خرمشهر داستانی قدیمی اما زنده است؛ درد دارد اما ایستاده؛ هر محله، کوچه و خانهاش، داستانی دارد. برای تک تک آدمهایش میتوان داستانی جداگانه نوشت؛ از زندگی دیروز، زخمهای امروز و آرزوهای فردا. خرمشهر داغ دید؛ داغ خرمیاش را، داغ نخلهایش را و داغ فرزندانش را. چهل سال است که خرمشهر داغدار است؛ داغدار روزهای از دست رفته. صدای خرمشهر داغ خورد. برایش جشن بازسازی گرفتند اما دیگر شهر نشد. با این حال هنوز زنده است، هنوز نفس می کشد و هنوز جریان دارد.
خرمشهر هنوز چنان محله های ویرانی دارد که می توان در آنها حتی فیلم های مربوط به جنگ جهانی دوم و بمباران اتمی هیروشیما را هم تهیه کرد. اگر تحریم نبودیم می توانستیم محله های کاملی از این شهر و آبادان را به هالیوود اجاره دهیم!!!
بنده سعادتی داشتم روز سوم خرداد 61 با غرور وشعف وشادی بعنوان رزمند وارد خرمشهر شدم مسجد جامع در ان روز برایم حکم کعبه داشت ولی الان عکسهایی که توسط تابناک گرفته شده دیدم گریستم واقعا این نبودحق خرمشهر.