هرچند فیلم «سرکرده / Shot Caller» ظاهراً یک اثر اکشن است، در عین حال در هسته مرکزیاش با یک درام مواجه هستیم که تماشاگر را با خود همراه میکند؛ درامی درباره تصویر جنایت در کالیفرنیا.
«تابناک»؛ فیلم سینمایی «سرکرده / Shot Caller» به نویسندگی و کارگردانی ریک رومن وو محصول سال 2017 است. نیکولای کاستر-والدو، عمری هاردویک، لیک بل، جان برنثال، اموری کوئن، جفری داناوان، ایوان جونز، بنجامین برت، هولت مککالانی و خوان پابلو رابا در این فیلم مقابل دوربین دانا گونزالس بازی کردند.
علی رغم اینکه «سرکرده / Shot Caller» در تبلیغات انجام شده برای آن بیشتر به عنوان یک فیلم هیجان انگیز و حادثه ای شناخته شده بود؛ اما در واقع وجه درام آن در مرکزیت اثر قرار دارد و بخش جالب توجه آن است. کارگردان این اثر یعنی آقای «ریک رومن» بر خلاف دیگر فیلم های این سبک که یک داستان سنتی و تصنعیِ جنایی دارند، سعی در ترسیم چهره ی زشت و غیر انسانی زندان و تاثیرات آن دارد.
هرچند نحوه داستانگویی فیلم تکراری است و پیچش های روایت آن نیز کمی غیر قابل درک هستند. «سرکرده / Shot Caller» بخشی از توجه بینندگان را به دلیل بازی بسیار خوب و محکم ستاره سریال «بازی تاج و تخت / Game of Thrones» یعنی نیکولای کاستر-والدو (جیمی لنیستری که اخیراً در کمتر اثر سینمایی ای حضور پیدا می کند) و بخش دیگر را نیز به دلیل اینکه شخصیت های اینگونه معمولاً تا این حد در داستان ها مورد توجه قرار نمیگیرند.
داستان فیلم در دو بازه زمانی مختلف که حدود ده سال با یکدیگر فاصله دارند روایت میشود. در زمان حال حاضر، خلافکار با سابقه و عضو باند با نام مستعار «مانی» (کاستر-والدائو) به تازگی از زندان آزاد شده است. بعد از ملاقاتی با یکدیگر از همکارانش با نام «کوچر» (عمری هاردویک)، او رد همسر سابق خود را میگیرد تا مقداری پول به او داده و اعلام کند که قصد ندارد پسرِ حالا نوجوان خود را ببیند.
او باور دارد که فرزندش بدون داشتن اطلاعات درباره پدرش و تکرار اشتباهات او زندگی بهتری خواهد داشت. علی رغم اینکه «مانی» از زندان آزاد شده، هنوز هم با خلاف سر و کار دارد. در حقیقت اولین کاری که پس از آزاد شدن از زندان انجام می دهد این است که به همراه یکی از خلافکاران دیگر به نام «شاتگان» روی یک معامله اسلحه به سرکردگی رئیس همچنان آزاد گروه یعنی «بیست» (هالت مک لانی) نظارت داشته باشد.
اما «مانی» نیز برنامه خاص خود را دارد و ما این را از طریق فلش بک هایی که به گذشته و اتفاقاتی که دقیقا قبل و بعد از به زندان افتادن او روی داده اند می فهمیم. وقتی که «جیکوب» وارد زندان میشود (به زودی نام مستعار «مانی» را میگیرد)، او یک فرد با پیرهنی سفید است که به جرم آدمکشی به هنگام رانندگی در حالت مستی دو سال به حبس محکوم شده است (یکی از دوستان که مسافر او بود در یک حادثه رانندگی کشته شد که دلیل اش مستی بیش از حد و عدم توجه به جاده بود).
«پول» یک قاتل نیست اما فردی واقع گراست و می داند اگر می خواهد در خانه جدید خود زنده بماند، تنها یک راه دارد و آن این که یا یک طعمه باشد یا یک شکارچی. او تصمیم میگیرد تا راه دوم را پی بگیرد و نیازمندیهای این کار از بین بردن رقباست. خیلی زود این کارمند صاف و ساده به یک قاتل همه فن حریف تبدیل می شود. حضور او در یک قتل بسیار وحشیانه هشت سال به حکم زندان او اضافه میکند که باعث میشود روابط بین او و همسرش شکراب شود و از روی ناچاری با تقاضای طلاق او موافقت کند.
«مانی» نه به وسیله طمع و نه به خاطر اشتیاق به قدرت و موارد این چنینی در فیلم هایی نظیر «سرکرده / Shot Caller» تحریک نمیشود. در عوض مهم ترین و اصلی ترین نکته شخصیت او عشق به خانواده اش است. او خانواده اش را مهمتر از هر چیزی در نظر میگیرد و هر تلاشی میکند تا مطمئن شود آن ها به هر لحاظ تامین هستند حتی اگر به معنی این باشد که مجبور شود خود را از زندگی آن ها حذف کند. اگر برای این کار او مجبور شود که به همکاران خود خیانت کند و بقیه عمر خود را پشت میله های زندان بگذرد، او حاضر است تا این هزینه را بدهد. او در ابتدا تنها به دلیل قضاوت ضعیف و بدشانسی دست هایش به خون آلوده شد؛ اما انتهای داستان نمیتواند این گونه باشد.
از آنجایی که «نیکولای کستر-والدو» کار خود را به عنوان یکی از شخصیت های اصلی سریال «بازی تاج و تخت» آغاز کرد، هنوز فرصت نشده تا او را در نقش های دیگر ببینیم تا میزان انعطاف او برای بازی در شخصیت های مختلف مشخص شود. در شات کالر می توانیم میزان توانایی او را ببینیم. شخصیت «مانی» یک پروسه تغییر بسیار سخت را طی می کند و بازی «کاستر والدو» به ما باور این تغییر را می دهد. بازیگران فرعی که شامل افرادی مثل «جان برنثال»، «لیک بل»، «بنجامین برت» ـ که در فیلم سال 2013 همین کارگردان یعنی «دله دزدی / Snitch» نیز حضور داشت ـ و «هالت مک کالنی» می شود، عملکرد خوبی دارند اما این فیلم متعلق به «کاستر-والدو» است.
«سرکرده» قطعا فیلم بهتری میشد اگر کارگردان در پایان بندی فیلم زیاده روی نمی کرد. برای اینکه بینندگان شوکه شوند او سناریو ای را پیاده می کند که ذرهای منطق و احتمال در آن دیده نمی شود. در یک فیلم کمتر جدی که سبک پاپ کورنی داشته و همه چیز مسخره بازی باشد این حرکت جواب می داد، حداقل برای نود دقیقه ابتدایی فیلم اما «سرکرده» چیزی بیشتر از این ها بود. تغییر داستان نهایی و احمقانه در انتهای فیلم کلیت آن را زیر سوال می برند؛ هرچند نقطه اوج داستان در کل راضی کننده است و دیدن از دست رفتن دستاورد های فیلم در نهایت ناامید کننده است. در نهایت برای فیلم در این سبک، «سرکرده» از فیلم های هم رده بهتر ظاهر می شود.