زمینه بسیار سخت گیر است و هر زوج تنها یک تخم در هر سال میگذارند که ماحصل این رفتار، نرخ بسیار کم زادآوری این پرندگان است. جوجههای محدودی که اگر به هر دلیل زنده نمانند و این مرگ و میر چند نوبت متوالی تکرار شود، ممکن است به انقراضشان در یک مسیر مهاجرتی منجر شود.
درست مثل اتفاقی که در انتهای فصل مهاجرت فلامینگوهای بختگان نزدیک بود رخ دهد. فلامینگوهایی که هنوز جوجه هایشان به توان پرواز نرسیده، شاهد گرم شدن هوا و خشک شدن تالاب بختگان بودند. تالابی که منابع آب ورودی به آن سالهاست مسدود شده اند و از این روست که عمر احیایش همیشه کوتاه است.
خشک شدنی که برای فلامینگوها معنایی جز بی غذایی و تشنگی نداشت و جان شماری از جوجهها را گرفت تا بازماندگان مجاب به مهاجرت به تالاب طشت شوند. جایی که در آن به برکت حضور مردم مسئول و محیط بانان دلسوز، کانالهایی در مجاورت محل تجمع فلامینگوها حفر شد تا به صورت زهکش عمل کرده و آب باقی مانده در زیر سطح تالاب در آنها جمع شود.
اقدامی که با شروع تغذیه فلامینگوها زیر نظر محیط بانان و بعد، هدایت آب از چاههای یک روستا با کمک لوله کشی به کانالهای حفر شده، توانست برخی جوجه فلامینگوها را از مرگ برهاند؛ هرچند شمار زیادی از این پرندهها از دست رفتند. رویدادی که در نوع خود بی نظیر بود، به ویژه اینکه فلامینگوها بر خلاف خلق و خوی همیشگی شان، حاضر شده بودند به تالابهای مصنوعی و تغذیه آماده تن دهند.
فلامینگوهایی که طی سالهای قبل از این رویداد، شمار زیادی شان در بختگان به پایان عمر رسیده بودند تا تصاویر دردناک مرگ و میرشان، آیندهای تاریک را پیش روی این گونه مهاجر ترسیم کند؛ آیندهای که البته خیلی وقت است برای آن دسته از پرندگان مهاجر حلال گوشت (به "تلخی" این لغت دقت کنید!) که برای زمستان گذرانی راهی کشورمان میشوند، تیره و تار است.
اما بشنوید از آخرین فصل داستان مرغهای آتشین و تالاب بختگان که تازه به روایت چند تصویر، مخابره میشود. تصویر لاشههای فلامینگوهایی که در نزدیکی این تالاب بر اثر اصابت رعد و برق و سردی هوا کشته شده اند. مهاجرانی که اگر بتوانند به کمک مردم دوستدار طبیعت و محیط بانان و اقدامات فراوانشان از خشکسالی و کمبود آب و غذا جان سالم به در برند، باز آنقدر شکننده هستند که ممکن است هر رویداد طبیعی دیگری جانشان را بگیرد و به مرگ و انقراض سوقشان دهد.