علاقه دیوانه وار به داشتن عضلات درهم پیچیده و بدن های حجیم، پدیده و عشق تازه ای نیست و اگر از تاریخ هزاران ساله یونانی ها و رومی ها که در مجسمه های باستانی شان ظهور یافته، بگذریم، هم در عصر مدرن حداقل عمری 130ساله دارد اما از دهه 80 میلادی این جنون سالهای پایانی دهه دوم تا سی سالگی، با صنعت قهرمان ساز آمریکایی ها یعنی «هالیوود» به اوج خود رسید.
به گزارش «تابناک ورزشی»؛ طی چند هفته اخیر، انتشار خبر بیماری یکی دیگر از چهره های سرشناس پرورش اندام ایران و ویدئوی متاثرکننده صحبت های این ملی پوش ایرانی در فضای مجازی ـ که با اعتراف تلخ او به مصرف زیاد و پیاپی داروهای خاص و نیرو زا همراه بود ـ افکارعمومی را جریحه دار کرد. مشابه اعترافات تلخ و گزنده «اسحاق قویدل» پیش از این توسط برخی چهره های سرشناس شرکت کننده در مسابقه پرحاشیه و جنجالی قویترین مردان ایران نیز رسانه ای شده بود تا مشخص شود تجویز آمپول ها و کپسول های ویرانگر و شیوع بیماری های متعدد جسمی و روانی، دنیای پرزرق و برق غول های بادکرده این رشته ها را تیره و تار کرده است.
آنها پشت پرده این ورزش مخرب را برملا کردند و از یک عمر رنج پس از چندسال لذت برخورداری از توجه عمومی و شهرت حرف زدند. بدن هایی که بعد از پایان سال های جوانی و ورود به میانسالی، و فرارسیدن دوران طولانی افت، خیلی سریع خالی و تهی می شوند و تازه مشقات تمام نشدنی امراض مختلف شروع می شود.
رویافروشی آمریکایی ها با «سیکس پک» و «دورِبازو»
«آرنولد شوارتزینگر» و «سیلوستر استالونه» به عنوان چرخ های ماشین الگوساز «سینما و رسانه» ایالات متحده، در کوتاه ترین زمان ممکن دنیا را با اندام تراشیده و غلوآمیز خود جادو کردند و طولی نکشید که تصویر و شهرت آنها به دوردست ترین نقاط دنیا نیز رسید. این پدیده زمینی در دنیای غرب، با دهه شصت و جنگ تحمیلی و فرهنگ آسمانی ایثار و شهادت در ایران مصادف شد و با اعمال محدودیت های سنگین، تا دهه هفتاد به اصطلاح کنترل شد؛ اما طولی نکشید که فیلم ها و مجلات غربی به خانه های ایرانی هم راه پیدا کرد و نسل تازه از راه رسیده که پرورش یافته عصر انقلاب بودند، دنبال پاسخ این رفتند که «چگونه می توان هیکلی شبیه «آرنولد و راکی» داشت؟
پاسخ این پرسش آماده و مهیا بود؛ ورزشی به نام بدنسازی یا پرورش اندام... از آنجا که خبری از مجوز رسمی نبود، باشگاه های بدنسازی از زیرزمین و پارکینگ و طبقات منفی آپارتمان ها روییدند؛ هرچند اغلب فاقد مربی و متخصص دارای دانش حجیم کردن عضلات بودند و بیشتر مالکان باشگاه با علم ناقص خود پذیرای موج عظیم مردان 17 تا 30 ساله ای شدند که شب ها با رویای دورِ بازو و شکم های شش تکه و سینه های ستبر سر بر بالین می گذاشتند و زیبایی خود را دیگر نه فقط در آراستگی صورت، تحصیلات و هنرهای مختلف، بلکه در اندام برآمده و کوزه شکل می دیدند!
با سرعت به سوی کلکسیون بیماری ها، سرطان و مرگ زودرس
جماعت پرشمار و عجول، برای سبقت از یکدیگر و رسیدن به اندام عضلانی تر و رویایی نیاز به یک کاتالیزور و سرعت دهنده داشتند که زمان را کاهش دهد؛ چیزی که بلافاصله از آن سوی مرزها و توسط قاچاقچیان در دسترس قرار گرفت: «مکمل های غذایی!»... اما آنچه با این نام مجاز و محترم(!) به خورد ورزشکاران منتظر در باشگاه های غیرمجاز و درحال ازدیاد داده می شد «هورمون های استرویید»، «استروئیدهای آنابولیک»، «تزریق انسولین»، داروهای گشاد کننده مجاری تنفسی، داروهای ادرار آور، داروهای محرک و حتی مخدر، داروهای کاهنده فشار خون، انواع کورتون و داروهای کراتین است که مصرف بی رویه و چندهفته ای هر یک از آنها، عوارضی جبران ناپذیر و مرگ آور دارند.
سکته قلبی و مغزی، خونریزی داخلی، نارسایی کبد، کلیه و قلب، افسردگی، پرخاشگری، کاهش رشد طولی استخوانها و عریض شدن استخوان ها، عقیم شدن در مردان و نازایی در زنان، ناتوانی جنسی، آکنه، ریزش مو، کم کاری و کوچک شدن غدد تناسلی در مردان، بزرگی پستانها در مردان، دیابت، ازدیاد یا کاهش فشارخون، تنگی نفس، زخم معده، پوکی استخوان، تشنج، شوک، کما، انواع سرطان و در نهایت مرگ زودرس از عوارض خطرناک مصرف این داروهاست.
اسحاق قویدل کیست و چگونه به سرطان مبتلا شد؟
ملی پوش سرشناس و 31ساله زیبایی اندام ایران از شهرهای شمالی ایران و از استان مازندران ظهور کرد و با کسب عنوان قهرمانی کشور، به فکر مدال های بین المللی افتاد. او اردیبهشت همین امسال، در اوج آمادگی به کانادا رفت تا در بالاترین سطح مسابقات جهانی این رشته حضور پیدا کند و اندام رویایی اش را در تورنتو برای دنیا به نمایش بگذارد اما هزینه یکی دو ساعت فیگور درکنار بهترین و عضلانی ترین بدن های کره زمین، برای اسحاق باورنکردنی بود.
او که بعد از اتمام رقابت های جهانی با دعوت برخی دوستان ایرانی اش تصمیم گرفت در کانادا بماند و رویایش را دنبال کند، تمام زندگی و دارایی اش در ایران را فروخت و به تورنتو منتقل کرد تا اقامت و تابعیت این کشور را بگیرد. کارهای او تا هفته اول آذرماه خوب پیش می رفت که درد لعنتی در ناحیه سر به سراغش آمد و او که برای اتمام مراحل آخر مهاجرتش به ایران برگشته بود، با تشدید درد به بیمارستانی در بابل شهر زادگاهش مراجعه کرد. ام آر آی و آزمایش ها گویا بود؛ اما طبق ادعای قویدل پزشکان داخلی چیزی متوجه نشدند تا در مراجعه به کانادا، پزشکان خارجی از روی همان تصاویر گرفته شده در ایران، به وجود توده ای در سر او پی بردند! دردهای اسحاق هر روز و هرشب بیشتر شد تا جایی که غیرقابل تحمل شد و او را اسیر تخت بیمارستان کرد.
پزشکان بیمارستان مارگاریتا بیماری ملی پوش ایرانی را «سارکومای گرید ۴» تشخیص دادند که نوعی سرطان است. این بیماری بافتهای نرم و استخوانی سراسر بدن را مورد حمله قرار میدهد و به تناوب در بدن پخش میشود. پزشکان با بررسی بیشتر چندین تومور در بدن او پیدا کرده اند؛ «دو تا در دو لگن سمت چپ و راست! یکی در انتهای ستون فقرات! یکی در پشت کمر سمت چپ، یک غده در پانکراس و ۲ غده در سر که یکی از آنها با عمل جراحی نخست بیرون آمده و یکی دیگر در سمت چپ سر او هنوز وجود دارد.» او می گوید که 15 کیلو از وزنش را تنها پس از جراحی اول از دست داده است و در حال حاضر خبر خوشی که گرفته این است که سرطان به ارکان حیاتی بدنش مثل قلب و مغز رسوخ نکرده اند.
میزبان مهربانی که دنبال بیرون کردن میهمان ایرانی است
برخی اطرافیان قویدل می گویند، دولت کانادا پس از اطلاع از نوع و میزان بیماری این ورزشکار زبده، پرونده پذیرش او را به دادگاه برده اند و مدعی شده اند که ملی پوش ایرانی با علم به بیماری اش راهی این کشور شده و در پی توقف روند رسیدگی به پرونده مهاجرت او هستند. آنها به طور واضح در روند درمان اسحاق تأخیر ایجاد کرده اند و با بهانه هایی نظیر تردید در تأمین مخارج جراحی ها و نگهداری او و همچنین پٌر بودن تخت های بیمارستان تخصصی تورنتو که چهارمین بیمارستان مجهز دنیا در این زمینه محسوب می شود، جان او را به خطر انداخته و این ورزشکار مبتلا به سرطان را ناچار کرده اند برای دفاع از خود یک وکیل اختیار کند.
هزینه درمان و شیمی درمانی قویدل که باید هفته قبل آغاز می شد، نیم میلیون دلار اعلام شده که در صورت کشف موارد جدید و یا پیشرفت بیماری، افزایش هم پیدا خواهد کرد. تا امروز چیزی حدود 70هزار دلار از سوی مردم عادی و برخی رقبای خارجی قویدل برای تامین هزینه های کمرشکن درمانش جمع شده اما راه زیادی تا پوشش 500هزاردلار باقی مانده است.
کانادا که قرار بود سرزمین موعود خوشبختی برای اسحاق قویدل باشد و او را برای فیگور پشت بازو و کول و ران عضلانی اش در آغوش بگیرد، حالا به کابوس اش تبدیل شده است. آزمایش های جدید نشان داده اند که تومورهای او بدخیم هستند و در کوتاه مدت خیال رفتن ندارند و او به جای دست و پنجه نرم کردن با میله هالتر و وزنه های سنگین و پولادی، باید خود را برای مبارزه ای طولانی با سرطان آماده کند.
کمپینی برای نجات میلیون ها اسحاق دیگر در ایران و جهان
اسحاق قویدل ابتدا کشتی گیر بود و تصور می کرد، دوبنده تیم ملی کشتی ایران را می پوشد اما فریب داروها و دوپینگ را خورد و سر از باشگاه های بدنسازی درآورد. تشویق و باریکلاهای رفقای نیمه راه مسیر او را تغییر داد و او با نسخه پیچی برخی مربیان و شبه دکترها امروز به دردسر بزرگی دچار شده است. همسر و دختر دوساله اش چشم به در اتاق جراحی و تصویربرداری و شیمی درمانی دوخته اند تا قهرمان زندگی شان را دوباره سالم پس بگیرند.
اسحاق می داند که الگوی دهها و صدها هزارجوان ایرانی است و خیلی ها با دیدن تارهای عضلانی او عاشق پرورش اندام شده اند. او خوب می داند اگر حقیقت را نگوید جان همنوعانش را به خطر انداخته است، پس امروز با وجود مشکلات سخت فیزیکی و درگیری با بیماری سخت سرطان، حرکتی اجتماعی را آغاز کرده و برای رهایی شاگردان دیده و ندیده ایرانی اش از شر این جذابیت فریبنده، کمپینی به نام «حقیقت» را در فضای مجازی به راه انداخته است.
دولت و دستگاه های نظارتی کجا هستند؟
با مرور مطالب بالا این ابهام در ذهن مخاطب ایجاد می شود که دستگاه های مسئول در این زمینه دقیقا چه می کنند که این حجم گسترده از بحران، جامعه جوان کشور را تهدید می کند؟ با رسمی شدن فعالیت رشته پرورش اندام، بیش از 17 هزار باشگاه بدنسازی در کل کشور فعالیت می کنند که تقریبا از هر رشته ورزشی دیگری بیشتر است و اکثر آنها در سالهای نخستین پخش برنامه، قویترین مردان ایران از صداوسیما در ایام نوروز به این رشته روی آورده اند. از این جمع تنها 12 هزار باشگاه مجوز رسمی دریافت کرده اند و حدود پنج هزار باشگاه غیرقانونی و خارج از کنترل کار می کنند و حتی آدرسی از آنها نیز در مراجع قانونی مثل ادارات کل ورزش و جوانان وجود ندارد.
حجم تخلف در این باشگاه ها محدود به فروش دارو و کپسول و قرص تقلبی و تزریق های غیرمجاز نیست و دامنه خلاف ها و کجروی ها بسیار فراتر از این هم رفته که از دایره مسوولیت ادارات ورزش خارج است و به حیطه نیروی انتظامی و ستاد مبارزه با مواد مخدر و قاچاق و فحشا و ... نیز ورود می کند.
باید گفت، حداقل در اخبار خبرگزاری ها، دستگاه های مسئول مثل وزارت ورزش و جوانان و همچنین دادستانی ها و ... بیدار هستند و آمار بازرسی ها حاکی از بازدید سرزده ماموران از بیش از 11هزار باشگاه بدنسازی در سال جاری است که گفته می شود نزدیک به هزار واحد از این تعداد بعد از بازدید، پلمب شده اند! آماری تکان دهنده و وحشتناک از یک بزه اجتماعی گسترده که کسی جلودارش نیست و نمی توان به آسانی این چرخه درآمدزا برای گروههای تبهکار را متوقف کرد. مافیای باشگاه های بدنسازی حالا به اسلحه ثروت و ارتباطات وسیع دست پیدا کرده و برای حفظ منافع خود می جنگد.
ابهام بزرگ در سرنوشت هزاران باشگاه بدنسازی پلمب شده!
با این همه کسی نمی پرسد عاقبت این حدودِ هزار باشگاه متخلف بدنسازی که پلمب شده اند، چه شده؟ آیا آنها مادام العمر ممنوع الفعالیت شده اند یا بعد از گذشت دوسه ماه ، محدودیت و محرومیتشان رفع شده و دوباره فعال شده اند؟ چه برخوردی با «نسخه پیچ ها» و متخصصان تقلبی تغذیه در باشگاه ها شده است؟ آیا ناظران فدراسیون پرورش اندام برای کنترل این حجم از خطرات اجتماعی کفایت می کند؟ چقدر وجود فساد در این بازرسی ها پیش بینی شده و با چه حربه ای از تاثیر روابط خصوصی افراد در این بازرسی ها جلوگیری می شود؟ آیا کسی رای های محاکم قضایی علیه تخلفات خانمانسوز این باشگاه ها و مالکان شان را خوانده است؟ اگر مجوزی باطل شده است، آیا همان باشگاه چندی بعد تحت نام فردی دیگر به کارش ادامه نداده؟ جرایم در نظرگرفته شده در این پرونده ها، چقدر بازدارنده بوده و مانع تکرار تخلف شده است؟ آیا محکومیت احتمالی، سابقه کیفری برای متخلفان محسوب شده است؟ پاسخ هایی که تابناک برای این پرسش های اساسی یافته است، تاسف برنگیز و ناامیدکننده است و به نظر می رسد مدیران دستگاه اجرایی و نظارتی و همچنین برخی مسئولین قضایی موضوع را چندان جدی نگرفته اند.
به نظر می رسد اولویت مسئولان در رشته بدنسازی، فعلا پیشدستی در برخورد با اعزام غیرقانونی بانوان ایرانی به مسابقات بین المللی باشد تا رفع معضلی که جان جوانان مردم را تهدید می کند.
نویسنده: مجید کوهستانی