خستم از دنیا درمونده و تنها
نه حالی مونده باقی نه امید واسه فردا
وقتی این همه بی رحمیم
از عشق چه میفهمیم
ما که پشت به هم نشستیم
رو به آینه ها شکستیم
چه دردایی کشیدم به هر سمتی دویدم
ته هر راهی رسیدم به هیچ جا نرسیدم
خدایا خدایا بریدم از همه دنیا
منو رها کن از این شب شبِ سرد بی فردا