زمانی که مادرم با کلی تعریف، جریان خواستگاری را برایم گفت، به علت اینکه بدون گرفتن نظر من، موافقت کرده بودند، مخالفت کردم؛ با وجود اینکه از ایشان بدم نمیآمد. آقای هاشمی مرا ندیده بود، ولی من او را دیده بودم. زیاد به منزل ما رفت و آمد داشت؛ از قم که به رفسنجان میآمد، در منزل ما بود، زمان بازگشتن نیز از آنجا میرفت. برای همین بود که پدرم او را زود پسندید. فوری بدون اینکه موضوع را با من در میان بگذارد، قبول کرد. پدرم در خصوص داماد خیلی سختگیر بود و هرکس را قبول نداشت. اما عاشق روحانیت بود. من تردید داشتم، علت آن هم همان عدم مشورت با من بود.
کد خبر: ۹۲۰۲۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۴