فیلم سینمایی «تیغ و ترمه» تازه ترین اثر کیومرث پوراحمد در شرایطی قرار بود در آخرین هفته پاییز اکران عمومی شود که نوع مواجهه شبکه اکران با این فیلم، باعث شد تهیه کننده آن در فاصله یک روز تا اکران، انصراف دهد و بدین ترتیب نسبت به عدم اختصاص سینما به فیلم پوراحمد اعتراض شود؛ اما چرا چنین شرایطی رقم خورد که کارگردانهای صاحب نام و دارای امضاء نیز از فرصت اکران منصفانه برخورد نمیشوند؟
به گزارش «تابناک»؛ فیلم سینمایی «تیغ و ترمه» در کارنامه کاری کیومرث پوراحمد جزو نقاط برجسته و تمثیلی محسوب نمیشود و شاید در سطح «کفشهایم کو» که چند سال پیش ساخت، قابل طبقهبندی کیفی باشد. اثر تازه پوراحمد از آن دست آثاری بود که رونماییاش در جشنواره ملی فیلم فجر کارش را ساخت و این رویداد به ذبحگاهش تبدیل شد و مشخص بود در نمایش عمومی با چالش مواجه میشود. به همین دلیل پوراحمد سراغ راشهای فیلم رفت و نسخه تازهای ساخت که تا حدودی بهتر از نسخه به نمایش درآمده در جشنواره فجر بود؛ نسخهای که قرار بود در هفته پایانی پاییز اکران عمومی شود اما این اتفاق رخ نداد و عوامل این فیلم از اکرانش انصراف دادند.
علی قائممقامی تهیه کننده این فیلم درباره انصراف از اکران اظهار داشت: «برخی حتی احترام موی سفید کیومرث پوراحمد را نگه نداشتند. ما برای اکران، یک نسخه با تدوین جدید آماده کردیم و با دو اکرانی که داشتیم بازخوردهای خوبی گرفتیم؛ اما روز قبل اکران با هشت سالن برای اکران روبه رو شدیم آن هم تک سانس که اصلا برای فیلم ما خوب نبود. ما برای اعتراض به وضعیت اکران این کار را انجام دادیم. ما یکی از سینماهای دولتی را برای اکران می خواستیم که وقتی با مدیر آن سینما صحبت شد، حتی یک سانس هم به ما نداد! یعنی کیومرث پوراحمد با 45 سال فیلمسازی حتی حق یک سانس هم نداشته است. این جریان حاکم بر اکران و سینما باعث این نوع وضعیت در اکران شده که باعث سوخت فیلمها میشود.»
نظام اکران فیلمهای سینمایی در سراسر جهان نظام بیرحمی است و منطق اقتصادی بر آن حکمفرماست. در کشورهای سوسیالیستی برای برقراری اعتدال و نمایش فیلمهای دارای ارزش هنری و فاقد قدرت تجاری و گیشه، مدلهایی شبیه به هنر و تجربه وجود دارد و معمولاً مداخله جدی در فرآیندهای اقتصادی سینما رخ نمیدهد، چرا که تجربه نشان داده اگر در بازار سینما مداخله کرد، تاثیر آن بر فروش به حدی است که در نهایت به کلیت اقتصاد سینما، حجم تولیدات و در نهایت به قشرهای گسترده از صنوف متعددی که پشت دوربین حضور دارند، ضربه میزند.
اکران از سوی سالنداران بر مبنای منطق عرضه و تقاضاست و وقتی فیلمی توان فروش ندارد، سالنداران ترجیح میدهند به هر حربهای متوسل شوند و سالنها و سانسهایشان را به دیگر فیلمهایی اختصاص دهند که تماشاگران طالب تماشایشان هستند. در چند سال اخیر با توجه به فضای عمومی، از کمدی استقبال بیشتری میشود و به همین دلیل کمدیها -ولو کمدیهای نازل- به واسطه سطح بالای فروش سهم حداکثری در اختصاص سالن و سانس را به دست میآورند. کمتر از یک دهه پیش فضا کاملاً معکوس بود و ملودرام فروش قابل توجهی داشت اما اکنون این جنس سینما مخاطب کمتری دارد.
با وجود این، همین عرضه و تقاضا نیز باید با منطق همراه باشد. قاعدتاً اگر یک سینمادار با صاحبان فیلمی برای اکران عمومی قرارداد میبندد، باید سهمی منصفانه از سالن و سانسها را اختصاص دهد؛ اما این اتفاق رخ نمیدهد و قواعد مشخص و شفافی که همراه با نظارت باشد نیز وجود ندارد. اگر سالن دار متعهد شده سه سانس گردشی را در روز در یک سالن به فیلمی اختصاص دهد، اینکه هر سه سانس را غیرگردشی و در سانسهای صبح قرار دهد که اساساً فروش بسیار اندک است، غیرحرفهای و ضربه به فیلم سینمایی است.
عدم رعایت چنین بدیهیاتی در سالهای اخیر باعث شده فیلمهای بسیاری در گیشه ذبح شوند و از این منظر رفتار پوراحمد ـ هرچند حرفهای نبود ـ از منطق اقتصادی برخوردار بود. به شکل قابل تاملی قربانی چنین بازیهایی در اکران عمومی عمدتاً فیلمساز مطرح و دارای کارنامه هستند که هنوز تسلیم فضای غالب گیشه نشدهاند و سراغ ساخت کمدی با هر کیفیتی برای بردن سهمی از گیشه نرفتهاند اما ظاهراً دیگر جایی برای پیرمردها نیست!