روز گذشته باز هم رییس پلیس تهران از یک سلطان جدید پرده برداری کرد، "سلطان کاغذ". به گفته سردار رحیمی "پلیس پایتخت گروهی ۱۶ نفره که بالغ بر ۳۰ هزار تن کاغذ را با ارز دولتی وارد کشور کرده و آن را احتکار کرده بودند دستگیر کردند."
به گزارش فرارو، رییس پلیس تهران درباره جزییات این پرونده گفت: "این افراد بخشی از این کاغذها را با قیمت آزاد به فروش رسانده بودند و همچنین بخشی دیگر از ارز دولتی که برای واردات کاغذ دریافت کرده بودند صرف امور دیگر کرده یا قیمت ارز آزاد در بازار به فروش رسانده بودند."
به گفته سردار رحیمی ارزش اولیه این پرونده بالغ بر هزار و ۷۰۰ میلیارد تومان است و تحقیقات درباره آن همچنان ادامه دارد. رییس پلیس تهران هویت سرکرده این گروه و در واقع سلطان این پرونده را افشا نکرده است.
آخرین بار که رییس پلیس تهران از یک سلطان رونمایی کرد سرنوشت آن سلطان به اعدام ختم شد. او کسی نبود جز وحید مظلومین، مشهور به سلطان سکه که تابستان سال جاری همراه با اعضای باندش بازداشت شد و چندی پیش به همراه شریکش اعدام شد. باید دید سلطان تازه مفاسد اقتصادی در ادامه چه وضعیت پیدا خواهد کرد.
سلطان کاغذ و ماجرای ادامه دار ارز دولتی
براساس توضیحات رییس پلیس بازداشت سلطان کاغذ به ماجرای دنباله دار تخصیص ارز دولتی برای واردات باز میگردد. ماجرایی که تابستان امسال تبدیل به یک جنجال بزرگ در کشور شد. از همان زمان نیز در رسانهها بحث فساد در اختصاص ارز دولتی برای واردات کاغذ را مطرح کردند.
پس از آنکه در تیر ماه بانک مرکزی با درخواست رییس جمهور فهرست هزارو ۴۸۲ شرکت دریافتکننده ارز دولتی را منتشر کرد، رسانههای تلاش کردند با بررسی جزییات این فهرست موارد مشکوک و بحث برانگیز آن را افشا نمایند. در این بین روزنامهها روی واردات کاغذ حساس شدند چرا که بحران کاغذ تابستان سختی را برای ادامه حیات جراید کشور رقم زده بود.
کمبود و گرانی کاغذ باعث شد بسیاری از روزنامه تعداد صفحات خود را کاهش دهند و برخی مانند روزنامه همبستگی به طور کامل تعطیل شد. افزایش قیمتها حوزه نشر را هم به شدت تحت تاثیر قرار داد و باعث افزایش قیمت کتاب شد.
هرچند لیست اعلام شده از سوی بانک مرکزی ناقص بود، اما همین لیست ناقص هم برای انتشار با مقاومت وزارت صنعت و تجارت روبه رو گردید. با این وجود نهایتا با اصرار رییس جمهور لیست منتشر شد. در لیست اولیه روشن گردید در مجموع ۳۴ میلیون یورو ارز دولتی برای واردات کاغذ روزنامه به ۲۳ شرکت تخصیص داده شده که حدود ۶۷ درصد آن را دو شرکت هانا تجارت ترولیت و صنعت ساحل پرشیا دریافت کردهاند.
اختصاص این مقدار ارز دولتی به این دو شرکت برای واردات کاغذ بحث برانگیز شد. حساسیتها زمانی افزایش یافت که مشخص گردید هر دو شرکت مذکور به دو برادر تعلق دارند که هیچ کدام تا پیش از این در واردات کاغذ ورود پیدا نکرده بودند. از همان زمان رسانههای به این دو برادر عنوان "سلطان کاغذ" دادند.
در آن زمان هویت این دو برادر به نام های "میم ج" و "ح ج" اعلام شد. روزنامه شرق در گزارشی درباره آنها نوشت: "در سال ۸۹ شرکت هانا تجارت با صد هزار تومان سرمایه و با هدف فعالیت عمرانی و راهسازی تأسیس و در سال ۹۵ به برادران جانمحمدی واگذار میشود؛ درحالیکه سرمایه شرکت هانا تجارت ترولیت ۲۰ میلیون تومان ثبت شده است، این شرکت با این دارایی توانسته است ۱۴ میلیون یورو ارز دولتی برای واردات کاغذ روزنامه دریافت کند. در جستوجوی اینترنتی این شرکتها به آدرسها در خیابان میرداماد و شریعتی میرسیم؛ اما با مراجعه حضوری به این آدرس متوجه میشویم شرکتهایی به این نام در این آدرسها وجود ندارد."
در این ماجرا نام "ف_ب_خ" به عنوان عضو هیات مدیره هر دو شرکت نیز مطرح شده بود. روزنامه شرق آن زمان در این باره نوشت که هرچند کسی در بازار کاغذ، "ح_ج_م" و "ف_ب_خ" را نمیشناسد، اما آنها در بانک مرکزی چندان غریبه نبودهاند، در برخی جلسات بانک مرکزی شرکت میکردند و روابطی با مسئولان بانک مرکزی داشتند. بانک مرکزی ایران اما هرگونه ارتباط با این اشخاص را تکذیب کرده است.
البته مشخص نیست که سلطان کاغذی که به تازگی بازداشت شده است، ارتباطی با این دو فرد داشته باشد. برای روشن شدن هویت "سلطان کاغذ" باید منتظر اراده توضیحات بیشتر از سوی پلیس و مقامات قضایی باشیم. با این حال برخی گمانه زنی ها حاکی از آن است که این سلطان همان سلطان تابستان است.
پس از اینکه واردکنندگان عمده کاغذ زیر ذره بین رسانهها قرار گرفتند، محمد سلطانی فر معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد در گفت و گویی اعلام کرد "برای آن دو نفری که حدود ۲۴ میلیون یورو برای واردات گرفتهاند، دو پرونده قضایی تشکیل شده که هنوز به جایی نرسیده است، چون اصلا این افراد وجود خارجی نداشتند! "
او افزود: «دو قلم ارز مجموعا حدود ۲۴ میلیون یورو به اشخاصی داده شده که وجود خارجی ندارند. متاسفانه این مشکلات در وزارت صنعت، معدن و تجارت بود. ما مکاتبه کردیم بدون مجوز ما این کاغذها وارد نشود. آقای شریعتمداری نامه نوشت که خودمان داریم وارد میکنیم و مسئولیت با خودمان است و شما دخالت نکنید. این نامه موجود است.»
این اظهار نظر با واکنش وزارت صنعت روبه رو شد. روابط عمومی این وزارتخانه اطلاعیهای صادر و تصریح کرد: "ادعای تخصیص ارز به افرادی که وجود خارجی ندارند، با توجه به نظارتها و سازوکار بانکی باورپذیر نیست. " وزارت صمت همچنین تأکید کرد که پس از گروهبندی جدید کالایی، طبق ابلاغ وزارت صمت، ثبت سفارش کاغذ پس از تأیید وزیر ارشاد انجام میشود. در این اطلاعیه البته باز هم تأکید شده بود که برخی امور در فرایند ثبت سفارش و واردات کاغذ، همچون سایر کالاها، در حیطه تخصصی وزارت صمت است و این وظایف قابل واگذاری به دیگران نیست.
واکنشها به بازداشت سلطان کاغذ
اعلام بازداشت سلطان کاغذ بازتاب گستردهای در شبکههای اجتماعی داشته است. بسیاری از این چرخه سلطان پروری در اقتصاد ایران انتقاد کرده اند، برخی با طنز انتقادی به ماجرا پرداخته اند و برخی دیگر هم از مقامات اقتصادی کشور انتقاد کرده اند.
صبا آذر پیک از فعالان فضای مجازی در این باره به شدت به وزیر محمد شریعتمداری وزیر پیشین صنعت و وزیر کنونی کار انتقاد کرده و نوشته است: "می دونید سلطان کاغذ کیه؟ همون که سلطانی فر ارشاد افشا کرد و گفت شریعتمداری گفته بهشون ارز بدید و ما هم ٢ میلیون و ٥٠٠ ارز دولتی دادیم و بعد فهمیدیم همه چی صوریه. مونده دوستان تا عمق فسادی که شریعتمداری وارد اقتصاد ایران کرد رو لمس کنید."
فرشاد اسماعیلی کارشناس حقوق کارگری و فعال اجتماعی نگاه متفاوتی به موضوع دارد. او در توئیتی نوشته است: «بابت۳۰هزار تُن کاغذ، ارز دولتی گرفتند. بخشی رو اصلا وارد نکردند و ارز رو آزاد در بازار فروختند، بخشی رو وارد کردند، اما گِرمی از کاغذها رو وارد بازار نکردند، بخشی رو هم وارد بازار کردند، اما به صورت آزاد فروختند. ناشران، نشریات و روزنامهها سندیکا نداشتد که بپرسد:"کو؟، چه شد؟، کجاس؟»
کاربری نیز با اشاره به سلاطین، سکه، قیر، پوشک و حتی شکر این سوال را مطرح کرده است که " چه کسی این همه سلطان را به سلطنت رساند؟"
کاربری دیگر گفته است "ما منتظر دستگیری سلطان مرغ بودیم که خبر رسید سلطان کاغذ دستگیر شد، احتمالا سلطان مرغ لای کاغذها قایم شده که اونم بزودی دستگیر میشه."
برخی هم با عنوان "سلطان کاغذ" خیالپردازی کردند و آن را نوعی "فانتزی" دانستند و از "ملکه مقوا" هم سخن گفتند.
عدهای هم نگاه آمیخته به توطئه به ماجرا دارند، کاربری به نام مهسا معتقد است: «اینام خوششون اومده هر چی میشه یه سلطان تهش میبندن ملت فک کنن کله گندهها و اصل کاریا رو دارن میگیرن، اما در واقع اینا یه مشت دونه ریزن که معلوم نیست کجا باج سیبیلی رو که باید میدادن، ندادن و حالا وقت انتقامشون رسیده!»