به گزارش «تابناک»، روزنامه اطلاعات در مطلبی نوشت: وقتی ناگهان یک ترانه در اوج ابتذال ـ چه محتوا و چه ساخت ـ در صدر سوژه اخبار قرار میگیرد، قطعاً نیازمند کالبدشکافی و تحلیل محتواییاست؛ خارج از هرگونه سوگیری عصبیتآلود.
اولاً، چرا بیبیسی و اقمار غبارآلودش، این کلیپها را در صدر اخبار خود مینشانند و ناگهان از کوبیدن بر طبل جنگ روانیِ «ترامپ ساخته» غافل میشوند و به پایکوبی با این آهنگ میپردازند، خود سؤالیاست عمیق؛ که البته پاسخش دشوار نیست. مگسصفتی این رسانهها طبیعتی جز این را اقتضا نمیکند. پس پرداختن به رذالتهای این بنگاهها مسأله اصلی ما در این ماجرا نیست. مسأله، ریشهای فرهنگی دارد و فرهنگ، زبان و اقدام خاص خود را میطلبد.
ثانیا، اگر چند شب صبر کنیم، خواهیمدید، همان بچههای پایکوب ودستافشان در آن کلیپها- اگر همگی نه، اکثرشان- در مراسم پیشروی این ایام، یعنی شبهای قدر در کنار والدین و یا معلمان و یا دوستانشان ظاهر خواهند شد و اتفاقا از صمیم قلب و عمق اعتقاد و عاطفه قرآن بر سر خواهند نهاد.
اگر کسانی بخواهند فیلسوفانه و مصلحانه، دست به کمر بزنند و آه و اوه کنند و بگویند: «آن جنتلمنخوانیتان چه بود و این قرآن سرگرفتنتان چیست!؟»، بازهم فقط به بازخوانی مشکل پرداختهاند و سعی و تلاشی برای درمان درد نکردهاند.
همیشه هرچیز نیکو نیست و همیشه کار بد، بد است. اما کار بد در شعاع کار خوب و استمرارِ «خوبی» رنگ میبازد، و این رنگباختن، کار فرهنگی میطلبد و نه اقدام ضربتی. اقدام ضربتی را نایبرئیس محترم مجلس توصیه کردند: لغو ابلاغ چند مدیر و چنین و چنان! بسیار خوب! لغو تحصیل محصلان را از کدام ابلاغ دربیاوریم!؟
برخی سادهلوحانه و آسانگیرانه گفتند: «بچههای ما شادی میخواهند». بسیار خوب! اکنون از کجای این فتوا، جواز شادی مبتذل با کلمات اروتیک بر میآید؟ آنهم ساخته و پرداخته حنجرهای که جز در هنجارشکنی وسخیفگویی هویتی برای خود نمییابد؟
در عین حال همچنان مسأله باقیاست: چرا نوجوان و جوانی که در شبهای آینده در نجوای شبزندهداری و احیا زیر جلد قرآن زار میزند، پلاکارد به دست در قلب پایتخت، یعنی جلوی مجلس، درخواست رأفت نظام را میکند برای بخشش و بازگشت سخیفخوان و حنجرهدریدهای، که یک بار مصلحتی توبه کرد و خیلی زود دوباره بر طبیعت خود تنید؛ و جز این بودی عجب بودی!
جواب کوتاه و اولیه نیز چندان دشوار نیست: «آشفتگی هویت Role Confusion»، چیزیاست که سریعتر از هر اختلالی به سراغ نوجوان وجوان میآید؛ اگر هویتسازی در جای خود و وقت مقرر و محتوای درست به او ارائه نگردد.
آشفتگی هویت، یعنی در کشاکش جنتلمنخوانی و شبزندهداریِ قدر و در تناقضِ حمایت از یک زیرزمینی فراری و حضور در مسجد و هیأت محله، هنوز قادر به تشخیص سره از ناسره و توزین درست قدرتها و کششها نیست.
داستان «آقای جنتلمن» موقتاً خاموششد، اما احتمالات آینده از این دست، دوباره میتواند از زیر خاکستر شعله برکشد.
نوجوان وجوان شادیطلب ایرانی امروز در چنبره دهها کشش بیرونی و درونیاست. چند راهکار ساده را برای پیشگیری از سوژه ناخوشایند بعدی شاید بتوان پیشنهاد کرد:
۱ـ آموزش وپرورش را به فضایی رفاقتآمیز، همکاریپذیر و مسئولیتزا در میان دانشآموزان، خوشایند ودور از بیگاریکشی درسی و استرسزایی کنکوری نزدیک و نزدیکتر کنیم و به همزبانی و رفاقتورزی معلمان کاربلد با شاگردان در محیط مدرسه تأکید کنیم.
۲ـ با دور کردن جامعه از جوّ پرخاش وخشونت و داد و بیداد ـ که عمدتاً بر عهده نخبگان سیاسی است ـ دانشآموزان را به فضاهای سالم شاد و دور از هنجارشکنی و دهنکجی سوق دهیم و به آنان در عمل بقبولانیم، کهمیتوان با نزاکت و آداب و بدون نسخهبرداری از اروتیکخوانی حنجرههای وحشی، نیز شادی کرد؛ در پارکها، در مجامع معین ومرتبط، در ورزشگاهها، در اردوها، در کنسرتهای فاخر و حتی در نمازهای جمعه ـ بشرطها و شروطها! ـ
۳ـ …و بالاخره بر عهده رسانهها و نیز نخبگاناست، که در هنگام وقوع اتفاقاتی از این دست، ناگهان را ناگهانتر نکنند؛ از طبلکوبی بیبیسی و پسافتادههای «من و تو» چندان به هراس نیفتند، که همه عالم را خبر کنند، که ایهاالناس! در دو سه مدرسه چنین اتفاقی افتادهاست.
اگر حتی بخشی از نوشته فوق را قبول ندارید، در مراسم شبهای آینده بشمارید همان بچههایی را که «جنتلمنخوانی» کردند. شاید خودشان هم در آن شب به یاد نیاورند آنچه را چند روز پیشتر بهجا آوردند!