در مورد واقعه مسجد گوهرشاد در ویکی تابناک بیشتر بخوانید

 

کلیات


واقعه مسجد گوهرشاد مشهد یا قیام گوهرشاد در تیر ماه سال ۱۳۱۴ هجری خورشیدی، از رخداد‌های مهم دوران حکومت رضا شاه پهلوی و نخست‌وزیری محمدعلی فروغی به‌شمار می‌آید. خیزش مردم در جریان این واقعه، در اعتراض به اجباری شدن بر سرنهادن کلاه شاپو توسط حکومت مرکزی، رخ داد.

پاسبان بازنشسته حسینعلی ذوالفقاری گلمکانی، فردی است که اظهارنظری از او درباره شمار کشتگان فاجعه حمله به مسجد گوهرشاد موجود است. او که هر چند در شب حادثه در محل حاضر بوده، اما به گفته خود معدود نظامیانی بوده که زیر نظر قادری فرمانده عملیات خدمت نمی‌کرده و در نتیجه دستش به خون مردم آلوده نشده‌است. وی در مورد آمار مقتولان گفته‌است:آن شب حدود بیست سی نفر را کشتند البته از پاسبان‌ها و نظامی‌ها هم کشته شده بود که بروز داده نمی‌شد!»

 

پیشدرآمد واقعه


رضاشاه که در سال ۱۳۱۳ خورشیدی، به پایمردی نخست‌وزیرش محمدعلی فروغی، سفری چهل روزه به ترکیه داشت که پس از بازگشت به ایران، تصمیم به انجام رشته‌ای از امور گرفت تا ایران را _ به نگر خویش  همچو ترکیه، از آنچه «مظاهر تمدن غرب» خوانده می‌شد، بهره‌مند گرداند. تغییر کلاه مردم به کلاه شاپو،  کشف حجاب، تأسیس دانشگاه (دانشگاه تهران)،  جشن هزاره فردوسی، تأسیس فرهنگستان ایران و پیمان سعدآباد از آن جمله‌اند که همگی ره‌آورد آن سفر می‌باشند. هنگامی که در سال ۱۳۱۴، جایگزینی کلاه‌هایی که مردم ایران تا آن لحظه بر سر می‌نهادند (که کلاه پهلوی را نیز در برمی گرفت) با کلاه شاپو، به فرمان حکومت، در سراسر کشور اجباری شد، در شهر مذهبی مشهد، اجرای آن به آسانی انجام نگرفت و پیرامون اجرای آن بین دو قدرت در خراسان اختلاف نظر ایجاد شد: فتح‌الله پاکروان استاندار خراسان، که تازه به این مقام گماشته شده یود، بر این باور بود که حکومت بایستی در برابر مقاومت مردم در پذیرش کلاه شاپو _ که کلاهی فرنگی و بیگانه به‌شمار می‌رفت_ با به‌کارگیری زور، ایشان را به این جایگزینی و دگرگونی وادارد. اما از سوی دیگر، قدرت دیگر خراسان، یعنی محمدولی اسدی،  نایب التولیه آستان قدس رضوی که تا حدی جنبه مردمی داشت و با روحانیان نشست و برخاست داشت، معتقد بود از آن‌جا که مشهد شهری مذهبی است و بسیاری از اهالیش پیرو روحانیت هستند، برای پرهیز از هرگونه رویداد شومی (به ویژه خیزش مردم بر ضد حکومت که به احتمال زیاد به خونریزی می‌انجامید) بایستی کاربرد کلاه شاپو در خراسان  به‌طور استثنا_ دل‌بخواهی باشد.

 

خیزش مردم و سرکوبی در پی آن


در تیرماه ۱۳۱۴ روحانیونِ مشهد با تجمع در منزل آیت‌الله یونس اردبیلی، تصمیم به فرستادن نمایندگانی برای مذاکره با رضاشاه گرفتند و آیت‌الله سید حسین طباطبایی قمی به این منظور انتخاب شد. آیت‌الله قمی پس از ورود به تهران، به ری رفت و در باغ سراج‌الملک ساکن شد. رژیم پهلوی محل اقامت او را تحت محاصره قرار داد و سپس بازداشت و ممنوع‌الملاقات شد.

نتیجه تصویری برای گوهرشاد + تابناک

رضاشاه هر دو دیدگاه را مورد توجه قرار داد و سرانجام پس از مدتی، عقیده آن دو قدرت را جویا شد. پاکروان صریحاً به شاه نوشت: «.. چاکر قادر به انجام نظر خود هستم در صورتی که از طرف نایب التولیه تحریک نشود…»؛ نایب التولیه هم نوشت: «.. هنوز به اظهارنظر خود معتقد بوده و اجرای آن را خطرناک می‌دانم…». به دستور پاکروان،  شهربانی برای به‌کارگیری کلاه فرنگی در مقام اعمال قدرت برآمد و به دریدن کلاه سابق و بازداشت کسان بی‌کلاه ورزید.
به دنبال انتشار خبر بازداشت آیت‌الله قمی در مشهد و همچنین در اعتراض به اقدام‌های شهربانی، شب نوزدهم تیرماه مردم در مسجد گوهرشاد گرد آمدند و شیخ محمدتقی بهلول معروف به شیخ بهلول واعظ که در آن جلسه بر منبر سخن می‌راند، مردم را به ایستادگی در برابر حکومت فراخواند. موعظه شیخ بهلول دو سه روزی ادامه یافت؛ او در منبر سخنان تندی ایراد کرد که شنوندگان را کاملاً تحت تأثیر قرار داد.

به محض آنکه گزارش بست‌نشینی مردم در حرم علی بن موسی الرضا به رضا شاه رسید، به مأموران نظامی مشهد دستور صریح داد که اگر تا فردا صبح، مردم بست‌نشسته را نپراکنند، به بالاترین مجازات نظامی گرفتار خواهند شد.

پلیس مشهد حکم به پراکنده شدن جمعیت حاضر (که در این مدت در آنجا تحصن کرده بودند) داد، ولی مردم فرمان نبردند؛ از این‌رو پلیس به قوه مجریه (استانداری) متوسل شد. پاکروان هم از ایرج مطبوعی فرمانده لشکر خواست که مردم گردآمده را بپراکند. سرتیپ مطبوعی نیز هنگ پیاده لشکر را به سرکوبی مردم گماشت؛ این هنگ به فرماندهیسرهنگ قادری اطراف صحن و حرم علی بن موسی الرضا و مسجد گوهرشاد را محاصره کرد و به تیراندازی به تحصن‌کنندگان پرداخت که در نتیجه‌اش، عده زیادی از زائران و تحصن‌کنندگان کشته شدند. شمار کشته‌شدگان این فاجعه حتی افزون بر دو هزار نفر هم برآورد شده‌است؛ می‌توان گفت: تمام شهر مشهد در سوگ این واقعه فرورفت. حکومت پیکر کشته‌شدگان را بدون رعایت آیین‌های شرعی در گوری دسته‌جمعی در محله خشت مال‌ها و باغ خونی مشهد به خاک سپرد.

پس از واقعه مسجد گوهرشاد،  محمدتقی بهلول به علت تحت تعقیب بودن به افغانستان گریخت. همچنین رژیم پهلوی در همان سال آیت‌الله سید حسین طباطبایی قمی را از ایران به عراق تبعید کرد.

 

پیگیری واقعه و پیآمدهای آن


رضا شاه که از به وقوع پیوستن این واقعه بسیار خشمگین شده بود، دستور رسیدگی بدان را صادر کرد؛ به ویژه آنکه پاکروان معتقد بود که اسدی در انگیزش و شوراندن مردم برای ایستادگی در برابر دستور دولت و به وجود آمدن این خیزش، مؤثر و مشوق بوده‌است.  سرهنگ بیات رئیس شهربانی مشهد برکنار شد و سرهنگ رفیع نوایی رئیس شهربانی آذربایجان که پیشتر نزدیک به ده سال رئیس شهربانی خراسان بود، به جای او گمارده شد و برای رسیدگی به این قضیه مأموریت یافت. اما نوایی با اسدی از گذشته خرده حساب داشت و آن این بود که اسدی به علت نزدیکی به شاه، به مأموران دولتی _. شامل نوایی _. در مشهد چندان اعتنا نمی‌کرد. نوایی پس از یکی دو ماه گزارش رسیدگی خود را برای دولت فرستاد؛ وی در آن آشکارا فاجعه گوهرشاد را پی‌آمد انگیزش‌ها و اقدام‌های اسدی اعلام کرد. ازآن‌رو هیئتی از تهران به سرپرستی سرهنگ آقاخان خلعتبری و عضویت سرهنگ عبدالجواد قریب و چند افسر دیگر به مشهد رفت و براساس پرونده تشکیل‌شده دستور دستگیری اسدی را صادر کرد. این هیئت به زور و با آزار از اسدی اقرار گرفت؛  دادگاه صحرایی به ریاست خلعتبری و دادستانی سرهنگ قریب تشکیل یافت؛ دادگاه اسدی را محاکمه و به اعدام محکوم کرد.

فروغی رئیس دولت و نخست‌وزیر رضاشاه با اسدی نسبت دوستی و خویشاوندی داشت؛ دو تن از دختران فروغی عروس اسدی بودند. از این‌رو در مقام شفاعت برآمد، ولی شاه به حدی عصبانی و برآشفته بود که نه تنها شفاعت او را نپذیرفت بلکه به وضع توهین‌آمیز و زننده‌ای او را از تمام مشاغل مهم برکنار و تحت نظر شهربانی در خانه‌اش زندانی ساخت و اسدی را هم اعدام کرد.

یکی از دلایل مهم عصبانی بودن و ناخرسندی شاه از فروغی، کاغذی دانسته شده‌است که هنگام بازرسی از خانه محمدولی اسدی پس از بازداشتش، یافته شد؛ در این کاغذ که در میان نامه‌های اسدی به دست آمده بود، فروغی به‌طور دوستانه و خصوصی، در پاسخ نامه اسدی، ضمن شرح مطالبی درباره رضا شاه، این بیت را نیز از مولوی نقل کرده بود:
در کف شیر نر خونخواره‌ای - غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای؟
این نامه را آیرم برای شاه تلگراف کرد؛ رضا شاه آن‌چنان از دست فروغی خشمگین شده بود، که با فریاد از وی با عنوان «زن ریش‌دار» یاد کرد.

پس از اعدام محمدولی اسدی از پسر او،  علی اکبر اسدی نماینده مجلس سلب مصونیت قضایی شد؛ او را هم به زندان انداختند؛ دیگر فرزندان اسدی هم پس از چندی، گرفتار شدند. بدین سان دوره دوم نخست‌وزیری محمدعلی فروغی در دوران پهلوی هم پایان گرفت. فروغی که دیگر مورد خشم شاه قرار گرفته بود، تا شش سال دیگر که با پیش آمدن جنگ جهانی دوم باز مقام نخست‌وزیری را پذیرفت، خانه‌نشین بود، اما وی بیشتر آثار علمیو ادبی و فلسفی خود را در هنگام این خانه‌نشینی نوشت. البته این خانه‌نشینی به معنای عدم حضور اجتماعی نبود، چه اینکه او در این مدت، همچنان عضو فرهنگستان ایران و شیر و خورشید سرخبود و ریاست شورای عالی انتشارات و تبلیغات را نیز بر عهده داشت و هرازچندگاهی هم در دانشکده‌ها و مجامع فرهنگی سخنرانی می‌کرد.

 

تجمع در مسجد گوهرشاد


مردم مشهد با پیگیری علت توقیف آیت الله قمی، آزادی وی را خواستار شدند. همچنین نامه‌ای به امضای ۱۵۰ نفر از روحانیون و متنفذین مشهد خطاب به رضاخان نوشته و در آن، خواستار آزادی آیت الله قمی شدند؛ اما مسؤول تلگراف‌خانه مشهد قبل از ارسال تلگراف، آن را به اطلاع فتح الله پاکروان رساند. استاندار خراسان هم بدون درنگ، دستور تعقیب تمام امضاکنندگان تلگراف را صادر کرد؛ از این‌رو، عده‌ای دستگیر و برخی نیز مجبور به ترک مشهد شدند. با این پیشامد، اوضاع مشهد بیش از پیش به وخامت گرایید.

 

کشتار محدود اولیه


به دنبال دریافت دستور رضاخان، زمان اذان صبح جمعه، نظامیان به تدریج بر مواضع حساس اطراف حرم مسلط شدند. در این مرحله، نظامیان در صدد کشتار مردم نبودند؛ بلکه سعی می‌کردند که جلوی ورود مردم خارج از حرم را به داخل حرم و مسجد گوهرشاد بگیرند. نظامیان به افراد متحصن در داخل مسجد گوهرشاد اعلام کردند که متفرق شوید و عرایض خود را تسلیم استاندار کنید تا رسیدگی شود. شیخ بهلول در پاسخ به مأموری که این سخن را گفته بود، گفت: «ما جمع نشده‌ایم برای اینکه به حرف استاندار متفرق شویم. زود از اینجا برو که نمی‌خواهیم به تو صدمه برسد.» آن مرد رفت، بین سرباز‌ها و کسانی که می‌خواستند از اطراف به صحن و حرم و مسجد بیایند، درگیری به وجود آمد.

و عده‌ای کشته و زخمی شدند و سلاح‌هایی نیز از سربازان به دست مردم افتاد. به گفته محمدتقی بهلول در جمعه ۲۲ نفر کشته و عده‌ای نیز زخمی شدند.

 

افزایش جمعیت تجمع کنندگان


بر اساس گزارش‌های محمدعلی شوشتری «دوایر مسئول از ترس مرکز و شاه قوای فکری را از دست داده و خود را باخته بودند و در گزارش‌ها به قدری مبالغه می‌کردند و موضوع را بزرگ می‌دانستند که بالطبع شاه بی‌اندازه نگران می‌شد، به طوری که در آن دو روز اغلب، شخصا تلگراف حضوری می‌نمود و اوامر صادر می‌کرد.»

بر اساس گزارش نظمیه مشهد، تعداد مردم گردآمده در مسجد گوهرشاد هر لحظه در حال افزایش بود و روز شنبه کسبه را وادار به تعطیلی مغازه‌هایشان کردند.

روز شنبه، عده‌ای نیز از روستا‌های اطراف به مردم متحصن پیوستند و مسجد گوهرشاد و صحن‌ها مملو از جمعیت شد و سخنرانان در موضوعات مختلف به ویژه در مورد آیت الله قمی، تغییر لباس و رفع حجاب برای مردم صحبت می‌کردند. از سوی دیگر نیز قشون شرق به فرماندهی سرلشکر ایرج مطبوعی، شهربانی و آگاهی نیرو‌های خود را برای سرکوب مردم هماهنگ می‌کردند. شوشتری به نقل از اسدی و پاکروان می‌گوید: «اعلیحضرت فرموده بود: اگر بیش از این مسامحه کنید و تعلل ورزید، نه کلاه بر سر شما و نه تاج بر سر من باقی خواهند گذارد، امر می‌کنم و فرمان می‌دهم امشب [نیمه شب شنبه]باید غائله بدون خونریزی خاتمه یابد. هر قدر قشون لازم است، باید آن‌ها را محاصره کرده، محرکین را دستگیر، مردم متفرقه را آزاد سازید.»

 

تعداد کشته‌ها 


محمدعلی شوشتری به نقل از شاهدان عینی تعداد کشته‌ها را ۱۶۷۰ نفر ثبت کرده است: «عباس نام، شوفر شاهزاده سردار ساعد... به آقای سردار ساعد اظهار کرده بود، آنچه که کشته بود، ما حمل کردیم و بردیم زیر باغ خونی و مقابل اراضی معجونی و عسکریه، بالغ بر یک هزار و ششصد و هفتاد نفر بودند.»

احمد بهار در روزنامه بهار به تاریخ ۱۳۲۱/۳/۷ تعداد کشته‌ها را ۱۷۵۰ نفر ذکر کرده و علیرضا بایگان نیز که از شاهدان واقعه بوده، عده ۱۶۷۰ را تایید کرده است. بایگان می‌گوید: «تعداد آن‌ها ۱۶۷۰ نفر بوده و حدود ۷۰ نفر افراد سالم که در گوشه و کنار خود را مخفی کرده بودند و به دنبال فرصت برای فرار می‌گشتند، به دست مامورین افتاده، جزو کشته‌شدگان در کامیون ریخته و در گودال‌هایی ریخته و به داد و فریاد و التماس آن‌ها که ما زنده هستیم، وقعی نگذارده و آن مردم بیچاره را زنده به گور کردند.»

 

در مورد واقعه مسجد گوهرشاد در ویکی تابناک بیشتر بخوانید

وقایع اتفاقیه؛
واقعه مسجد گوهرشاد مشهد در 21 تیر 1314 هجری شمسی، از رخدادهای مهم دوران حکومت رضا شاه پهلوی و نخست‌وزیری محمدعلی فروغی به شمار می‌آید. خیزش مردم در جریان این واقعه، در اعتراض به اجباری شدن بر سرنهادن کلاه شاپو توسط حکومت مرکزی، رخ داد اما ریشه این اتفاق چه بود و چه اتفاقاتی در جریان این خیزش رخ داد؟ در این ویدیو به این پرسش پاسخ داده می‌شود.
کد خبر: ۸۴۵۳۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۰۲

تبلیغات در تابناک صفحه خبر
اینترنت پیشگامان