به گزارش «تابناک»؛ مالک اثر فکری دارای حقوق انحصاری مادی و معنوی بی نظیری است که ثمره تبلور روح و جان او در اثرش است و از این روی مختار است که آزادانه درباره انتقال آنها تصمیم بگیرد و آنها را منتقل کنـد و سرانجام هر گونه تصرفی را انجام دهد؛ اما شاید گاهی بر اثر وقایعی، این آثار به صورت قهری به افرادی غیر از مالک اصلی اثر فکری منتقل شود که در این شرایط، شاید اتفاقاتی رخ دهد که با نظر و نیت صاحب اثر در تضاد باشد.
اتفاقی که اخیرا به سبب اختلاف میان دو فرزند مرحوم عباس کیارستمی بر سر انتشار یک کتاب ـ که حاوی نامهها و دست نوشتههای منتشر نشده وی در زمان حیاتش بوده ـ رخ داد، باید از این جهت مورد توجه قرار گیرد که این رخداد میتواند بیان کننده یک خلأ یا غفلت بزرگی باشد که هم صاحبان اثر فکری و هم قانونگذاران تاکنون به آن توجه نداشته اند و نبود یک قانون جامع، موجب پدید آمدن چنین ابهاماتی شده است.
البته در موضوع مشخص و ذکر شده، قوانین موجود، شاید تا حدی پاسخگویی لازم را داشته باشند، اما نباید این تصور حاکم شود که تمام قوانین موضوعه مرتبط با این امور یکسان بوده و دکترین حقوقی و رویه قضایی درباره تمام مصادیق همسان این چنین اتفاق نظر دارند و از یک سمت و سوی یکسان برخوردار هستند؛ لذا جدا از اینکه چه وقایعی ما بین ورثه مرحوم کیارستمی در حال رخ دادن است و جزییات شکایت چه میتواند باشد، نگاه کلی و همه جانبه به این موضوع حقوقی میتواند ابهامات قانونی موجود را عیان نماید.
در نظام حقوقی ایران، مراد از انتقال قهری، انتقال مال منقول یا غیرمنقول یا مطالبات کسی به دیگری بدون اینکه سبب این انتقال توافق طرفین باشد مانند انتقال مال مورث بـه ورثـه اسـت. در نظام حقوقی ایران مالیکت اموال فکری مسلم است و این امر در قوانین مختلف مالکیت ادبی و هنری یا صنعتی، چهره قـانونی یافتـه اسـت (ماننـد ماده ۱۲ قانون حمایت حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان ایران) همچنین در بعضی معاهـدات جهانی نیز به صراحت از انتقال قهری پس از مرگ سخن به میان آمده است. (ماننـد مـاده ۲۸ موافقتنامه جنبههای تجاری حقوق مالکیت فکری (تریپس))
همچنین قوانین بعضی کشورها صراحتا ورثهی مالک فکری را نام میبرند و گروهی را از زمـره وراث خارج مینمایند؛ مانند اینکه مقرر نمایند تنها همـسر یـا فرزنـدان ارث ببرنـد و در فقـدان آنهـا والدین مالک فکری ارث میبرند و این به معنای آن است که خواهران، برادران و به طریق اولی عموها، عمهها یا داییها و خالهها ارث نمی برنـد یا آنکه اشعار دارند، همسر، فرزندان، والدین، برادران و خواهران به ترتیـب از امـوال فکـری ارث میبرند؛ یعنی با وجود ورثه مقدم، ورثه بعدی از اموال فکری ارث نخواهد برد و یا اینکه ورثـه طبقه سوم یعنی عمو، عمه، خاله، دایی و فرزندان آنها به کلـی از ارث محـروم هـستند.
به نظر میرسد، از آنجا که اثر، بخشی از هویت مولف خود است، این امر در تعیین ورثه نیز موثر خواهد بود و تنها وابستگان نزدیک از این شایستگی برخوردارند که بـه مالکیـت آن امـوال نائل آیند و به اجرای حقوق مادی و معنوی ناشی از آن بپردازند. در این خصوص، حقوق ایـران، مقرره خاصی ندارد و لذا برخی از حقوقدانان معتقدند که مقررات سنتی ارث و وصیت در این زمینه حاکم است و افراد مطابق بـا طبقات سه گانه ارث خواهند برد؛ اما برخی دیگر معتقدند، چون در این زمینه ابهام و خلأ وجود دارد، پس از فوت مالک فقط باید طبقه اول وراث و همسر را جزو وارثین اثر فکری دانست.
در مورد همسر هم بعضی از قوانین تاکید دارند تا زمانی که حکم طلاق صادر نشده یا زن مجـدداً ازدواج نکـرده، از همسر متوفی خود ارث میبرد. در حقوق ایران، حکم خاصی در این زمینه وجود ندارد، ولی بایـد بر آن بود که طبق قواعد کلی ارث، زن از اموال منقول، ارث میبرد و از آنجا کـه حـق تـالیف و مالکیت صنعتی و تجاری منقول است، زوجه از آن ارث خواهـد بـرد و اگر مالک فکری قبل از همـسر خـود فـوت کند، زن از وی ارث مـی بـرد.
به اعتقاد حقوقدانان وراث دارای حق بهره برداری از اموال فکری و نیز اقامه دعوی جهت احقاق حق هستند. اما در برابر این حقوق، تکالیفی نیز بر دوش دارند، که از آن جمله میتـوان به انتشار، تکثیر یا تولید اموال فکری که جامعه به آن نیاز دارد و وفاداری به سنت و سیره پدیدآورنده نام برد، اما باید اشاره شود که متاسفانه درباره این موضوعات هم مقرره مشخصی وجود ندارد.
اما ابهام مهم دیگر این است که اگر اثری در زمان حیات مولف و صاحب اثر فکری منتشر نشده باشد؛ آیا این حق وجود دارد که پس از فوت مالک توسط ورثه منتشر شود یا خیر؟
باید گفت، متاسفانه در پاسخ به این سوال پاسخهای یکسانی وجود ندارد، زیرا برخی بر این اعتقادند که حق انتقال یافته به ورثه مطلق بوده و آنها میتوانند هر گونه اعمال حقی نسبت به مال انتقال یافته به خود داشته باشند؛اما برخی دیگر بر این باورند که باید براساس تمایلات و سنت مورث رفتار شود تا خدشه بر اعتبار و حیثیت وی که غیرمسقیم به مورثین هم مرتبط است، خدشهای وارد نشود.
اما نکته اساسی و پایانی این است که در واقع براساس قاعده لاضرر و اصل ۴۰ قانون اساسی، هیچ کس نمیتواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد؛ بدین معنا که اگر حق انتشار اثری که در زمان حیات مولف منتشر نشده باشد و انتشار آن سبب ضرر مادی و یا معنوی به دیگری شود، در مرحله اجرا با موانعی روبه رو خواهد شد و شاید در برخی مواقع قابل اجرا نباشد.
پس باید گفت، تعیین تکلیف مالکان نسبت به آثار فکری خود در زمان حیات ـ چه در قبال صلح یا وصیت یا دیگر عقود و یا راه اندازی بنیادها و موسساتی ـ میتواند بسیار راهگشا و پیشگیری کننده باشد. از سوی دیگر، باید مقنن توجه داشته باشد که اگر چنین اقدامی از سوی مولف رخ نداد، به جهت بهره مندی سایر افراد جامعه از چنین آثار ارزشمندی، موانع ایجاد آن را از میان بردارد. برخی از ابهامات شاید در ابتدا چندان مهم به نظر نیاید، اما در اصل از عمق و اهمیت بسیاری برخوردارند؛ لذا حفاظت از آثار فکری و رعایت حقوق ورثه نسبت به آنان، باید به طور جدی به آن توجه شده و ابهامات موجود رفع شود.