شاید باورتان نشود ولی در همین روزهای بلند و خیلی روشنِ تابستان، یکی دیگر از مفاخر فرهنگیمان هم در حال مصادره شدن است.
به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه خراسان، خبر ساده، کوتاه و البته دردآور بود: «خانه موزه فارابی، فیلسوف و موسیقیدان بزرگ ایرانی با همکاری قزاقستان و ترکیه در استانبول افتتاح شد». دلیلِ افتتاح چنین موزهای هم، هزار و صد و پنجاهمین سالگرد تولد او که قرار است در سال ۲۰۲۰ از سوی یونسکو جشن گرفته شود، بیان شده است! به این ترتیب، ترکیهایها در سایه غفلت ما ایرانیها، بعد از مولانا، شمس و ابن سینا، فارابی را هم دارند به نام خودشان میزنند و از او به عنوان گنجینه فرهنگی ترکی-قزاقی یاد میکنند.
فارابی که بود؟
ابونصر محمد بن محمد فارابی، متولد قرن سوم هجری،از پدر و مادری ایرانی در ولایت کوچک «فاراب» در شمال غرب ولایت «چاچ» و جنوب غرب ولایت «اسپیجاب» که در ساحل سیر دریا(سیحون) قرار داشته است،چشم به جهان گشود. این منطقه در قدیم جزو قلمرو ایران بوده و اکنون در کشور قزاقستان واقع شده است. فارابی در جوانی به بغداد و ناحیه خلافت عباسیان و بعد به حلب و دمشق در سوریه امروزی رفت و در همان جا هم درگذشت. به فارابی لقب «معلم ثانی» دادهاند؛ چون فلسفه اسلامی را تأسیس و به رشد و شکوفایی آن کمک بسیاری کرد. ابونصر فارابی، ریاضیدان، پزشک و جامعهشناس هم بود. علاوه بر اینها، در موسیقی هم تخصص داشت و کسی بود که ساز قانون را به صورت 45 سیمی اختراع کرد. فارابی در کتاب «موسیقی کبیر» خود درباره این ساز توضیح داده است. «موسیقی کبیر» که گفته میشود شاهکار فارابی در علم موسیقی است، به زبان عربی نوشته شده و آذرتاش آذرنوش، آن را به فارسی برگردانده است. فارابی در این کتاب نظرات گذشتگان درباره موسیقی را جمعآوری کرده و از دو نوع تنبور بغدادی و خراسانی و سازی به نام شاهرود حرف میزند. «احصاءالعلوم»، «فصوص الحکمه»، «اندیشههای اهل مدینه فاضله» و... از جمله آثار این دانشمند بزرگ هستند. هر کدام از این دانشها و کتابها به تنهایی کافی است که ترکیهایها بخواهند او را از آنِ خود کنند.
سابقه طولانی ترکیه در مصادره
ترکیهایها بار اولشان نیست که سعی در مصادره مفاخر فرهنگی و میراث ایرانیها دارند. آنها پیش از این به واسطه قرار داشتن آرامگاه مولانا جلال الدین محمد بلخی در شهر قونیه، او را اهل ترکیه و «رومی» خواندهاند. حتی برای شمس تبریزی هم در همان قونیه آرامگاه ساختهاند. در حالی که مزار اصلی شمس تبریزی در شهرستان خوی استان آذربایجان غربی است. بعد از این، نوبت ابن سینا بود که توسط ترکیهایها «حکیم ترک» و متعلق به ترکیه معرفی و تندیس این پزشک و حکیم ایرانی در مرکز دانشگاه علوم پزشکی آنکارا نصب شود. کشور آذربایجان هم بعد از این که در راه ثبت جهانی «تار» و «چوگان» به نام خود پا گذاشت، خواست «نظامی گنجوی» و «شاهنامه» را هم به نام خود بزند! سؤال اصلی اینجاست که ما برای مقابله با این مصادرهها و فرهنگسازیهای جعلیِ کشورهای همسایه چه کردهایم؟ آیا ما هم برای شناساندن مفاخر و میراث فرهنگی سرزمین مان به مردم، به ویژه جوانها گامی برداشتهایم؟ شاید خیلی از ایرانیها تنها یک بنیاد سینمایی و یک جشنواره را به نام «فارابی» بشناسند!
استاد فولادوند:
شناساندن مفاخر به مردم، راه فرهنگی مقابله با مصادره هاست
استاد عزت ا... فولادوند، مترجم برجسته آثار فلسفی، درباره تحرک ترکیه در راستای مصادره مفاخر ایران، به خراسان گفت: «باید به منظور مراقبت و حفظ این بزرگان که در عالم اندیشه بشری کم نظیر هستند، بیش از گذشته تلاش و برای تکریم و بزرگداشت آنها همت کرد. باید به ویژه جوانان را به مطالعه آثار این مفاخر ایرانی تشویق کنیم». این مترجم در پاسخ به این سوال که وظیفه مسئولان فرهنگی در این زمینه چیست؟ تصریح کرد: «به نظر من این قضیه از مواردی نیست که صرفاً با مداخله دولتها و اقدامات دولتی حل شود، بلکه مسئولان فرهنگی باید سعی کنند هر چه بیشتر مردم را با مفاخر ایرانی آشنا کنند».