تاکنون در بارِۀ نقش سوئد در مسائل امنیتی جهان و بخصوص ایران، تحقیقات کمی صورت گرفته است و یا شاید در حد هیچ! و این البته به دو دلیل بوده است.
اول، ظاهر عملکرد دمکراتیک این کشور در سطح ملی و جهانی و تبلیغاتی که پیرامون این قضیه (بخصوص در دوران جنگ سرد) صورت گرفته است.
دوم بدلیل آنکه دستگاههای امنیتی سوئد بسیار با تجربه اند و پخته و حساب شده و بدور از هیاهو عمل می کنند! ما می خواهیم در حد اشاره، در این نوشته به این موضوع و ارتباط آن با امنیت ملی و منافع ملی ایران، صحبت کنیم.
سیمای سوئد:سوئد کشوری کوچک، با جمعیتی نزدیک به ده میلیون نفر، در شمال اروپا واقع شده و بخشی از منطقۀ معروف به اسکاندیناوی می باشد. نظام سیاسی این کشور، پادشاهی مشروطه است و دولت، هر چهار سال و در انتخاب عمومی و از طریق احزاب برنده در مبارزات انتخاباتی، تشکیل شده و امور کشور، توسط نخست وزیر و وزرای منتخب، اداره می شود.
اقتصاد این کشور، سرمایه داری و متکی بر صنایع پیشرفته، بازرگانی بین المللی و بازار بورس است... و اما حقایق تاریخی! ؛
سوئد تا قرن نوزده، کشوری عقب افتاده، متکی بر کشاورزی و دامداری و تولید کننده و صادر کننده چوب و محصولات دریائی بوده است. صنعت این کشور محدود به صنایع استخراج سنگ آهن، ذغال سنگ و کشتیرانی بوده و در این زمینه رابطه گسترده با آلمانی ها، یاری بسیاری به آنها رسانده است. در قرن نوزده، بدلیل بحران اقتصادی، بخش اعظم نیروی کار این کشور به آمریکا مهاجرت می کند و در باز گشت، پول و فن آوری را برای سوئد به ارمغان می آورد. با تکیه به سرمایه و فن آوری نوین از طرفی، و قدرت گیری سوسیال دمکراسی در ساختار نظام سیاسی، در اواخر قرن نوزده واوائل قرن بیست، سوئد گامهای بلندی به جهت پیشرفت برمیدارد که صد البته تداوم ارتباط با اقتصادهای آمریکا و آلمان، به این کشور کمک بسیار می کند.
سوئد بجهت فرهنگی، ساختاری لوتری دارد. تعبد و فرمانبرداری، نظم و فردگرائی افراطی، و ریاکاری و جاسوسی و پنهان کردن نیات و مقاصد، و عملگرائی کاسبکارانه، ونژاد پرستی و شوونیسم افراطی و پنهان، ویژگیهای اصلی و بنیادی، چنین فرهنگی است.
جامعه، در لایه های زیرین جهان بینی، عمیقأ خرافی است! سوئد از منظر فرهنگی، تا حد زیادی، فاسد و منحط است، اما اینهم جزئی از فرهنگ و سنن ایشان است که بر روی همه چیز سرپوش گذارده، ضعفها را توجیه می کنند!
سوئد در حال حاضر، در واقع توسط حدودأ سی خانواده میلیاردر، کنترل و هدایت می شود و احزاب این کشور، بدون توجه به نامهائی که برای خود برگزیده اند، در واقع باندهای مافیای اقتصادی هستند که در بازی دمکراتیک، در قدرت، جابجا می شوند.
سوئد، بر اساس فرهنگ توضیح داده شده، جامعۀ اخته ای است که بر پایه نظم آهنین و ساختار امنیتی بسیار پیچیده و محکم و بر اساس آخرین دستاوردهای علوم جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی، کنترل می شود. نظام تربیتی و آموزشی، بخصوص در مقاطع پیش دبستانی و دبستانی و دبیرستانی، نقشی اساسی در شکل دهی ساختار فوق الذکر بازی می کند.
سوئد، طبقه کارگری کوچک دارد، که از طریق اتحادیه های کارگری زرد، کنترل می شود. طبقه متوسط، بخش بزرگی از جامعه سوئد را تشکیل می دهد، که از نظر اقتصادی وفرهنگی، متکی بر سنتهای سوسیال دمکراسی، و جناح راست سرمایه بین الملل، و نئولیبرالیسم، می باشد.
ساختار امنیتی سوئد:ساختار امنیتی و جاسوسی و ضد جاسوسی سوئد، از جهت پیچیدگی تشکیلات وعملکرد، شاید تنها با یکی دوکشور دیگر، همچون انگلستان و اسرائیل، قابل مقایسه باشد!
حتی در برخی موارد ( همچون جمع آوری اطلاعات ) بسیار برتر از دو کشور فوق الذکر عمل می کند. سنت جاسوسی و جمع آوری اطلاعات، از سنتهای کهن فرهنگی و عمیقأ نهادینه شدۀ جامعۀ سوئد است و بر خلاف بسیاری کشورها و فرهنگها، علاوه بر اینکه عملی نکوهیده نیست، که حتی ستایش انگیز و بسیار مثبت است! بر این اساس و به همین نسبت، ساختار امنیت داخلی این کشور، از هزاران لایۀ در هم تنیده شده تشکیل می شود، که گذر از آنها، گاهی نا ممکن بنظر می آید. این ویژگی، باعث شده است که دستگاههای اطلاعاتی سوئد در حوزۀ بین المللی، بسیار قدرتمند عمل کرده و ضمن اینکه به حداکثر اهداف دست می یابند، حداقل آسیب را دریافت کنند! یهودی های مهاجر در زمان جنگ جهانی دوم، نقشی اساسی در ساختار امنیتی و اقتصادی و رسانه ای سوئد بازی می کنند!
دستگاههای اطلاعاتی سوئد، اهداف چندگانه ای را دنبال می کنند. کسب اطلاعات علمی و صنعتی، نفوذ در ساختار و تشکیلات اداری اقتصاد جهانی، کسب و فروش اطلاعات به سرویسهای اطلاعاتی دیگر کشور ها، کمک به پیشبرد اهداف نئو لیبرالیستی وانهدام موانع سیاسی ( همچون نفوذ در تشکیلات سیاسی گروهها و حتی دولتها )، تحقیقات فرهنگی وتهیه مواد خام مطالعاتی برای دیگر کشورها، وبسیاری اهداف دیگر، از جمله کارهائی است که دستگاه جاسوسی و ضد جاسوسی سوئد موسوم به « سِپو » به آن مشغول است. اما اصلی ترین کار این سرویس جاسوسی وامنیتی ( سپو ) دلالی اطلاعات و همکاری با سرویسهائی همچون سیا، موساد و اینتلیجنس سرویس (بخصوص در رابطه با کشورهای جهان سوم وکشورهای غیر غربی) است!
این سرویس (سپو) ساختاری عمیقأ ضد مردمی دارد و درست نقطۀ مقابل جنبشهای آزادیخواهانه، عدالت طلبانه و ضد استعماری عمل می کند! و در پیشبرد اهداف خود، حاضر به انجام هر اقدامی از جمله ترور، بمبگذاری، شرکت در عملیات خرابکارانه، مشارکت در جنگهای استعماری و منطقه ای و ... بسیاری اعمال ضد بشری دیگر است!
سوئد و ایران!پیشینۀ روابط امنیتی ایران و سوئد، به اواخر عصر قاجار و بنیانگذاری دستگاههای امنیتی و پلیس ایران توسط مأموران امنیتی سوئد بر میگردد و در دوره های مختلف، به تناوب، این ارتباط ادامه داشته است، اما با وقوع انقلاب پنجاه و هفت و درگیریهای سیاسی جمهوری اسلامی با کشورهای غربی، این رابطه نیز همچون روابط دیگر، دچار تغییرات اساسی شد. پس از تحول سیاسی پنجاه و هفت، و بسته شدن برخی سفارتخانه های غربی و خروج مستشاران این کشورها از ایران، بهترین فرصت برای سوئد پیش آمد تا نقش تاریخی خود را در رابطه با یک دستگاه نفوذ و کسب اطلاعات و فروش آن به کشورهای نیازمند!! بازی کند.
مهاجرت دهها هزار ایرانی به سوئد نیز، بهترین امکان را برای یک برنامه ریزی دراز مدت اطلاعاتی و جاسوسی و ضد جاسوسی، فراهم آورد.
از این تاریخ (بسته شدن سفارت آمریکا) است که سفارت سوئد در تهران، رسمأ بعنوان پایگاه اصلی عملیات اطلاعاتی برای غرب و بخصوص آمریکا، انگلیس واسرائیل واردعمل می شود! با توجه به دید مثبتی که جمهوری اسلامی و دستگاههای امنیتی اش، و همچنین مردم ایران، نسبت به کشور سوئد داشته اند، و کماکان دارند!!؟ مأمورین و جاسوسان زبدۀ سوئدی، به راحتی! شبکۀ خود را در سراسر ایران می گسترانند.
خانه های امن، دفاتر صلیب سرخ، دفاتر بازرگانی، مراکز فرهنگی...، آنها تنها متکی به عناصر دیپلمات و کارمندان سفارت، گردشگر و محقق و خبرنگار و فعال حقوق بشری و فعال فرهنگی، تجار و بازرگانان و یا افراد شرکتهای پوششی، نیستند، بلکه سالهاست که از طریق نفوذ گسترده در بین مهاجرین ایرانی مقیم سوئد که به ایران در رفت و آمد می باشند و همچنین افراد و گروههای قاچاقچی، معتاد و تبهکار و...، به انجام مأموریتهای اطلاعاتی در همۀ زوایای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و بخصوص نظامی! و صنعتی و تحقیقاتی، مشغولند. همۀ اطلاعات جمع آوری شده، غیر از دستگاه اطلاعاتی سوئد (سپو)، مستقیمأ در اختیار سیا و موساد، قرار می گیرد. لازم به ذکر است که سفارتهای دانمارک، نروژ و هلند و آلمان نیز، با سفارت سوئد در تهران، همکاری گسترده دارند.
و اما بحث اصلی!با شروع مهاجرتها در اوائل دهۀ شصت خورشیدی، و در پی جنگ ایران و عراق، مردمانی از خوزستان و کردستان و بلوچستان و همچنین فعالین گروههای سیاسی ( بجهت سهل الوصولتر بودن اخذ پناهندگی ) به سوئد سرازیر شدند. با ادامۀ جنگ، بیکاران و معتادین و قاچاقچیان و اقلیت کوچکی از جویندگان دانش و اهل قلم نیز، به جمع قبلی پیوستند. این روند، تقریبأ تا اواخر دهۀ هفتاد خورشیدی، با فراز ونشیب ادامه داشت. در آغاز مهاجرتها، جمع بسیار گوناگون مهاجرین، بجهت ناآشنائی با سرزمین جدید، و اسکان در مناطق مشخص، بصورت خودجوش، مبادرت به تشکیل انجمن هائی تحت عنوان ( انجمن ایرانیان ) کردند. البته وجود امکاناتی عمدتأ اقتصادی، که می شد از طریق این انجمنها بدست آورد نیز، بخشی از انگیزه فعالین این انجمنها بود.
در پی فروپاشی اتحاد شوروی و طرح آمریکا بجهت ایجاد جهان تک قطبی و گسترش نئو لیبرالیسم و اقتصاد بازار، طرح فروپاشی قدرتهای منطقه ای نیز، در دستور کار سازمانهای اطلاعاتی غرب ( و از جمله سوئد ) قرار گرفت. در پی چنین طرحی بود که پس از فروپاشی اروپای شرقی، بالکان تجزیه شد و نفوذ گسترده در حاکمیتهای بازمانده از اتحاد شوروی نیز آغاز شد.
طرح فروپاشی و تغییر جغرافیای سیاسی خاورمیانه نیز، بر خلاف تصور رایج، پس از روی کار آمدن جرج دبلیو بوش مطرح نشد! بلکه بسیار پیشتر، یعنی در ابتدای ریاست جمهوری جرج بوش پدر، در دستور کار قرار گرفت. از جمله امکاناتی که در این جهت، برای غرب و بخصوص آمریکا و انگلیس، مطرح بود، استفاده از دستگاههای اطلاعاتی ناشناخته برای دستگاه امنیتی ایران، همانند سازمان جاسوسی سوئد بود!
در راستای چنین مأموریتی، یکی از کانونهائی که مورد توجه قرار گرفت، اجتماعات و محل تجمع ایرانیان، به جهت یک کار دراز مدت بود. اولین گام، نفوذ به این انجمنها، از طریق افراد سوئدی بظاهر خیرخواه و بشر دوست، و همچنین موسسات خیریه، بود. پس از جمع آوری اطلاعات لازم، و شناسائی افراد مستعد، ایجاد دوستی، روابط خانوادگی و حتی ازدواج!!، ارتباطات و زمینه های لازم به جهت ایجاد شبکه در داخل کشور، فراهم شد. همزمان با این طرح، طرح سازماندهی قومی ( و به اصطلاح خودشان، ملیتی؟! ) اقوام؟ ایرانی! نیز مطرح شده، و از طریق دادن امکانات مالی، رادیوئی و رسانه ای، حمایت از برگزاری جشنها و مراسم، و همچنین تشکیل انجمنهای مستقل و جدا از انجمن های ایرانیان، همانند انجمن کردها، انجمن آذری ها، انجمن بلوچها و... فراهم گردید.
میدان دادن، و تبلیغ گسترده و به رسمیت شناختن هویت جداگانه از هویت ایرانی برای این گروهها، کار را به آنجا رساند که پس از مدتی، نسل دوم اینگونه مهاجرین، دیگر خود را نه ایرانی، بلکه، ترک و کرد و بلوچ میدانستند و می دانند! و حتی مردم عادی سوئد نیز، غالبأ بر این تصورند که این جمعیتها، هویت و سرزمینی مستقل دارند که به اشغال ایرانیان درآمده است!!!
تاکید بر مسائل و تفاوتهای گویشی و زبانی، مذهبی، و رسم و رسوم منطقه ای این گروههای انسانی، و برگزاری گرد همایی ها و جلسات توجیهی، با حضور اساتید دانشگاه ها و سخنوران (مستخدمان سپو!) و تبلیغات گسترده پیرامون تفاوتهای فرهنگی،... همه و همه، آنچنان سازماندهی شد که بتواند نوعی نمونک (ماکت) از طرح بزرگ فروپاشی ایران باشد.
در گام دوم، این تشکیلات، باید به مناطق بومی داخل کشور وصل می شد، تا با کار تدریجی، آنچه در خارج عمل شده بود، در داخل کشور نیز عملی شود! اینچنین است که بیکباره شاهد مثلأ برگزاری گردهمائی پیرامون زبانها و گویشهای اقوام، در ایران، و در دانشگاه سیستان و بلوچستان و با شرکت مأمور کارکشته سپو (کارین – ج) هستیم. (و اخیرا نیز در سنندج – 16 اردیبهشت 1389).
در حال حاضر، سوئد به همراه کانادا و انگلیس، از جمله پایگاههای اصلی فعالیت تجزیه طلبان است. وطن فروشانی که از حمایت گسترده مالی و تدارکاتی اطلاعاتی و رسانه ای این کشورها و دستگاههای اطلاعاتی آنها برخوردارند.
دستگاه اطلاعاتی سوئد ( بر خلاف بسیاری از کشورها ) به کار تدریجی و فرهنگی دراز مدت ( برای رسیدن به مقاصد ) اعتقاد دارد، چرا که آنها به تأثیر گذاری و ماندگاری اینگونه عملیات، در طی تجارب طولانی کار اطلاعاتی خود پی برده اند. هم از اینروست که در عین حفظ روابط دوستانه؟! با جمهوری اسلامی، توانسته اند آنچه را آمریکائیها با تهدید و ارعاب و زور نتوانسته اند بدست آورند، بدست بیاورند.
آنها ( سوئدی ها ) تحت عنوان حمایت از تنوع فرهنگی و زبانی و قومی ( یعنی چیزی که خود بهیچوجه در رابطه با کشورشان و دیگر کشورهای غربی بدان اعتقاد ندارند )، هدایت رهبران قومگرا و تجزیه طلب را در دست گرفته، و از اینطریق، در جهت چند پاره کردن جامعۀ ایران، توانسته اند گامهای بلندی بردارند.
اکثر رهبران تجزیه طلب ایرانی، بدون اینکه شاید خود متوجه باشند؟! از نظر نظری و تئوریک، توسط کارشناسان « سپو » تغذیه می شوند و مجموعه ای از اطلاعات نادرست تاریخی و هویتی و قومی و زبانی را به شبکۀ فرهنگی جامعۀ ایران، تزریق می کنند. اکنون دیگر، حرفها و سخنانی را که تا چند سال پیش، فقط در محافل وطن فروشان و جاسوسان می شد شنید، از زبان نوجوان و جوان فلان کوره ده و شهرستان آذربایجان و کردستان و بلوچستان و خوزستان می شنویم، و اینهمه نیست، جز ثمرۀ کار حساب شده دستگاه اطلاعاتی سوئد و شرکای انگلیسی و اسرائیلی آن! و عجیب تر از همه آنکه، در تمامی یکدهۀ گذشته که سپو، بیشترین فعالیت را در ایران داشته، دستگاهای امنیتی جمهوری اسلامی، کوچکترین واکنشی از خود نشان نداده اند!