راه آهن مازندران را باید نخستین گامهای گسترش خطوط راه آهن در کشور دانست. نقطه مبدایی که همین حالا یکی از مقاصد لوکوموتیوها و کوپههای شلوغ قطارهای پایتخت و دیگر شهرهای کشور است. قابهای سبزرنگ کوپه قطارهای مازندران نه تنها سبزی جنگل و آبی و خاکی رودخانههای بکر این استان را تصویر میکنند، بلکه نمایشگر حیاتی هستند که گویی اصلا به سبب حضور همین ریلهای زنگ زده و صدای سوتهای ممتد قطارها در اطراف راه آهن شکل گرفته اند.
روایت مستند بی حضور آدمی مدرک بزرگی برای اثبات خود کم دارد. چهرههای عادت کرده به هوای شرجی مازندران و دستان کهنه کارگران کارخانههای نساجی-که دیگر نیست-گواه حجم حضور حیات در مسیر ریلی سبزرنگ قائمشهر است؛ شهری کوچک با خاطرههایی بزرگ که صدای قطار و چرخدندههای ماشین ریسندگی را باید در تاریخ آن شنید. حالا، اما خبری از نخ و الیاف و رنگرزی در این شهر نیست و بسیاری از مردان و زنان خاک خورده این دیار عصرهای خود را در حاشیه ریل راه آهن سپری میکنند و قطاری هم اگر بیاید چند ثانیهای از جای خود بر میخیزند تا خطر رفع شود و دوباره زندگی روی ریل خود بیافتد!