نجات زن جوان از شکنجه گاه همسرش!

کد خبر: ۹۴۸۳۴۵
|
۱۱ دی ۱۳۹۸ - ۲۲:۰۶ 01 January 2020
|
11588 بازدید
|

هنوز یک هفته بیشتر از برگزاری مراسم عقدکنان نگذشته بود که فهمیدم همسرم سه بار قبل از من ازدواج ناموفق داشته و نام همسرانش را از شناسنامه اش پاک کرده است. با وجود این برای حفظ آبرو چاره ای جز پنهان کردن این ماجرا نداشتیم ولی با آغاز شکنجه های وحشتناک شوهر معتادم تازه دریافتم که...

به گزارش خراسان، زن 28 ساله در حالی که مدعی بود طی شش سال زندگی با توهمات وحشتناک همسرش بارها مورد شکنجه های ترسناک قرار گرفته و تا آستانه مرگ پیش رفته است درباره سرگذشت تلخ زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: شش سال قبل در دانشگاه پیام نور مشهد مشغول تحصیل بودم که به پیشنهاد خاله ام جوانی را در زمین های کشاورزی ملاقات کردم که قصد ازدواج با مرا داشت. چند روز بعد خانواده شهرام در حالی به خواستگاری ام آمدند که اصرار می کردند برای تحقیق به مجتمع محل سکونت شان نرویم و چون از هر نظر در مراسم خواستگاری سنگ تمام گذاشتند اعتماد عجیبی بین ما شکل گرفت و قرار مدار مراسم عقد گذاشته شد. چند ساعت قبل از آغاز مراسم «شهرام» ادعا کرد که شناسنامه ام گم شده اما چون محضردار آشنای آن هاست خطبه عقد را جاری می کند ولی یک هفته بعد تازه فهمیدم که او نام سه زن دیگرش را از شناسنامه اش پاک کرده و اداره ثبت احوال نیز به اتهام جعل اسناد از او شکایت کرده است! با این حال دیگر دیر شده بود و خانواده ام برای حفظ آبرویشان از من خواستند این ماجرا را پنهان کنم. اگرچه متوجه شدم در دام جوانی شیاد افتاده ام ولی چاره ای جز سکوت نداشتم. با همه این ماجراها بدبختی من از همان هفته اول دوران نامزدی زمانی آشکار شد که شهرام بدون هیچ دلیل و بهانه ای در منزل پدرم شروع به عربده کشی و سر و صدا کرد. وقتی پدرم با شنیدن فریادهای او هراسان به داخل آشپزخانه آمد ناگهان همسرم با بی ادبی نیمه برهنه شد و ناسزاهای شرم آوری را بر زبان راند. او کنترلی روی رفتار و گفتارش نداشت و سر و صورتش خیس عرق شده بود. من هم در حالی که ترسیده بودم سعی می کردم او را آرام کنم. همین ماجرا بهانه ای برای قطع ارتباط من با خانواده ام شد تا این که مدتی بعد منزلی را در نزدیکی محل سکونت مادرش اجاره کرد و با انتقال جهیزیه من به آن منزل مقدمات جشن عروسی فراهم شد. اما بعد از ارسال کارت های دعوت برای مهمانان و درست در شب قبل از جشن عروسی ناگهان همسرم به بهانه زشت بودن پرده های منزل نزاع مسخره ای به راه انداخت و جشن عروسی را به هم زد چرا که آن ها از 20 سال قبل با همه بستگانشان قطع رابطه کرده بودند. با وجود این من از یک ماه قبل باردار شده بودم و باید به این زندگی اجباری ادامه می‌دادم اگرچه آن شب یکی از تلخ ترین شب های زندگی‌ام بود اما از آن روز به بعد اوضاع بدتر شد و من جرئت رفت و آمد با هیچ کس را نداشتم تا این که شش ماه بعد خواهر شوهرم بعد از پنج بار ازدواج ناموفق خودکشی کرد و ما به منزل او نقل مکان کردیم تا در کنار مادرش زندگی کنیم. آن جا بود که فهمیدم همسرم نه تنها داروهای اعصاب و روان مصرف می کند بلکه به قرص های مخدردار نیز آلوده است و با زنان غریبه هم ارتباط دارد. با وجود این به خاطر فرزندم سکوت می کردم و مجبور بودم کتک های او را تحمل کنم. پسرم تازه به دنیا آمده بود که متوجه شدم شهرام به مواد مخدر اعتیاد دارد و رفتارهای خشن او به خاطر توهمات ناشی از استعمال مواد مخدر است این بود که با کمک خانواده ام او را در یک مرکز ترک اعتیاد خصوصی بستری کردیم. اما او پس از آزادی از مرکز ترک اعتیاد مرا با طناب از سقف آویزان کرد و با شوکرش به جانم افتاد تا حدی که مرگ را با همه وجودم حس می‌کردم. زمانی که قول دادم دیگر درباره اعتیادش چیزی به خانواده ام نگویم مرا رها کرد اما رفتارهای توهم گونه اش روز به روز بیشتر و وحشتناک تر می شد. در همین شرایط فرزند دیگرم نیز به دنیا آمد اما همسرم به فرزندانم نیز رحم نمی کرد به طوری که یک بار با شنیدن صدای جیغ پسرم وحشت زده از اتاق به آشپزخانه رفتم و دیدم او پسرم را به دلیل این که روی فرش ادرار کرده بود با میله داغ می سوزاند! خلاصه سال گذشته بعد از فوت مادرشوهرم اوضاع زندگی من وحشتناک تر شد چرا که همسرم مواد مخدر صنعتی بیشتری مصرف می کرد و در حالت توهم چاقو را زیر گلوی پسرم می گذاشت و یک بار هم پای چپم را با چوپ شکست. چند بار از او شکایت کردم ولی با وساطت بزرگ ترها و تنها با این عنوان که موضوع خانوادگی است نتیجه ای نمی گرفتم. بالاخره خانواده‌ام زمانی به حقیقت ماجرا پی بردند که نیروهای انتظامی با شکستن قفل در وارد منزل شدند و مرا از چنگ همسرم نجات دادند اما ای کاش...
شایان ذکر است، به دستور سرهنگ محسن باقی زاده حکاک (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) به دنبال ادعاهای این زن جوان پرونده ای تشکیل شد و در مسیر طی مراحل قضایی قرار گرفت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱۱
علیرضاا
|
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
|
۲۲:۴۲ - ۱۳۹۸/۱۰/۱۱
مقصر اصلی خودتی که یک دقیقه با چنین شخصی موندی و دوتا بچه معصومو بدبخت کردی.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۵۵ - ۱۳۹۸/۱۰/۱۱
زن نادان
ناشناس
|
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
|
۰۷:۲۵ - ۱۳۹۸/۱۰/۱۲
اگر این همه خشونت و خیانت نتیجه نداشتن برنامه های تربیتی و آموزشی در خانواده و مدرسه نیست پس چیه؟
متاسفانه نه در خانواده و نه در مدرسه و دانشگاه برای زندگی خانوادگی و اجتماعی (صحیح) تربیت نمی شویم و به خانواده و جامعه بی تعهد شدیم.

از نحوه زندگیمون در خانواده، آپارتمان نشینی، رانندگیمون و رفتارمون با طبیعت و ... می شه این موضوع را کاملا درک کرد.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۷:۵۸ - ۱۳۹۸/۱۰/۱۲
زندگی واقعی مردم ما از فیلمهای هالیوودی وحشتناک تر شده
ناشناس
|
Australia
|
۰۸:۰۴ - ۱۳۹۸/۱۰/۱۲
باید بزرگترهای این خانم که دهنشون رو با بی مسوولیتی باز کرذند محاکمه بشوند به خاطر معاومت در شکنجه
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۳۷ - ۱۳۹۸/۱۰/۱۲
ای بابا تا کی باید خانم ها اینقدر مورد بی رحمی قرار بگیرند. به نظر من علاوه بر همسر باید پدر و مادر این خانم هم شدیدا مورد بازخواست قرار بگیرند. لطفا نگویید خودش هم مقصر است و مثلا باید از اول جدا میشد برای یک خانم کم تجربه انتخاب و تصمیم درست در چنین شرایطی فقط در صورتی ممکن است که بزرگترها عاقل و حامی باشند. در این گونه پرونده ها انصافا ریشه مشکل در اطرافیان و به خصوص بزرگان فامیل است....
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۱۰ - ۱۳۹۸/۱۰/۱۲
آيا با آن محضر دارهايي كه بخاطر پول و بدون وجود مدارك لازم يا استعلامات ضروري اينطوري دختر مردمو بدبخت ميكنن نبايد برخورد جدي و قاطع شود؟!
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۲۴ - ۱۳۹۸/۱۰/۱۲
وبازهم مشهد.........................
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۴۴ - ۱۳۹۸/۱۰/۱۲
واقعا متعجب هستم آخه این خانم چطور توانسته به خاطر اینکه مثلا آبروش نره با این مرد عوضي زندگیش و ادامه بده. واقعا ترس از حرف دیگران چه بلاهایی که سر آدم نمياره. الان دو تا بچه داره قطعا با مشکلات روحی، خودش کلی آسیب روحی و فیزیکی ديده، جونشون هم در خطره اونوقت با هم مونده . به همون اندازه خودش هم مقصره. خداوندا نفهمي رو از ما دور بدار. بدترین درد هستش.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۳۵ - ۱۳۹۸/۱۰/۱۴
آخه بچه اول رو نفهمیدی بچه دوم چی ؟ آخه فقر فرهنگی تاکجا ؟ متاسفانه بعضی زن ها به خاطر یه لقمه نون به هر ذلتی تن میدن .
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # دمشق # الجولانی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
تحولات اخیر سوریه و سقوط بشار اسد چه پیامدهایی دارد؟