پس از طرح ادعاهای مکرر درباره فیلم سینمایی «دیدن این فیلم جرم است» از سوی سازندگان این فیلم و طرح ادعاهای عجیبتر درباره ارتباط عدم اکران این فیلم با سریال گاندو که از سوی مسئولان مربوط رد شد، این پرسش مطرح است که آیا شاهد یک توافق نانوشته برای عدم اکران این فیلم و ایجاد حاشیه برای آن هستیم یا واقعاً برخی مسئولین با عدم صدور پروانه نمایش برای چنین فیلمی، مانع از نمایش چنین اثر فاجعهای شدهاند؟
به گزارش «تابناک»؛ فیلم سینمایی «دیدن این فیلم جرم است» از همان لحظه اعلام حضور در سی و هفتمین جشنواره ملی فیلم فجر اسباب کنجکاوی را فراهم آورد. محصول حوزه هنری نه به واسطه رضا زهتابچیان نویسنده و کارگردانش که نخستین تجربهاش را در ساخت فیلم داستانی بلند عرضه میکرد و نه به واسطه محمدرضا شفاه تهیه کننده این فیلم که هنوز چهره وزنداری در سینما محسوب نمیشود، بلکه صرفاً به واسطه اسمش مورد توجه اهالی رسانه قرار گرفت و تصور میشد باید در انتظار یک فیلم جنجالی باشیم، ولی آیا جنجالی و خاص بود؟
برای پاسخ به این پرسش باید چهره خبرنگاران و منتقدان را پس از تماشای این فیلم در جشنواره فجر میدیدید! بسیاری از منتقدین سینما حتی اینقدر وقت صرف نکردند که نقدهایی بنویسند و این اثر را به نقد بکشند و با این فیلم به همان شیوهای برخورد کردند که با برخی کمدیها برخورد میکنند. تعبیر دقیقی که شاید بتوان برای این فیلم به کار برد، «ما قبل نقد» است که به رفتار منتقدین سینما بازمیگردد. البته نقدهایی وجود دارد و جالب اینکه شدیداً نقدها را چهرههایی که ظاهراً باید حامی فیلمهای حوزه هنری باشند و منتقدین جدی دولت مطرح کردند.
داستان این فیلم درباره سید امیر موسوی، متولد مردادماه 1369 فرزند شهید و فرمانده پایگاه بسیجی است که نام پدر شهیدش بر آن ثبت شده است. همسر او در خیابان، مورد تعرض مردی قرار میگیرد که از قضا، متنفذ و دارای تابعیت یکی از کشورهای اروپایی است. ضربههای مرد، فرزند امیر و ریحانه را می کشد و این، آغاز ماجرای فیلم است. این آغاز شورش شخصی امیر است که به نوعی یادآور آژانس شیشهای است و سازندگان فیلم نیز این تقلید را انکار نکرده بود اما این تقلید حتی از سوی مدافعان آن نیز مورد تأیید قرار نگرفت و منتقدین دو آتشه نیز از قضا دولتی نیستند و دولتیها نگاه ماقبل نقدی به فیلم داشتند.
از جمله منتقدین محمد صادق کوشکی است که میزان نفوذش بر کسی پوشیده نیست. او در نقدی درباره این فیلم عنوان کرد: «این فیلم با قاطعیت تمام به نیروهای حزبالهی میخواهد این مسئله را القا کند که همه چیز تمام شده، همه چیز به باد رفته، دیگر هیچکس و هیچ چیز قابل اعتماد نیست و هیچ پناهگاهی نیروهای حزباللهی و مؤمن ندارند. در واقع به نیروهای مؤمن و حزبالهی پیام میدهد که شما به آخر خط رسیدهاید و هیچکس دیگر پشت و پناه شما نیست و حتی عزیزترین کسانی که به آنها اعتماد داشتید، آنها هم شما را میفروشند و به شما خیانت میکنند. این پیام را به نیروهای حزباللهی دادن باید ببینیم به نفع کیست؟ در واقع آمریکاییها و اسرائیلیها به دنبال ناامید شدن نیروهای مؤمن و حزباللهی هستند و این مهمترین لطمهای است که فیلم میزند.»
کوشکی در بخش دیگری از نقدش این گونه «دیدن این فیلم جرم است» و پیامش را از منظر خود بیان میکند: «این فیلم خواسته یا ناخواسته، به سپاه اهانت میکند. در واقع سپاه را یک ساختار فاسد، ترسو و یک ساختار در مقابل نیروهای بسیجی حقیقی معرفی میکند که این مسأله ظلم است. نکته بعدی، رویارویی بچههای بسیجی حقیقی را با نیروی انتظامی، با شورای عالی امنیت ملی با وزارت اطلاعات و… نشان میدهد.»
صد البته ممکن است برخی نقدهای کوشکی درست نباشد، چون باید به فیلم سینمایی به عنوان یک «داستان» نگریست که لزومی ندارد حتی گرتهای از حقیقت در آن باشد و میتوان با این تعبیر که تخیلی بود، از کنار آن گذشت اما واقعیت آن است که سوای نقدهای کوشکی درباره محتوای این اثر، فیلم اساساً فاقد ساختار است و متأسفانه کمتجرگی کارگردان در کنار کمتجرگی تهیه کننده فیلم، کار خودش را کرده و یک اثر شعاری، فاقد فرم قابل بحث و دارای ساختار به شدت شلخته است.
با وجود آنکه شواهد نشان میدهد برای فیلم هزینه قابل توجهی شده و مهدی زمین پرداز، امیر آقایی، لیندا کیانی، حسین پاکدل، حمیدرضا پگاه، محمود پاک نیت و... مقابل دوربین روزبه رایگا رفتند و حبیب خزاعی فر نیز موسیقی متن این اثر را ساخته، متاسفانه نه تهیه کننده و نه نویسنده و کارگردان نتوانستند کار را با این ترکیب به شکل قابل دفاعی درآورند. در چنین فیلمهایی معمولاً یک تدوینگر باسابقه استفاده میشود تا به قول معروف کار را جمع کند اما متأسفانه از این تکنیک نیز استفاده نشده و همین باعث شده فیلم چیز جدی به جز شعار برای عرضه نداشته باشد.
سازندگان این فیلم پس از حضور ناموفق در جشنواره و حتی عدم کسب حمایت جدی از سوی منتقدین همسو، سخن از عدم صدور مجوز این فیلم کردند. این ادعا در روزهای اخیر با ادعای مکمل دیگری همراه شد و شفاه تهیه کننده این فیلم ادعا کرد مسئولین دولتی گفتهاند: «اگر ما جلوی پخش گاندو را نمیتوانستیم بگیریم، اما مانع اکران «دیدن این فیلم جرم است» که میتوان شد، بنابراین فعلاً اجازه اکران این فیلم را نمیدهیم» و خودش را به گاندو گره زدند؛ ادعایی که از سوی مهدی طباطبایی نژاد معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی تکذیب شد.
واقعیت آن است که با توجه به عقبه این فیلم یعنی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، باورش سخت است که تصور کرد سازمان سینمایی با آن قدرت اندک یا دیگر مجموعهها بتوانند مانع از نمایش این فیلم شوند و ممکن است برخی چنین تصور کنند این حواشی یک نمایش از قبل هماهنگشده میان طرفین ماجرا برای گرم کردن تنور اکران و بخشی از کمپین تبلیغاتی فیلمی است که هر زمان اکران شود، یکی از آثار شکست خورده حوزه هنری خواهد بود.
از این منظر اگر واقعاً مسئولی مانع از اکران این فیلم شده باشد، بزرگ ترین خدمت را به این اثر کرده، چرا که باعث شده کنجکاوی عدهای جلب شود و به دیدن این فاجعه تصویری بنشینند؛ بنابراین، اگر واقعاً مخالفی برای نمایش این فیلم وجود دارد، توصیه میشود اجازه نمایش این فیلم را صادر کند تا ورشکستگی این اثر که ضربه جدی به اعتبار سازندگان و حامیانش میزند، در گیشه و نقدهای بعدی که در زمان اکران مطرح خواهد شد، شاهد باشیم.