شریک رنج تو بودم شبیه قاتلم بودی
برای هم چی کار کردی که رفتم سمت نابودی
همیشه باور رویا دلیل زجر ما بوده
که پروانه شدن اوج شکوه پیلهها بودی
شبیه خندهای بعد از یه شلاقی به روح من
شبیه حلقه خونم توی چشمایی که ماتن
یه زخمی رو تنم مونده که ذهنم رو خراب کرده
که آگاهی به راز درد یه وقتا بدترین درده
شریک رنج تو بودم دلیل گریه هام بودی
مث کشف یه بی راهه جواب اشتبام بودی
منو با شعله ی شمعی که تو دستاته فتحم کن
به جاش با کشف تاریکیم عذابو از نگام کم کن
شبیه خندهای بعد از یه شلاقی به روح من
شبیه حلقه خونم توی چشمایی که ماتن
یه زخمی رو تنم مونده که ذهنم رو خراب کرده
که آگاهی به راز درد یه وقتا بدترین درده