تابناک؛ سید مسلم بهشتی نژاد؛ دو روز تعطیل آخر هفته را اگر چه مردم در تهران با آلودگی هوا سر کردند و تلویزیون هم سعی کرده که در روزهای منتهی به یلدا، برای بینندگانش که هر روز کمتر از همیشه میشود شبهای مفرحی را بسازد، اما در مریوان در استان کردستان، جنازه دو برادر کولبر، از ارتفاعات پایین آورده شد؛ مردمی که در تشیع جنازه این دو برادر رفتند تکهای نان در دست داشتند با این استعاره که آنان برای تکهای نان جان خود را از دست داده اند.
به گزارش «تابناک» در ایران مردم، بیش از آنکه بخواهند کمک کننده برای حل مساله باشند، بیشتر آه و ناله را دوست میدارند؛ بیش از آنکه به دنبال علاج باشند گریستن بر جنازه را دوست دارند و گرفتار نوعی مناسک گرایی فاقد معنا شده اند. زندگی هشتکی و فعالیت کمپینی و تلاش برای به اشتراک گذاری حداکثری فرصتی برای آگاهی این مردم باقی نگذاشته است. این دو روز، بسیاری از افراد بر مظلومیت این دو برادر هموطن مظلوم گریسته اند، اما کسی حاضر نیست برای حل مسائل آنان، تعصبات فکری و سیاسی خود را کناری بگذارد و راه حلهای نوین را برای حل مناطق مرزی بیازماید.
همین مردم زمانی که ایدهای برای تمرکز زدایی در کشور و توانمند کردن استانهای دیگر غیر از پایتخت مطرح میشود، با تنها ابزاری که در اختیار دارند، یعنی صندوق آراء، به کمک اینگونه ایدهها و یا ایدههای مشابه آن نمیروند و به آن پشت میکنند و چه کسی است که نداند یکی از راه حلهای ناگزیر برای محرومیت زدایی از استانهای مرزی تمرکز زدایی و توسعه امکانات در سراسر کشور است؛ این تمرکز گریزی لابد مطالعهای میطلبد و راه حلهای برای اجرای آن؛ اما این ایدهها برای مردم خریداری ندارد؛ مردم گویا سوگواری بر جنازه محرومان این کشور را بیشتر میپسندد تا اینکه کاری کنند که در این کشور امکانات بالنسبه مساوی توزیع شود.
در زمانی که ایدهای مانند فدرالیسم اقتصادی در کشور مطرح شد، تعصبات سیاسی اجازه نداد که مردم از زاوایای آن مطلع شوند و از یک سو همین روشنفکران و روزنامه نگارانی که هم اینک در شبکههای اجتماعی، فقط ناله کردن و افسوس خوردن را یاد گرفته اند، چنان فضای کشور را بر روی چنین ایدهای بستند که کمتر کسی از عموم مردم ایران از ایده مطلع شد و از سویی دیگر برخی با نگاههای صرف امنیتی این ایده را مورد تخطئه قرار دادند؛ در حالی که همه میدانستند یکی از آسیبهایی که مناطق مختلف کشور با آن روبرو است، همین تمرکز گرایی است که حول شهرهای مهم کشور در طول هشتاد سال اخیر به وجو آمده است.
همین افراد اجازه ندادند که مردم مطلع شوند، در فدرالیسم اقتصادی، مبنای اولیه شکوفایی، ایالتهای اقتصادی بر اساس مزیتهای نسبی هر ایالت به صورت مستقل و اتفاقا در وابستگی متقابل با سایر ایالتها و حتما با مدیریت واحد سیاسی وامنیتی در مرکز است. این ایده که بر مبنای خودگرانی محلی، شکل گرفته بود از فشار متراکم قومیتی هم در جامعه میکاست و البته نیروی گریز از مرکز آنان را نیز از بین میبرد و این در حالی است که جوامع محلی بر اساس قابلیتهای همان جوامع و با انتخاب خودشان بر اساس مزیت هایشان به رشد و توسعه دست مییافتند و از سویی آن نگرانی امنیتی نیز از بین میرفت، چرا که جوامع محلی توسعه یافته اقتصادی، تمایلی کم تری برای جدایی طلبی دارند؛ عموما جوامع یا اقلیتها و یا قومیتهای مرزی محروم، زمانی که رفاه هم کیشان یا دیگر اقوام خود در آنسوی مرزها را میبینند و از سویی خود در محرومیت نسبی هستند، بحثهای جدایی طلبی بین شان داغ میشود و نه زمانی که دارای رفاه هستند و خود امورات خود را توسعه میدهند!
ایده تمرکز گرایی سیاسی و تمرکززدایی اقتصادی، فقط یکی از ایدههایی است که میتواند از محرومیت و مرگ مظلومانه آزادها و فرهادهای خسروی، جلوگیری کند؛ چه بسا ایدههای ناب و بهتر دیگری هم مطرح شود و کارآمد هم باشند، مشکل اینجاست که در وقت انتخابات، هم تلویزیون و نیز همین روشنفکران و روزنامه نگارانی که صبح تا شب در شبکههای اجتماعی بر جنازههای مردم مستمند و مظلوم گریه و زاری میکنند، اجازه نمیدهند جز تعصبات سیاسی فکری و جناحی خود، صدای دیگری به گوش مردم برسد.