رازی شگرف، فراگیر، هستی شناختی در جشن و آیین و نوروز نهفته است. اگر سخت کوتاه بخواهم در این باره سخن بگویم، میتوانم گفت نوروز، به شیوهای نهانی و نمادین آفرینش را باز میتابد. میتوانم گفت رسمی است که هر سال آفرینش را در نهاد و ناخودآگاهی ما ایرانیان زنده میدارد. فرایاد میآرد. اگر بتوانیم ژرف در آن بیاندیشیم و راز و پیام نهفته در آن را دریابیم. آفرینش در اندیشه ایرانی، دو کارکرد دارد: یکی آفرینش فراگیر است. آفرینشی که جهان و هستی با آن آغاز گرفته است.
این آغاز را من آغازآغازها مینامم. از سوی دیگر در این آفرینش فراگیر، جهان هستی روزگاری به فرجام خواهد آمد. این فرجام را نیز فرجام فرجامها میتوانم نامید. کارکرد دوم آفرینش، آفرینش فرو گرفته است. در درون آن آفرینش فراگیر پهناور، بارهایی بسیار، جهانزاده میشود؛ آغاز میگیرد، فرو میمیرد و پایان میپذیرد. هر کدام از این آفرینشهای فروگرفته که شمارشان بر ما روشن نیست، از نگاهی فراخ سنجیدنیاند با سال. در گاهشماری گیتیگ و زمینی. هر کدام از آن آفرینشهای خرد را که چرخهای از آفرینش است در سنجش با این سال، میتوانیم سال نمادین، اسطورهای، کیهانی بدانیم و بنامیم. این سال، مانند سال زمینی به چهار پاره بخش میشود. هر کدام از این پارهها، همچنان در سنجش با سال زمینی، به شیوهای نمادین، برابر است با سههزار سال. پس این سال آفرینشی از آغاز تا انجام، دوازدههزار سال به درازا میکشد. در سههزاره نخستین جهان، در اندیشه اورمزد میگذرد؛ در هزاره دوم، به نمود و به کردار نیاز است.
در هزاره سوم، نیروهای زیانبار و اهریمنی، آفرینش را بر میآشوبند و میآلایند.بزرگترین رخداد ویرانگر، آشوبنده، رنجبار روی میدهد: آویختگی و آلایش جهان. اما از آن روی که جهان نمیتواند همواره در آلایش و آمیختگی بماند سه هزاره چهارم فرا میرسد که آن را سههزاره جدایی مینامیم. در آغاز هر کدام از این هزارهها رهانندهای نویدداده به شیوهای شگرفزاده میشود تا جهان را به سوی پاکی و پیراستگی آغازین بازنهد. جشن نوروز، جشن بازگشت به این آغاز است. به شیوهای رازورانه و نمادین جشن رهایی از سرما و تیرگی و مرگ است؛ جشن زایش و بالش (رشد، نمو) دوبارهای است. این سخن را بسیار به درازا میتوان کشید من به همین اندک، بسنده میکنم.
آیینهای نوروزی هم دستخوش دگرگونی شده است اما این دگرگونیها آنچنان نبوده است که چگونگی برگزاری این جشن را آنچنان دیگر گون کند که این جشن و آیین کارکرد و ارزش نمادشناسانه و باورشناختی و فرهنگی خود را از دست بدهد. جشن و آیین نوروز به شیوهای که در روزگاران سپسین به همان سان برگزار میشود آمیزهای است از چند آیین و جشن دیگر که هر کدام پارهای از نمادها و بنیادها و رسم و راههای خود را در آن بهنمود آورده است. جشنهایی مانند جشن فروردینگان یا جشن فرجامین از جشنهای ششگانه داستانی و بزرگ. گاهانبار نامیده میشده است یا جشن گلگشت جمشید در آسمان.
* استاد دانشگاه
این مطلب نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.