آن بیماری که در اعتراضات لردگان مشاهده کردیم، ظاهرا ایدز بود؛ بیماری که مسری است و میتواند با تحقق شروطی، از فردی به فرد دیگر منتقل شود؛ حتی در صورت عدم پیشگیری و مراقبت، میتواند در یک شهر همه گیر هم شود، اما همه داستان لردگان ایدز نبود! در لردگان بیماری مسری بی اعتمادی بدتر از ایدز عمل کرد؛ بی اعتمادی حتی از ایدز هم مسری تر است و زودتر در یک شهر و کشور اپیدمی می شود. باید ناقلان ویروس بی اعتمادی را شناخت؛ این ویروس خطرناکی است.
به گزارش «تابناک»؛ در کشور، مسأله هایی وجود دارد که به سرعت تبدیل به بحران می شوند؛ مشکلاتی که در آغاز تنها یک مسأله هستند و برای حل آن باید تدبیر کرد، ولی عموما صورت مسائل پاک می شود و مسائل همچنان روی هم انباشته می شوند تا روزی از جایی سر باز کنند. این گونه است که حتی یک روستای کوچک ـ که مردمش به هر دلیل مظلومانه، متوجه بیماری کشنده ای می شوند ـ می تواند منشأ بحران شود. مردمی که در مراحل اول، مسأله شان یا دیده نشده و یا صورت مسأله شان پاک شده، به خیال اینکه با این ندیدن ها و این پاک کردن ها، مسأله هم حل خواهد شد.
مسئولانه سخن گفتن و رفتار کردن برای مدیران، دیگر یک فضیلت نیست، بلکه شرط لازم برای تصدی مسئولیت است؛ نیرویی که قدرت و تریبون دارد و امکانات به همان میزان، بلکه بیشتر هم باید در قبال همه اینها، مسئولیت داشته باشد؛ مسئولیت فقط اقتدار بر مردم نیست، بلکه توانایی سخن گفتن با مردم و مسئولانه رفتار کردن با آنان، ملازم اقتداری است که مردم خود به مسئولان داده ند. در مسأله لردگان، با مردم مسئولانه سخن گفته نشد، احساسات آنان فهمیده نشد و البته کسی هم به خاطر این رفتار با مردم مؤآخذه قرار نگرفت. زمانی که کمترین صحبتی در مورد مسئولان با اتهام توهین به مقامات و تشویش اذهان عمومی روبه رو می شود، رفتار و سخن غیر مسئولانه مقامات، آیا تشویش جان و زندگی مردم نیست؟
اعتراض مردم برای رسیدگی به مسأله هایشان، اصالتا فتنه و اغتشاش نیست. صدای درخواست برای اجابت تقاضایی است که بدون پاسخ مانده و جز فریاد زدن آن در خیابان، کسی گوشش را بدهکار آنان نمی کند. لزوما در هر اعتراضی، عده ای هم وارد می شوند و برای غرضی سیاسی، جهت خواسته های مردمی مظلوم را تغییر می دهند! کم نیستند عده ای که از خود ویدیوهای ساختگی می سازند و به رسانه های اجتماعی و رسمی می فرستند تا صحنه را گل آلود کرده تا ماهی اغراض سیاسی خود را صید کنند. آن کس که آتش می زند یا تخریب می کند، حتما می داند که آتش زدن و تخریب، مسأله او را حل نمی کند و حتما هم می داند مسأله ای بر مسائل لاینحل خود اضافه می کند؛ اما پرسش این است که آیا می توان مقابل اعتراض مردم برای احقاق حقشان را سد کرد و اجازه اعتراض به آنان نداد؟ آیا می توان تضمین گرفت از مردم که کسی از اعتراض آنان سوءاستفاده نکند؟
حتما نمی شود؛ اما می شود اعتماد را بین مردم و مسئولان بازسازی کرد؛ تا زمانی که به دلیل رفتار و گفتار غیر مسئولانه ای، بین عده ای از مردم و مسئولان، شکاف ایجاد شود؛ آتش و تخریب آن نیروی مغرض سیاسی، در بین آن شکاف قرار می گیرد و آن را پر می کند.
مردم در هر گوشه ای از این سرزمین، نیاز دارند که به آنان حرمت گذاشته شود و مسئولان مشکلات آنان را جدا از مسئولیت و مقام خویش ندانند. بی حرمتی، انسان را عاصی می کند، فرقی هم نمی کند، انسان غربی باشد یا شرقی. وقتی جامعه ای تصمیم می گیرد، داوطلبانه قدرت خود را به جمعی نام دولت و حاکمیت واگذار کند، انتظار دارد آن نهاد، به او و حقش برای زندگی احترام بگذارند تا او را نسبت به هر چیزی عاصی نکنند. تفاوتی هم نمی کند، مردم یک روستا یا مردم یک پایتخت. مردم حق زندگی دارند و باید این حق محترم دانسته شود. مسئولانه با او سخن گفته و رفتار شود تا اعتماد آن مردم خدشه دار نشود.
در این سال ها عموما به هر دلیل، نتوانسته ایم شرایط مناسب برای بیان اعتراضات مردمی را در جوی آرام و مدنی فراهم کنیم. در این سالها اعتراضات مردم، گاهی با انجام اشتباهی از سوی مسئولان و گاهی با نفوذ مغرضان به خشونت کشیده شده است. راه حل هم برای ما همیشه ساده بوده است؛ یا معترضان را فتنه گر نامیده ایم یا اجازه اعتراض نداده ایم؛ اما این هر دو راه آزموده شده خطا بوده و هست؛ هنوز هم نمی خواهیم راهی بیابیم که مردم بتوانند صدایشان را به شکل مسالمت آمیز به گوش مسئولان برسانند! شنیدن صدای مردم به صورت مسالمت آمیز و با مکانیسمی که همه جوانب آن اندیشیده باشد، چه اشکالی دارد که به سمت آن نمی رویم؟