گفتم که روشن از قمر؟ گفتا که رخسار من است
گفتم که شیرین از شکر؟ گفتا که گفتار من است
گفتم که مرگ ناگهان؟ گفتا که درد هجر من
گفتم علاج زندگی ؟ گفتا که دیدار من است
گفتم بهاری یا خزان؟ گفتا که رشک حسن من
گفتم خجالت کبک را، گفتا که رفتار من است
گفتم طریق عاشقان؟ گفتا وفاداری بود
گفتم مکن جور و جفا، گفتا که این کار من است
نشود نصب دشمن، که شود هلاک تیغت
سر دوستاں سلامت، که تو خنجر آزمایی