قانون گذاری و نظارت بر مسائل کشور بدون گفتوگو مقدور نیست و بر همین اساس شاهدیم که مذاکرات در صحن علنی مجلس اغلب با بگو مگو همراه میشود. تا این جای کار عادی و معمول است اما در برخی موارد که کار به مشاجره می کشد باید نگاهی عمیقتر داشت. مصداقش همین مشاجره لفظی اخیر میان علی لاریجانی رئیس مجلس و نصرالله پژمانفر نماینده مشهد.
به گزارش
«آزادی»، مشاجرهای که ظاهرا به دستور کار جلسه یعنی تشکیل وزارت خدمات و بازرگانی مربوط بود اما نگاهی به حرفهای تندی که رد و بدل شد نشان میدهد که ماجرا از کجا آب میخورد. نماینده نزدیک به طیف پایدار رئیس مجلس را دیکتاتور و صاحب تریبون یکطرفه میخواند. به این رضایت نداده و با اشاره به اینکه آیت الله آملی لاریجانی سالها رئیس قوه قضاییه بوده است به نقش خاندان لاریجانی در قدرت طعنه میزند. جناب رئیس مجلس نیز از ابتدا پژمانفر را یک نفر ندیده و گویی پاسخ میدهد که مخاطبش طیف پایداری باشد. مثلا آنجا که میگوید «مملکت این طور شده که 4 نفر حرف بزنند و بقیه تسلیم آنان باشند. :تریبون یک طرفه شما هستید. همه تریبونها دستتان است.»
اختلاف میان لاریجانی و پایداری در کجا ریشه دارد که یک بحث معمول مجلس را به اینجا میکشاند؟ ناصر ایمانی تحلیلگر اصولگرا معتقد است که برای بررسی این موضوع باید به سالهای ریاست جمهوری احمدینژاد و کنار گذاشته شدن لاریجانی از دبیری شورای عالی امنیت ملی برگشت.»
او در گفتوگویی با
«آزادی» گفت: « بخشی از ریشه اختلاف میان جبهه پایداری و لاریجانی به داستان احمدینژاد برمیگردد. لاریجانی با شخص احمدی نژاد و تفکر او فاصله دارد. این همه موضوع جدیدی نیست و از دولت احمدینژاد و زمانی که او از دبیری شورای عالی امنیت ملی برداشته شد این اختلاف نظرها را شاهد بود. در موارد شاهد این اختلاف نظرها بین لاریجانی و احمدینژاد به عنوان رئیس جمهور و نحوه مدیریت او بودیم مانند بسیاری دیگر از اصولگرایان که به تدریج با احمدی نژاد اختلافنظر پیدا کردند و اواخر دولت او کار به جاهای باریکی هم کشید.»
وی افزود: « مطلب دیگر این بود که احمدینژاد آن مسائل یکشنبه سیاه را در مجلس مطرح کرد و اختلافات عمیقتر شد».
ایمانی با تاکید بر اینکه «درست است که نمیتوان گفت جبهه پایداری همان جریان احمدی نژاد است اما به هرحال از زمان او متولد شد و مسئولان آن هم که از نزدیکان و مدیران احمدی نژاد بودند» گفت: «مهمتر اینکه به نظر لاریجانی و برخی اصولگرایان برخی از سلوک سیاسی احمدی نژاد را، جبهه پایداری هم دارد. مقصود تفکر احمدینژاد است. نیاز نیست که حتما رابطه خاص سیاسی و تشکیلاتی بین احمدینژاد و پایداری باشد، اما شباهتهایی در روشها و سلوک وجود دارد. مثلا غیر منعطف نگاه کردن به صحنه سیاسی، خود را برحق پنداشتن و همه غیراز خود را باطل پنداشتن، عدم تمایل جدی به تعامل در صحنه سیاسی و همین طور نگاه نوع ایدوئولوژیک به مقوله حکومت اسلامی در اداره یک کشور. من نمیگویم که پایداری عینا مثل احمدی نژاد است اما برخی از این سلوک احمدینژاد تا حدودی در جبهه پایداری وجود دارد و اینها باعث دلخوری تعداد قابل توجهی از طیفهای اصولگرا شده است. لاریجانی هم به مراتب بیشتر از دیگران، به خاطر اینکه او کاملا پراگماتیک است و اصلا روحیه سیاسی او با روحیات طیفی که مشخصات ذکر شده را داشته باشد، سازگاری ندارد برای همین هم نسبت به این طیف بیشتر حساسیت دارد.»
این تحلیلگر مسائل سیاسی در پاسخ به اینکه تبعات این اختلاف برای مجموعه جریان اصولگرایی چیست؟ گفت: «اجازه دهید در یک بحث مستقل و کلی که هم درمورد اصلاحطلبان صدق میکند و هم درباره اصولگراها، عرض کنم. برخی از طیفها در هر دو جناح سیاسی به لحاظ اعتقاد ایدئولوژیک اصلاحطلب یا اصولگرا به حساب میآیند اما الزاما در کنشهای سیاسی یک اعتقاد نسبتا مشابه آن جناح نسبت به صحنه سیاسی ندارد.»
وی ادامه داد: «به طور مشخص در مورد پایداری؛ اگر از مجموعه اصولگرایان بپرسیم که اینها را اصولگرا میدانید، پاسخ مثبت است اما درباره کنشها و نگاه به صحنه سیاسی باهم اختلاف نظر دارند. این اختلاف نظرها باعث میشود که جریان اصولگرایی دو راه بیشتر نداشته باشد. این جریان یا باید طیف پایداری را با همه هزینههایی که برای جناح اصولگرا دارد ،تحمل کند و یا هزینه و فایده کند و ببیند که آیا در مقاطع خاص سیاسی مثل انتخاباتها با حفظ اینکه آنها را اصولگرا میداند، حاضر است هزینه حضور این طیف را داخل کنشهای سیاسی اصولگرایان پرداخت کند یا خیر؟ به نظر من جریان اصولگرا در یک مقاطعی باید به این سوال پاسخ دهد. تاکنون و در انتخاباتهای گذشته تلاش کرده که با این موضوع مماشات کند. یعنی حاضر شد که هزینهها را تحمل کند اما با طیف پایداری سرشاخ نشود اما آیا در انتخابات بعدی و بعدی و بعدی هم حاضر است این هزینه را بپردازد؟ این سوالی است که اصولگرایان باید به آن پاسخ دهند».
ایمانی در تشریح هزینههایی که پایداری به اصولگرایان تحمیل میکند، گفت: » یکی از هزینههایی که جناح اصولگرا باید بپردازد؛ طیف لاریجانی است. یعنی اگر اصولگرایان بخواهند نسبت به خواستههای پایداری تنازل کنند لازمهاش این است که طیف لاریجانی را از دست بدهند. البته ممکن است برخی استدلال کنند که حضور طیف پایداری در انتخاباتها برای اصولگرایان فوایدی هم دارد. اما بحث، بحث هزینه- فایده است.»
این فعال سیاسی اصولگرا افزود: «به نظر من باید نوعی تفکیک صورت بگیرد. الزامی نیست که در هر انتخاباتی تمام طیفهای وابسته به یک چریان سیاسی اعم از اصلاح طلب و اصولگرا در آن انتخابات خاص شریک باشند زیرا این رویه ممکن است هزینهها را برای جناح افزایش دهد. بنابراین ممکن است که برخی از طیفهای اصولگرایی با حفظ مواضع اصولگرایی در انتخابات با دیگران افتراق داشته باشند.
وی در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه هزینه- فایده کردن درباره طیف پایداری، اصولگرایان را به چه نتیجهای میرساند؟ گفت: « به نظر من جریان اصولگرایی باید اول به این تصمیم برسد که باید هزینه- فایده کند و نمی تواند دیگر نسبت به این موضوع بی تفاوت باشد. باید بداند که در مقاطعی باید تصمیم بگیرد و هزینه آن را نیز پردازد. مثلا در انتخابات ریاست جمهوری گذشته جریان اصولگرا در روزهای آخر هزینه- فایده کرد و تصمیم گرفت که یکی از کاندیداهای خود را به نفع دیگری حذف کند. برخی معتقدند که هزینه این تصمیم از دست دادن ریاست جمهوری بود. برخی هم میگویند که این هزینه نبود و فوایدی داشت. اصولگرایان در باره طیفهای خود نیز به چنین تصمیمی نیاز دارند».
ایمانی با تاکید بر اینکه «جریان اصولگرایی الان هزینه بیش از اندازه برای این طیف میپردازد» گفت: «نظرات طیف پایداری محترم است و به عنوان بخشی از جامعه میتوانند دیدگاه خود را در صحنه سیاسی مطرح کنند. این یکی از اصول دموکراسی است که جامعه چندصدایی باشد اما اینکه که این جناح با این همه هزینه به رویه قبلی خود ادامه دهد، منطقی به نظر نمیرسد».